▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه امام سجاد (ع)
#روضه شهادت
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
یا اَبَا الْحَسَنِ، یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ، یَا ابْنَ رَسُولِ، اللّٰهِ یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی امام سجاد در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند
♦️دریا به دیده تر من گریه می کند
♦️آتش زسوز حنجر من گریه می کند
♦️سنگی که می زنند به فرقم زروی بام
♦️بر زخم تازه سر من گریه می کند
♦️از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
♦️زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
♦️ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی
♦️اینجا به من برادر من گریه می کند
♦️وقتی زدند خنده اشکم زنان شام
♦️دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
♦️رأس حسین بر همه سر می زند ولی
♦️چون می رسد برابر من گریه می کند
♦️ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین
♦️کاینجا ستاده مادر من گریه می کند
♦️تا روز حشر هر که به گل می کند نگاه
♦️بر لاله های پرپر من گریه می کند
♦️زنهای شام هلهله و خنده می کنند
♦️جایی که جد اطهر من گریه می کند
⬅️روزِ شهادتِ امام زین العابدین علیه السلامِ .. دلا باید بره مدینه و قبرستانِ بقیع کنارِ آن قبورِ با خاک یکسان شده ..
اَلسَّلامُ عَلَىک یا عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ یَا زَینَ العابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ..
ان شالله به همین زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم تو حرمِ مطهرشون .. اونجا گریه کنیم برا اون آقایی که همۀ مصائبِ کربلا رو دیده .. همۀ مصائبِ کوفه و شام رو دیده .. تا قریبِ به چهل سال کارش همه گریه و ناله بود …
جوان میدید گریه میکرد .. طفلِ شیرخواره میدید گریه میکرد .. غذا میاوردن میل کنه ، تا چشمش به می افتاد روضه می خواند .. قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً .. آب می آوردن بنوشه ، گریه میکرد .. صدا میزد پسرِ رسولِ خدا رو با لبِ تشنه کشتن .. ای حسین جانم ..
امان از اون لحظه ای که میدید میخوان گوسفندی رو ذبح کنن .. حسینیا .. با گریه سوال میکرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟!
میگفتن آقا ما مسلمانیم .. آب ندیم ذبح نمی کنیم .. گریه و ناله اش بیشتر میشد .. میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن …
حسین …
سوال کردن آقا تو این سفر به شما کجا خیلی سخت گذشت ؟!! سه مرتبه فرمود الشام .. الشام .. الشام ..
می دونید چرا؟ چون تو کربلا زخم شمشیر زدن اما تو شام زخم زبان میزدن،
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند
سَهل ساعدی میگه: دمِ دروازه ی ساعات دیدم چند سر بریده بالای نیزه هاست یکی از سرها داره قرآن میخونه، میگه سرها که گذشت دیدم آقای بزرگواری رو سوار بر شتر برهنه کردن، جلو رفتم سلام کردم فرمودن خدا شما رو رحمت کنه کی هستی که بین اینهمه کافر از خدا بی خبر به ما سلام میکنی؟ گفتم آقا من سهل ساعدی هستم از صحابه ی جدّت رسول خدایم، آقا این چه حالیست که میبینم تو را ؟ فرمود: ای سهل ساعدی نبودی کربلا..بابامو کشتند اونم با لب تشنه، سرش رو از بدنش جدا کردن، عمو عباسم رو شهید کردن به گریه افتادم گفتم آقا جان چه کاری از دست من بر میاد فرمود: سهل پول همراهت داری ؟ گفتم دارم آقا فرمود برو پول بده به اینایی که سرها رو به نیزه زدن بهشون بگو یا جلو برند یا عقب بیان، چرا ؟ فرمود: انقدر این مردم به بهونه ی سرها ناموس ما رو نگاه نکنن ای وای .. هاناله داری بگم؟ میگه انجام دادم آمدم محضر زین العابدین گفتم آقا تمامه، فرمود پارچه داری یا نه؟ عرض کردم عبایم را برات پاره میکنم فرمود پارچه رو زیر زنجیری که به گردنم بستن بنداز این گرما زنجیر رو داغ کرده ، میگه تا این زنجیر رو بلند کردم دیدم خون تازه از گردن مبارک جاری شد، ...
