.
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#زمینه_حضرترقیه
[بند اول]
بابا
از غصه بی تابم،تو فکر مهتابم
شبها
از درد دلتنگی،با گریه میخوابم²
همه رو خبردار میکنم با گریه هام
کی بود بهم میگفت یتیمی؟ اینم بابام
انقده خوشحالم انگاری که روی ابرام
خوش اومدی بابا قدمت روی چشام
ازم نپرس،حال منو
نگا نکن،به حالتم
مثل قدیما بغلم کن
من دختر سه سالتم
(بابایی من رقیهتم)
[بند دوم]
بابا
از این سفر خستم،بار سفر بستم
بابا
از وقتی افتادم،درد میکنه دستم²
بابا ازکدوم مصیبتم حرف بزنم؟
اززخم زبون بگم یااززخم تنم؟
ازبسکه کتک خوردم کبوده بدنم
سه سالمه اما مثه یه پیرزنم
بابایی پام دردمیکنه
نمونده واسه من توون
حالا که اومدی بابایی
توروخدا پیشم بمون
(بابایی من رقیهتم)
به قلم:
#مهدی_کامیاب ✍
👇
.
#زمینه
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
#زمینه_حضرترقیه
[بند اول]
اومدی بابا
ولی بیا نگاه کن،نمیتونم بخندم
زخمای رو لبت رو،من چه جوری ببندم
بیا و بخواب آروم رو دامنم بابا
منو از روزی که رفتی زدنم بابا
معلومه کبودی های رو تنم بابا
عذابه،دارم میمیرم تو خرابه
رو موهات،چی ریخته میگن که شرابه
رو دستام،هنوز جای رد طنابه
(من الّذی أیتمنی)
[بند دوم]
گوشواره هامو
واسه تولد من،یادته که خریدی
از تو گوشم کشیدن،خوش به حالت ندیدی
خواب بودم با لگد بابا بیدارم کردن
مث پیرزنها دست به دیوارم کردن
نبودی منو راهیِ بازارم کردم
حرم سوخت،شبیه تو موی سرم سوخت
تو آتیش،بابا همه بال و پرم سوخت
تمومِ،حرم جلو چشم ترم سوخت
(من الّذی أیتمنی)
به قلم:
#علیرضا_عابدی✍
👇