.
روضه و توسل جانسوز _ ویژه حضرت زینب کبری سلام الله علیها __کربلایی حنیف طاهری
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
شام یعنی از جهنم شوم تر
اهل بیت از کربلا مظلوم تر
شام یعنی مرکز آزارها
آل عصمت را سَرِ بازارها
خنده های فتح بر لب می زدند
زخم ها بر قلب زینب می زدند
*میرزای شیرازی نشسته بود براش روضه بخونن،روضه ی بی بی حضرت زینب سلام الله علیها،گفت:شروع کن،"السلام علیک یا اباعبدالله"جمله اول صدا زد" " دَخَلَت زِینَبُ علی اِبنِ زیاد" یه وقت دیدن میرزای شیرازی داره تو صورتش میزنه، از هوش رفت،به هوش اومد،گفتن:آقا! هنوز روضه شروع نشده؟ گفت:دیگه چی میخوای بگی؟ زینب کجا؟مجلس ابن زیاد کجا؟....
گفت: هر جا سرهای بریده رو وارد می کردن روی نیزه،عمه ی سادات اول سر رو نگاه می کرد، ریاض القدس نوشته: نگاه می کرد ببینه سر چطوره..گفت: هر جا مارو وارد کردن دیدم چشاش باز بود،حواسش به دختراش بود، به زن ها بود، فقط یه جا دیدم چشاش رو بست، اونم وقتی مارو از دروازه ساعات وارد کردن،گفت:نگاه به سر بریده کردم،دیدم چشاش رو روی هم گذاشته،یعنی دیگه نمی تونم ببینم...*
گیسو به دست باد رها کردنت بس است
اینگونه، ای ستاره ی من دیدنت بس است
رأست به روی نیزه، ولی بی تعادل است
یک سنگ هم برای زمین خوردنت بس است
حسین....
🔴
زمینه"واحد قدیمی...
باباببین که ازغم
جونم رسیده برلب
کاشکی بمیرم وتا
راحتشه عمه زینب
هرکی منومیزد
سپرمیشدبرام
من دردسرشدم
برای عمه هام
انقدرمنوزدن
نمیبینه چشام
حالا که اومدی
رقیه رو ببر
شبهاموباغم
تومیکنم سحر
دستم رومن جای
معجردارم به سر
"باباحسین مظلوم"4
شبهای سردصحرا
کاشکی میدی بابا
راحت خوابیده بودم
روزانوهای زهرا
یک نانجیبی زد
لگد پهلوام
من رومیبردبابا
تواوج گریه هام
سردرددارم بابا
آخه کشیدموهام
حالاکه اومدی
رقیه روببر
شبهاموباغم
تومیکنم سحر
دستم رومن جای
معجردارم به سر
"باباحسین مظلوم "4
کنج خرابه شام
طفلی حزین نشسته
بی تاب وبیقراره
زانوبغل نشسته
ذکرلبش اینه
بابابیا بیا
رنجوروخسته ام
همره ببرمرا
کاشکی به راه تو
منهم بشم فدا
"بابا حسین مظلوم "4
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#حمید_کاظمی_اویس
▪️این قصه ی درد است پس آخر ندارد
▪️این شعله سوزان است خاکستر ندارد
▫️از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود
▫️غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد
▪️وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند
▪️وقتی به میدان می رود یاور ندارد
▫️وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی
▫️روزی برادر داشت و دیگر ندارد
▪️شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند
▪️اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد
▫️از اربن اربا تازه فهمیدند مردم
▫️اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد
▪️ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای
▪️زینب که میبیند ولی باور ندارد
▫️زینب که میبیند تنش پیراهنی نیست
▫️زینب که میبیند که انگشتر ندارد
▪️از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر
▪️"روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد"
▫️روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است
▫️جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد
▪️سر را جدا کردند اما نکته این است
▪️خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد
▫️این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست
▫️این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد
▪️بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه
▪️یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد
▫️این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی
▫️تا روز آخر قصه ام آخر ندارد
🏴
💠 سبک واحد ورود کاروان به شام 💠
بند اول
عرش حق دارد از غم نشان ها
می رسد ناله ی آسمان ها
کاروان آمده شام ویران
بر سر نیزه رأس شهیدان
وای / شهر و آذین بستند
وای / چه بی حیا هستند
وای / دل ما بشکستند
( یا / سیدی یا مظلوم ۳ ) ۲
بند دوم
کوچه کوچه رود قافله وای
پایشان گشته پر آبله وای
رسم مهمانی شهر شام است
سنگ و آتششان روی بام است
آه / چه جفاها کردند
آه / به کجاها بردند
آه / همگی سنگ خوردند
( یا / سیدی یا مظلوم ۳ ) ۲
بند سوم
آنقدر غم به زینب رسیده
تا که قدش ز غصه خمیده
کربلا تا به شام من ندانم
چه شنیده چه ها او بدیده
آه / بعد زهرا نور عین
آه / هستی عشق عالمین
آه / ای شریکة الحسین
( یا / حضرت زینب مدد ۳ ) ۲
محمد مبشری....
🕊⚜ذکر توسل ویژۀ شبِ جمعه و ایام محرم به نفسِ حاج امیر عباسی⚜
┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
نوشته ام به روی دل
تویی تویی نگار من
همیشه نام تو بُوَد
مدالِ افتخارِ من
ماهِ کربلا حسین
شاهِ سرجدا حسین
میکُشی مرا حسین...
____
بیا نگارِ آشنا
شبِ غمم سحر نما
مرا به نوکریِ خود
شَها تو مفتخر نما
ای گُلِ وفا حسین
معدنِ سَخا حسین
میکُشی مرا حسین...