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
احمد بهزادی
التماس دعا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
صبری کنید این کشتهها را میشناسم
جاماندگان نینوا را میشناسم
من زادهی زهرا علی بن الحسینم
هم زخمها را، هم شفا را میشناسم
گرچه شناسایی کمی سخت است اما
من دو یتیم مجتبی را میشناسم
این پیکر مُثله که مانده روی خاک و
رفته سرش بر نیزهها را میشناسم
از عمهجانم مانده اینجا یادگاری
طفلان اویند این دو تا را میشناسم
از علقمه بوی عمو جانم میآید
ای قوم! بوی آشنا را میشناسم
من تکتک این تکهتکه جسمهای
از هم جدا، از سر جدا را میشناسم
یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما
من یوسف کرببلا را میشناسم
دفنش بدون بوریا امکان ندارد
من پیکر خون خدا را میشناسم
بر جسم بابای غریبم یک نشانی است
بر سینهی او جای پا را میشناسم
✍ #مهدی_مقیمی
#روضه_باسبک
{خطبه ی امام سجاد (ع) در مسجد اموی}
اموی مسجدی بیرمسجدزیباوکبیر
روزجمعه ائیدی جماعت دولی حضارکثیر
دورمنبرده شیوخ اموی تیره ضمیروزراهیات مخصوصیله سلطان پلید
مسجدین شاه نشینینده اوترموشدی یزید ناگهان داخل اولوب مسجده فرزند نبی جنب منبرده جلوس ائتدی شریف علوی حیرته دوشدی هامی گورجک اووالانسبی
آچیلیب رمز و ایشاره یولو هر مرد و زنه
ديدیلر خارجی گلدی نییه بو انجومنه
وقت او وقت اولدو چيخيب منبره ناپاک خطيب
جيرهخوار اموي خودسر و بيباک خطيب
پرده شرري خطابيله ائديب چاک خطيب
قيلدي تعريف ازل نسل ابوسوفياني
سورا هذيان دانيشيب سب ائلهدي مولاني
مچيده بير ملکوتي سس اوجالدي او زامان
توتولوب هرزه خطيبين ديلي، سيندي خفقان
او صدا صاحيبي گفتاره گليبدير اوجادان
اي خطيب اموي ساخلا خطابه ادبين
خلقي راضي ائلهييب خالقين آلدون غضهبين
سورا اوز توتدو يزيده دئدي اول ميره گرام
اذن وئرسن منه بو تختهنين اوسته چيخارام
روخصت آلدي اوتوروب عرشه منبرده ايمام
ذاتي اعلايه فصاحتله ائديب حمد و ثنا
او دانيشديقجا خانيم عمهسي ائيليردي دوعا
ايها الناس، اولون مطلبه آگاه بيلين
بيزه بذل ائيلييب آلتي صيفت الله بيلين
يئتدي ني مطله مرتبه و جاه بيلين
ايرثدير جود و فصاحتله شهامت بيزده
واردير اخلاق و عبادتله شوجاعت بيزده
قلبيمينده اولان مهر سزاوار بيزيم
انبياء زومرهسينه سيد و سالار بيزيم
خلقهتين مسخري پيغمبري مختار بيزيم
حافظ قلعه دين حيدر کرار بيزيم
حضرتي حمزه بيزيم، جعفر طيار بيزيم
ليلي اسرا ملکوته گئدهنين اوغلو منم
قبلهتينه اوکي ائيليبدي ناماز اوغلو منم
اوکي گويلرده ائديب راز و نياز اوغلو منم
زمزهمين اوغلو منم، مکه منا اوغلو منم
مشعرين اوغلو منم، مروه صفا اوغلو منم
عرفات اوغلو منم، غار حرا اوغلو منم
داده مظلومي آليب، داد ائدهنين اوغلو منم
اوکي ايکي نئيزيله جهاد ائيلييهنين اوغلو منم
گولشه کربوبلاده سولانين اوغلو منم
لخته-لخته گوزونه قان دولانين اوغلو منم
قانلي باشي داليدان ذبح اولانين اوغلو منم
سويولوب کوينهيي عوريان قالانين اوغلو منم
پيکري خاکيله يکسان اولانين اوغلو منم
تانييين سيز مني مظلوم آتامين اوغلو منم
باش وئريب محضره حقه چاتانين اوغلو منم
قيزلاري چولده هراسان ياتانين اوغلو منم
نئيزه اوستونده باشي داشلانانين اوغلو منم
اولمميش تعزيهسي باشلانين اوغلو منم
خاريجي آديلا مظلوم اولهنين اوغلو منم
اوزو مهمان سوسوز جان وئرهنين اوغلو منم
اوزوگو بارماغي الدن گئدهنين اوغلو منم
ساربان اللـرينه ال تاپانين اوغلو منم
سينهسي اوسته قوشون آت چاپانين اوغلو منم
ختم پيغمبره سيز ساخلامادوز ذره حريم
بير اوچوق يئرده ياتيب ايندي نواميس حريم
قوسسدن زولفون آغارديب قوجاليب عمهلريم
طولقازاده بيزي ايستهمير آزاد ائله سين
غئيرتي ديني اولانلار بيزه ايمداد ائله سين
مرحوم استاد انور اردبیلـے
@ya_rogayyebental_hoseyn4_5951519341500432775.mp3
زمان:
حجم:
20.5M
بااجرا بسیارزیبا زنده یاداستادسلیم موذن زاده🖤🖤☝️
صلی الله علیک یا عطشان
یا مظلوم شاه در خون غلطان
حسین غریب
تو قتلگاه تو رو زدن عجیب
حسین شکست
با چکمه شمر رو سینه تا نشست
زده با مشت یه جوری پنجه به موت
گذاشته خنجرش رو زیر گلوت
میخواد که خواهرت بیچاره بشه
رو حنجرت یواش یواش میکشه
حسین وای
****
آوای مظلومی سردادی
تنهایی دست شمر افتادی
حسین ذبیح
شده تنت به نیزه زار شبیه
حسین قفا
رگ گلوت شده هجا هجا
تموم پیکرت بریده شده
رو خاکا صورتت کشیده شده
چیکار داره تو قتلگاه آخه زن
میخنده هی سنان به ناله ی من
حسین وای
****
تو قلب این مقتل آشوبه
دستاشون یا تیغه یا چوبه
حسین کفن
تو سهم چندتا گرگی یوسف من
حسین عقیق
میبینی ساربان تو دستشه تیغ
رسیده تا عقیقتو ببره
که غارتت بشه حسین یه سره
گرفته کل قتلگاهتو خون
دلت برای خیمه شد ....
