🕋#روضه_شهادت_امام_علی_ع
#شب_بیست_و_یکم
#روضه_دفتری
#متن
•----🖤═✾🌺✾═🖤----•
شبه شهادت آقامون امیرالمومنینه ،امشب باپای دل بریم خونه امیرالمومنین ....
خدایا امشب خونه حضرت چه خبره؟؟
علی دربستر مرگ است ومشغول نماز امشب
بگو خادم به مسجد خسروخوبان نمی آید
شب یتیمی اربابمون حسینه ،شب یتیمی خانم زینب کبری ست .
خواهرا امشب با بی بی زینب هم ناله بشید 😭😭
هی میاد کنار بستر بابا ،مثل پروانه دور بستر بابا میگرده به صورت زیبای بابا نگاه میکنه .
هی میگه بالاخره خوب میشی بابا!
بالاخره زخم سرت خوب میشه بابا
بالاخره از جات بلند میشی😢
یتیمی، دامن مادرگرفته اشک میریزد
امشب بچه های کوفه هم یتیم شدند هی میگن مادر اون آقایی که هرشب برای ما نون وخرما میاوردچرا دیگه نمیاد؟
مادر..اون آقایی که مثل پدر هرشب مارو نوازش میکرد چرا نیومد؟
یتیمی،دامن مادر گرفته اشک میریزد
که ای مادر چرا غمخوار ماطفلان نمی آید
تا یتیمان کوفه فهمیدند برای زخم سر امیرالمومنین شیر خوبه هر کدوم از این بچه ها یک ظرف شیر رابه دست گرفتند ...
اومدن پشت درخونه امیرالمومنین.
اما دلها بسوزه😭😭😭
برا اون طفل شش ماهه ای که کربلا بجای اینکه براش آب بیارن با تیر سه شعبه جوابش را دادن .
من فقط همینو بگم :بین زمین وآسمان علی اصغر روی دستای بابا 😔 یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد دید علی اصغرش داره بال وپر میزنه ،
دید علی اصغر داره جون میده
دست وپا کم بزن اصغر که پریشان نشود
پدر پیر توآزرده وحیران نشود .
صلی الله علیک یا اهل بیت النبوه
ثواب این روضه هدیه به روح اموات همه محبین اهلبیت ع
•----🖤═✾🌺✾═🖤----•
🏴🏴
#روضه_شهادت_امام_علی_ع
#شب_نوزدهم
مداح#سید مهدی میرداماد👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
وقتی که با نان و نمک افطار می کرد
انگار که با فاطمه دیدار می کرد ...
*ام کلثوم دید اصلا حواس باباش یه جای دیگه س *
هی شیر را از پیش خود میزد کنار و
هی دخترش با چشم تر اصرار میکرد
*بابا جان شیر بخور ... اخه رنگ و روت پریده ...دخترا میدونن،دختر همه عشقش اینه بابا بیاد خونه افطار سفره براش پهن کنه ... بابا برات شیر آوردم شیر رو زد کنار ... حواس علی جای دیگه ست، دل امیرالمؤمنین یه جا دیگه بهانه میگیره*
*
هی شیر را از پیش خود میزد کنارو
هی دخترش با چشم تر اصرار میکرد
در آسمان انگار چیز تازه میدید
با اشک دیده چشم را خونبار می کرد
امشب ز شب های دگر مظلوم تر بود
این را اذان وقت سحر اقرار میکرد
*همه کنایه کجا نشستن، همه چیزو نمیشه وا کرد *
( آن پهلوانی که غرورش را شکستن
انا الیه الراجعون تکرار می کرد .... ) 2
*سادات منو ببخشن، بریم در خونه حضرت زهرا ، امیرالمومنین بعد سی سال به آرزوش رسید چه خبره تو دل علی؟ بزار بگم:*
*
(دلتنگ زهرا بود و این شب های آخر
گریه به یاد آن در و دیوار میکرد ... ) 2
*می خواست از در بره بیرون ، شال امیرالمؤمنین گرفت به قلاب در، آماده ای یه جایی ببرمت ؟*
قلاب در تا بوسه زد بر روی شالش
یاد قلاف و زخم دست یار می کرد ...
*سی سال پیشم یه نفر این شال رو گرفته بود هی نانجیب با قلاف شمشیر زد ... وای .... برم جلوتر ، *
از بس که دلتنگ نگاه فاطمه بود
دیدند قاتل را خودش بیدار میکرد ...
*پاشو دیگه فاطمه رسیده، پاشو علی رو خلاص کن ...*
از بس که دلتنگ نگاه فاطمه بود
دیدند قاتل را خودش بیدار میکرد ...
*
الله اکبر ... فرق شکافته شد ، تا فرق علی شکافته شد، صدا بلند شد "فزت ورب الکعبه"بابا هر کی یه ضربه میخوره،بالاخره یه صدا میزنه، هر کی یه ضربه می خوره بالاخره یه ناله ای میزنه،یه اهی، وایی، فریادی .... استقاثه ای ... امیرالمؤمنین سحر نوزدهم وقتی ضربه شمشیر خورد صدا زد "فزت و رب الکعبه" آخ ... یاد خدا رو زنده کرد تو آون حالت ، حرفی از درد نزد، اصلا دردش حس نشد ... شمشیر تا ابرو رو شکافت، علی از زخم گله نکرد ، یه اقایی رم سراغ دارم تو گودال قتلگاه ، دیدن زیر لب داره ناله می کنه .... میگه جلو اومدم، دیدم میگه"الهی رِضاً بِرِِضِاکَ... لا معبود سواك یا غیاث المستغیثین ... " نمیدونم اجازه دارم جلوتر برم ... فقط نگفت رضا به رضائک،فقط نگفت یا غیاث المستغیثین ...." امام رضا می گه جد ما رو با دوازده ضربه کشتن ... هر ضربه ای که زد یه بار گفت وا اماه ... یه بار گفت وامحمدا ... یه بار گفت واعلیا ... حالا بگو حسین ....
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
4_5796679319438755992.mp3
زمان:
حجم:
1.98M
#روضه_شهادت_امام_علی_ع
#مداح:سیدمهدی میرداماد👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
وقتی که بانان ونمک افطارمی کرد....
https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122