*من و شما اینجوری ناله می زنیم برا غربت ابی عبدالله،اینقدر این مصائب جانسوزِ اگر یک عمرِ هم ناله بزنیم بازم کمِ،اما من میخوام بگم:اگر این است تأثیر شنیدن،شنیدن کی بُوَد مانند دیدن...چرا این حرف رو زدی؟ آخه زینب از بالایِ تَلِّ زینبیه داره نگاه میکنه..او می دوید و من می دویدم...ای حسین..*
________
#حاج_امیر_عباسی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
Moghadam-ShahadatHazratZeinab1390[03].mp3www.javadieh.blog.ir
زمان:
حجم:
15.14M
▪️پر میگیرم از دیار غم ، با یاد غم اهل حرم▪️
🎤 سبـک : شور و روضه
🗓مراسم : شهادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
@babolharam_ir@babolharam.ir-abbasi-moharram.mp3
زمان:
حجم:
1.71M
🕊⚜ذکر توسل ویژۀ شبِ جمعه و ایام محرم به نفسِ حاج امیر عباسی⚜
پَر میگیرم از دیار غم
با یاد غم اهل حرم
یاد مشک و پرچم و علم
وای وای وای ، وای وای وای
اُم البنین بیا بشین کنار زینب
تا بشنوی روضه ی قلب زار زینب
مادر نداره مادری این دم آخر
سرشو روی زانوهات بذاره زینب
اُم البنین مشک دریده ، اُم البنین دست بُریده
اُم البنین گریه ی مادر ، سه شعبه و حنجر اصغر
نمیبَرم قاسمو از یاد ، به زیر سُم اسبا جون داد
پیکر درهَم اِرباً اِربا ، گذاشتنش عبای بابا
هجوم تو قتلگاهو دیدم ، میونش عبدالله رو دیدم
شنیدنش سخته یا دیدن
... اُم البنین همه گلامو چیدن ، شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن ...
داره جون من به لب میاد
مهربون من امشب میاد
بوی یوسف زینب میاد
وای وای وای ، وای وای وای
این تیکه پارچه یه روزی یه پیرُهن بود
اون پیرُهن دست بافته ی مادر من بود
با اینکه این پیرُهنو داداش به تن کرد
ولی سر آخر دیدمش عریان بدن بود
اُم البنین هق هق اطفال ، خودم تو خیمه دلم تو گودال
شنیدنش سخته یا دیدن
از خیمه ها بیرون دوید ، سالار زینبو ندید
از خیمه ها بیرون دوید ، مرکب بی صاحبو دید
اُم البنین آروم نموندم ، خودمو تا مقتل کشوندم
اُم البنین بگم یا بسه ، دیدم یکی رو سینش نشسته
اُم البنین مُردم دمادم ، دوازده ضربه پشت سر هم
شنیدنش سخته یا دیدن
... اُم البنین همه گلامو چیدن ، شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن ...
عاشورا و تیغ و نیزه ها
اما بدتر از کرب و بلا
نیش و طعنه ی شام بلا
وای وای وای ، وای وای وای
یزید چشای خیره رو میداد نشونم
طعنه ی یک عشیره رو میداد نشونم
دستی که داشت اشاره به سکینه ی ما
باز دستای مُغیره رو میداد نشونم
اُم البنین منه عفیفه ، مجلس مستیِ خلیفه
سؤالی که دور از جوابه ، اینجا کجاست بزم شرابه
نه صلواتی نه سلامی ، هلهله ی مَردم شامی
لبی تکون خورد دستی بلند شد ، دور و برم بگو بخند شد
ذکر رقیه ی حزینه ، بیچاره خواهرم سکینه
( روضه خوانی )
امان از دل زینب ، امان از دل زینب ، امان از دل زینب
گفت: منو ببخش نفهمیدم اشتباه کردم، من نامه داده بودم شمارو نگه دارن، اما همش تقصیر اِبن زیاد شد
من نگفته بودم داداشتو بکشن، منو ببخش.
امام زین العابدین اومد، خدا باید ببخشدت. گفت یه خواهش، هر چی بگید اجرا میکنم
چندتا مطلب گفت امام زین العابدین، امام یکی از اونا این بود
گفت یزید یه سری از چیزایی که ما داشتیم برای خانواده ی ما بوده، اینارو به غنیمت بُردن
بگو بهمون برگردونن. گفت چیه چی میخوای. صدا زد انگشتر بابامو بُردن، ساربان اومد تو گودی قتلگاه هر چی گشت چیزی پیدا نکرد، یه وقت ابی عبدالله دستشو بلند کرد، ساربان بیا هیچکس ناامید نرفته، هیچکس ناامید از در خونه ی ما نرفته، هنوز یه انگشتر باقی مونده. گفت اون انگشتر میراث پدرای منه به من میرسه.
عمه جان شما چی میخوای بگو. گفت من یه دونه پیراهن مادرم برا داداشم دوخته بود، اون پیراهنو بهمون برگردونید
امام زین العابدین گفت: بی بی زینب گفت یه وقت دیدن رقیه دوید عمه عمه منم یه چیزی میخوام بهم برگردونن، گفت تو چی میخوای. گفت گهواره ی داداش علی اصغر. گهواره رو برا چی میخوای. آخه میگم شاید داداش اصغرم هنوز تو گهواره باشه، عمه عمه به من گفتن اما من باور نکردم شنیدم سر داداش اصغرمو از بدن جدا کردن.
#حضرت_زینب
#روضه_خوانی
#شور
#جواد_مقدم