****
چشم تو سوی خیمه
تو خطر افتاد آبروی خیمه
از های و هوی خیمه
معلومه رفته یکی توی خیمه
آخ بمیرم من در آورد اشک رقیه رو
وای الآن میکُشه بچه رو
داره میدوئه رو خارا
یکی داد میزنه در نرو
حسین وای
🔻زمینه
▪️مداحی جدید
#حسین_ستوده
#امام_حسین
شب عاشورا محرم 1403
Mohjat.NetSh 10 Moharram 1403 Sotode [Mohjat_Net] (1).mp3
زمان:
حجم:
3.19M
▪️مداحی جدید
#حسین_ستوده
#امام_حسین
شب عاشورا محرم 1403
بنگر ای جاه و جلال زینب
دل خیمه سوزد به حال زینب
شده هجران تو ملال زینب
اخا المظلوم
با اینکه ز داغ تو خون میبارم
بنت الحیدرم ز غیرت سرشارم
از بار غم و بلا قدم خم نیست
دارم پرچم از زمین برمیدارم
یا ثارالله و ابن الثاره
****
دل شب می آیم به جستجویت
همه سمتی پیچیده عطر و بویت
بکشان خواهر را خودت به سویت
اخا المظلوم
تصویری که از تو مبهم میبینم
جسمی بی لباس و درهم میبینم
ای هذا القلیل من بین گودال
قد و قامت تو را کم میبینم
یا ثارالله و ابن الثاره
****
ز تو میخواهد زینب استعانت
نشود شرمنده ز دخترانت
منم و حالا این همه امانت
اخا المظلوم
آنکه جانب تو با شمشیر آمد
سوی ما پس از تو با زنجیر آمد
میگوید به من رباب محزونت
آب آمد به دستم اما دیر آمد
یا ثارالله و ابن الثاره
🔻نوحه
▪️مداحی جدید
#حسین_طاهری
#حضرت_زینب
شام غریبان محرم 1403
Mohjat.NetSh 11 Moharram 1403 Hosein Taheri [Mohjat_Net] (3).mp3
زمان:
حجم:
2.2M
▪️مداحی جدید
#حسین_طاهری
#حضرت_زینب
شام غریبان محرم 1403
🧚♀️روز شهادت بیمار کربلا🏴
" یابــنَ الصــراطَ المُستقیـــم "
راهی ام کن به راهت
که هر چه راه غیرِ مقصدت
بیراهه است
"آمین"🤲
خدایا🙏
به حرمت امام سجاد علیه السلام 🖤
از تو میخواهم🙏
کسی مریض و
بستری بیمارستان نشه و
اگر مریضی هست
با دست مهربانت
لباس عافیت بپوشان🙏
خدایا🙏
به حرمت بیمار کربلا نعمت سلامتی
را از ما مگیر و اگر بیماری هست،
مخصوصا بیماران سرطانی
با دست مهربانت لباس عافیت بپوشان🙏
آمین یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏
ای مهربان ترین مهربانان 🙏
شهادت سید الساجدين
امام زین العابدین (ع) تسلیت باد 🏴
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_در_کوفه
#غزل_مثنوی
🔹خطابۀ خورشید🔹
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال...
