eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
599 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که برعرشه ی آن بانوی مُلک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منّان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت ،که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گـُل لبخند به لب گفت که: این نامه ی یاراست، خطش را خبر از وصل نگاراست، سپس گفت که ای بُشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمه ام، داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را. من از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه وشانی که ز عزت همه بودند کنیزم، چه بسا سرو قدانی که به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم که مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، کشیشان همه انجیل گشودند، یکی را به سر تخت نشاندند، گـُل و لاله فشاندند که دامادِ نگون بخت به کام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت، شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست که در عالم رویا نگه اُفتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صُنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز کفم رفت همه بود و نبودم، که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: اَلا عیـــــــــــسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب جان بخش گشودند، یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، که عیان دیدم از آن طلعت نورانی او روی خدا را. چه مبارک شبی بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف که بیدارشدم، سخت گرفتارشدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا که شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی کرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدم هاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شکایت دو لب خویش گشودم که: به دادم برس ای عصمت دادار ودودم، غم دوری یگانه پسرت کشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری و به اسلام روی بیاری سر تسلیم و رضا را.  من در آن عالم رویا لب جان بخش گشودم، به خدا و به رسول به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گـُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، که گشود از کرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد وگفت: از امشب تو عروس منی ای پاکیزه سرشتم، گل باغ بهشتم، به تو تبریک که هرشب پسرم پیش تو آید، من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم، تا داد مرا وعده ی دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیت الحرم یار، خوشا حال تو ای بُشـر، که مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون شهدا را. چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر کرامت گوهری داشت، بگوشمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح کلِ بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر زآمدن حجت ثانی عشری داشت که شد دیده ی نرگس، دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و اِستاد سحرگه به نمازشب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گـُل انداخت عذارش، ز کف افتاد قرارش، صلوات مـَلک از اوج فـَلک گشت نثارش، به رُخش جلوه ی بدر و به لبش سوره ی قدر و نفسش کرد معطـر همه امواج فضا را. ناگهان دید حکیمه که شده حجره پر از شوق و شعف وشور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسکری آن مـــــــــــــــهر فروزان هدایت، به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاکیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزه سرشتم، گـُل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره ی نرگس، گل زهرا ثمرم، همسر نیکو سِیَرم، سرزده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حکیمه به سوی حجره نرجس، نگه افکند به خورشید رخ حجت سرمد، گـُل نورسته ی احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جان بخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، سپس نام ز خود بُرد، ندا داد به هرنسل و زمان اهل ولا را. ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی عالم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه ی پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاک حسن، جامه ی خونین حسین، دست ابالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشکسته ی زینب، شود آن روز که از پرده ی غیبت به در آیم به سوی کعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم که :من ای منتظران، مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم، حرم فاطمه را
264.6K
(عج) آینه و اسفند بیارید صاحب دنیا اومده آی عاشقا خبر خبر یوسف زهرا اومده گل نرگس اومد، غم از دلامون پر زد مجنونِ مجنونم، گذشته شادی از حد کبوتر دلتو، پر بده تا جمکران امشب از ته دلت، بگو یا صاحبْ زمان مولانا صاحبْ زمان بارون برکت خدا می باره روی سرمون دخیل گهوارش شدن فرشته های آسمون نیمه ی شعبونه، لبا همه خندونه تو چشامون جشنِ، توسلِ بارونه جبرائیل غزل خونه، کوچه ها چراغونه ولی الله الاعظم، اومد ماه نمونه مولانا صاحبْ زمان یه روزی آقامون میاد دنیا رو زیبا می کنه عدالت علی رو باز توو دنیا بر پا می کنه به همین زودی ها، میاد عزیز الزهرا چشمامون می بینه،جمالشو ایشالا تا آخرین نفسم، سرباز مهدی هستم ایشالا از دامنش، جدا نمیشه دستم مولانا صاحبْ زمان حضرت خاتم الحجج بقیة الله رو ببین وارث تیغ و هیبت حضرت مولا رو ببین اومد اون آقا که، دلش پر از احساسه عیدی ما امشب، توو دستای عباسه دست خالی نمیری، امشب از اینجا سائل قسم بده آقا رو، به حق ابوفاضل مولانا صاحبْ زمان ✍ ۴ اسفند ۱۴٠۲ عج
. فدای آن سواره که علی الصباح روشنش دل تمام انبیا شود دخیل توسنش نهاده اند از ازل، میان طور ایمنش مسیح، جان خلیل، دل ذبیح، سر به دامنش دمی که وا کند گره ز شال سبز گردنش بهار می دود به سر از اشتیاق دیدنش علیست او فدای آن دلیل های متقنش علیست او فدای آن خطابه ی مُطنطنش کفایت است جنگ را قسم به جوشن تنش همینکه ذوالفقار را نشان دهد به دشمنش خبر دهید کعبه امید مردم آمده آب زنید راه را علی دوم آمده زمان به اختیار او، جهان در انتظار او فدای اقتدار او، شکوه او وقار او چهار نائبی که رفته اند در مدار او مفید شهره می شود فقط به اعتبار او صدوق رزق می خورد هماره از کنار او کلینی است یک نفر ز خیل بی شمار او شده ست شیخ طوسی اش مرید و بی قرار او فدائی ام فدائی هرآنکه هست یار او زعیم های شیعه خود شدند ریزه خوار او فدای مرجعیتی که هست وامدار او فدای خال مشکی اش شب فراق عاشقان شبی ست گیسوان او که قدرش از بشر نهان مهار اسب خویش را چو مرتضا رها کند چه مرزها که سربه سر به تیغ جابه جا کند میاید او که مکه را به قبله آشنا کند پی نماز می رسد مسیح اقتدا کند به بانگ خویش هر که هست و نیست را صدا کند حسینیان دهر را دوباره مبتلا کند هر آن کجا که پا نهد شبیه کربلا کند به انتقام خون مادرش ببین چه ها کند امان از آنکه از غلاف تیغ را جدا کند کنار نعش آن دو تا چه آتشی به پا کند علیست او و می رسد سپاه کفر جان دهد که انتقام سخت را به عالمی نشان دهد علیست راه و رهبرش علیست روح و پیکرش علیست پای تا سرش علیست نام دیگرش علیست زیب و زیورش علیست تاج بر سرش علیست جام و ساغرش علیست جان و دلبرش علیست فتح کشورش علیست حرف آخرش علیست رای و منظرش علیست لوح و دفترش علیست ماه و اخترش علیست سایه گسترش علیست دست داورش علیست نقش چنبرش علیست عمق باورش علیست نطق منبرش علیست بانگ حنجرش علیست برق خنجرش علی علی علی علی علی علی علی علی خمار نام حیدرم بر آن سرم که بشکنم قالب شعر مست را وزن و هر آنچه هست را جان به فدای جبروت و جنم و تیغ خم و رشته ی سبز علم حضرت مهدی به فدای قدم حضرت مهدی نرسد طبع من مست به توصیف مقامش قلمی نیست هم اندازه نامش به بلندای قیامش شده کانون توجه به علی دارد از آن رو که تشبه چه بگوییم همین بس که بگوید به کسی حضرت صادق لَخَدِمْتُه! گفت علامه امینی که شریکی به کتابم تب و تابم همه خیر و ثوابم فقط این بس که شود ذکر در این مرتبه کامل بفرستید عزیزان صلواتی به وعجل! .👇