من از نواحی «اللهُ نور» میآیم
من از زیارت سر در تنور میآیم
من از مشاهدهٔ مسجدالحرام وفا
من از طواف حریم حضور میآیم
درون سینهام، اشراق وادی سیناست
من از مجاورت کوه طور میآیم
سفیر گلشن قدسم، همای اوج شرف
شکسته بال و پر، اما صبور میآیم
هزار مرتبه نزدیک بود جان بدهم
اگرچه زنده ز آفاق دور میآیم
ضمیر روشنم آیینهٔ فریباییست
و نقش خاطر من آنچه هست، زیباییست
سرود درد به احوال خسته میخوانم
نماز نافلهام را، نشسته میخوانم...
ز باغ با خود، عطر شکوفه آوردم
پیام خون و شرف را به کوفه آوردم
سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز
صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز
چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم
به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم
به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند
سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند
میان آن همه خاکستر فراموشی
صدای زنگ جرسها، گرفت خاموشی
چو من به مردم پیمانشکن، سخن گفتم
صدا صدای علی بود، من سخن گفتم ...
::
هلا جماعت نیرنگباز، گریه کنید
چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید
اگر به عرش برآید خروشِ خشم شما
خداکند نشود خشک، اشک چشم شما
شما که دامن حق را ز کف رها کردید
شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید
شما که سبزهٔ روییده روی مُردابید
شما که دشمن بیداری و گرانخوابید
شما ز چشمهٔ خورشید دور میمانید
شما به نقرهٔ آذین گور میمانید
شما که روبروی داغ لاله اِستادید
چه تحفهای پی فردای خود فرستادید؟
شما که سست نهادید و زشت رفتارید
به شعله شعلهٔ خشم خدا گرفتارید
عذاب و لعنت جاوید مستحَقّ شماست
بهجای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست
شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید
شما که دامن خود را به ننگ آلودید
دریغ، این شب حسرت سحر نمیگردد
به جوی، آبروی رفته برنمیگردد
به خون نشست دل از ظلم بیدریغ شما
شکست نخل نبوت به دست و تیغ شما
شما که سید اهل بهشت را کشتید
چراغ صاعقهٔ سرنوشت را کشتید
گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه
چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله...
به جای سود ز سودای خود زیان بُردید
امید و عاطفه را نیز از میان بردید
شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خوردهست
کجا شمیم وفا بر مشامتان خوردهست؟
شما که در چمن وحی آتش افروزید
در آتشی که بر افروختید میسوزید
چه ظلمها که در آن دشتِ لالهگون کردید
چه نازنین جگری از رسول، خون کردید
چه غنچهها که دل آزرده در حجاب شدند
به جرم پردهنشینی ز شرم آب شدند
از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون
زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون
فضا اگر چه پر از نالههای زارِ شماست
شکنجههای الهی در انتظار شماست
مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد
کسی به یاریتان، قد علم نخواهد کرد
شمیم رحمت حق بر مشامتان مَرِساد
و قال عَزَّوَجَل: رَبّکُم لَبِالمِرصادِ
::
سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد
کبوتر دلم از شوق دیدنش پر زد
هلال یک شبهام را به من نشان دادند
دوباره نور به این چشم خونفشان دادند...
به کاروان شقایق به یاسهای کبود
نسیم عاطفه از یار مهربان دادند
دوباره در رگ من خون تازه جاری شد
دوباره قلب صبور مرا تکان دادند
دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود
صدای قاری قرآن به گوشم آمده بود
به شوق آنکه به باغ بنفشه سر بزند
دوباره همسفر گلفروشم آمده بود
صدای روحنوازش غم از دلم میبرد
اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود
دلم چو محمل من روشن است میدانم
صدا صدای حسین من است، میدانم
هلال یکشبهٔ من که روبروی منی!
که آگه از دل تنگ و بهانهجوی منی!...
خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم
خدا نکرده گریبان صبر چاک کنم
بیا که چهرهٔ ماهت غم از دلم بِبَرد
ز موجخیز حوادث به ساحلم بِبَرد...
شبی که خواهر تو در نماز نافله بود
تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود
چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت
سهساله دختر تو پایِ پُر ز آبله داشت...
امام آینهها طوقِ گُل به گردن داشت
امیـر قافـلهٔ نور غُل به گردن داشت
مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد
ز غصه نخل وفا مثل بید مجنون شد
برای دیدن ما صف نمیزدند ای کاش
میان گریهٔ ما کف نمیزدند ای کاش...
کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید
سر تو آینهگردانِ طشت زر گردید
الا مسافر کُنج تنور و دِیْر بیا
مُصاحب دل زینب! سفر بخیر بیا
اگر چه آیتی از دلبریست گیسویت
چه روی داده که خاکستریست گیسویت؟
سکوت در رَبَذه از ابیذران هیهات
لب و تلاوت قرآن و خیزران هیهات
خدا کند پس از این آفتاب شرم کند
عطش بنوشد و از روی آب شرم کند
ستارهای پس از این اتفاق سر نزند
«شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند
#محمدجواد_غفورزاده