.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود
دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود
در ازدحام پشت در و دود و شعله ها
آتش سراغ گيسوي اورا گرفته بود
می خواست تا جدا شود از پشت در ولی
تیزی میخ ، پهلوی او را گرفته بود
تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود
بی خود نبود در ، بوی او را گرفته بود
مولا چه می کشید چو می دید لشگری
در کوچه دور بانوی او را گرفته بود
باید به وضع خانه کسی می رسید پس
زینب به دست جاروی او را گرفته بود
فرصت نکرده بود که چادر به سر کند
شکر خدا که در روی او را گرفته بود
شاعر:
#محمدجواد_پرچمی
👇
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
سلامِ شمس به تصویر روی ماه شما
سلامِ نجم به تسبیح سجده گاه شما
سلام کوثر بر رود جاری نسلت
سلام قدر به تنزیل لا اله شما
سلام عرش بر این آستان زهرایی
سلام فرش بر آن آسمان جاه شما
سلام دریا بر تکیه گاه ساحلتان
سلام آینه بر وسعت نگاه شما
سلام نور به تفسیر آیه های حجاب
که جلوه گر شده از چادر سیاه شما
سلام جنت و رضوان به عکس لبخند و
سلام آتش دوزخ به دود آه شما
سلام شمع به پروانگی ایثار و
سلام گل به نم شبنم پگاه شما
سلام بر همهٔ فضه ها و سلمان ها
که نذر مادریت گشته سر به راه شما
سلام شهر مدینه به خانه امنی
که پیش چشم علی گشته قتلگاه شما
سلام اجر رسالت به هیزم و آتش
که بین آن در و دیوار شد پناه شما
سلام بر تو امیر مدافع حیدر
که دست و سینه و پهلو شده سپاه شما
سلام آن که سلامش دگر جواب نداشت
بر آن تبسم خون رنگ گاهگاه شما
سلام غربت تشییع و دفن و غسل و کفن
به اشک حسرت طفلان بی گناه شما
🔸شاعر:
#سعید_نسیمی
______________________
@Asheghane_hazrat_zeynab
کانال مداحی عاشقان حضرت زینب سلام الله علیها»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مرثیه_حضرت_زهرا
با هیزمِ آن طایفه ی چون نمرود
میسوخت حریم وحی در آتش و دود
آه ای أمَة الله مگر خانه ی تو
مصداق "بیوتٍ أذِنَ الله" نبود؟
در ذهن زمانه روضه ای ناب گذاشت
صد داغ در این سینه ی بی تاب گذاشت
قبل از سفر شبانه اش چندین بار
بالای سر حسین خود آب گذاشت
در میزد و با دست نه، با پا میزد
با نیت سیلی، آستین تا میزد
قبل از درِ خانه، مرد هیزم در دست
آتش به دل زینب کبری میزد
🖊شاعر:مسعود یوسف پور
@Asheghane_hazrat_zeynab
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
@shere_aeini
می روی از هوش و گاهی پلک خود وا می کنی
گاه گاهی زیر لب از درد نجوا می کنی
هرچه می گویم دعا کن بهر استشفای خود
از چه رو ای جان من امروز و فردا می کنی؟
می گزی لب را ز فرط درد یک حرفی بزن
زیر معجر می روی و دیده دریا می کنی
من "علی" ام شوهرت ، گویا که نامحرم شدم!
از چه رویت را ز "حیدر" باز اخفا می کنی؟
زهره ی زهرا دوباره بر امیر خود بتاب
اینچنین زهرایی خود را تو معنا می کنی؟
خواهشی دارم حلالم کن اگر مقدور بود
این تویی با بخششت انگار غوغا می کنی
رخصتی ده تا بگیرم زیر بازوی تو را
دست تو بانو شکسته ناله بر پا می کنی
از تنت چیزی نمانده جز شَبَه ای کوثرم
دست و پنجه نرم با اندوه غم ها می کنی
در کنار بسترت خیبر شکن از پا فتاد
می روی از هوش و گاهی پلک خود وا می کنی
🔸شاعر:
#محسن_راحت_حق
______________
#مرثیه_حضرت_زهرا
#مناجات_حضرت_زهرا
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر
همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد
خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر
آی آقای عزیز ما بیا برگرد که…
دور از تو می شوم هر روز بدتر بیشتر
از من این من را بگیر و چشم گریانم بده
چون مقرب می شوم با دیده ی تر بیشتر
دیرتر در وا کنی، بر من تفضّل کرده ای
دوست دارم که بمانم پشت این در بیشتر
یا عزیز الله ما را هم به زهرا وصل کن
وصل کن ما را به قدر و نور و کوثر بیشتر
هر کسی دارد ارادت به علیِ مرتضی
پشت او بوده دعای خیر مادر بیشتر
قدر زهرا را کسی نشناخت غیر از مرتضی
قدر او معلوم می گردد به محشر بیشتر
دلخوریم از اهل یثرب، از علی نشناس ها
دلخوریم این روزها از کوچه،… از در بیشتر
آتش اول چوب را سوزاند، اما فکر کن:
عمدتا آتش اثر دارد به معجر بیشتر
#طوفان_الاقصی
#فاطمیه
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#حضرت_فضه سلاماللهعلیها
تقدیم به حضرت فضه سلاماللهعلیها
ای محرم اسرار مادر؛ فضه خانم
دراوج غم ؛غمخوارمادر؛فضه خانم
جای خدیجه مادری کردی برایش
گشتی در آتش یار مادر؛فضه خانم
بین درودیوار دیدی که چگونه
خورده گره در کار مادر؛فضه خانم
ازپشت در بیرون کشیدی باچه زحمت
هم مادر و هم بارمادر؛فضه خانم
تنها تو دیدی گیسوی آتش گرفته
پیشانی تب دار مادر ؛فضه خانم
دیدی شیار انداخته در باشتابش
برنیمی از رخسار مادر؛فضه خانم
چادر گرفتی دور او تاکه نبیند
زینب تن خونبار مادر؛فضه خانم
تاچندهفته پاک میکردی به گریه
خون در و دیوار مادر؛فضه خانم
در کربلا هم دور زینب را گرفتند
گودال شد تکرار مادر ؛ فضه خانم
#قاسم_نعمتی
#فاطمیه
#مرثیه_حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)
#بستر
#جناب_سلمان
زبان حال حضرت زهرا (سلام الله علیها)
با جناب سلمان (رحمت الله علیه) :
بیدار هستم تا سحر از درد ، سلمان
در پشت در بَد زد مرا نامرد ؛ سلمان
تو شاهدی من هم کلام جبرئیلم
زهرا کجا و عده ای ولِگرد، سلمان
فهمید تا پشت درم ؛ لج کرد و هُل داد
رد شد ز روی پیکرم خونسرد ؛ سلمان
ممنون عموجان که عبا رویم کشیدی
دادِ مرا مسمار، در آورد، سلمان
خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت
پیش همه دیدی؟ که گریه کرد سلمان!!!
وقتی زمین می خورد پیشم زنده می شد
آن خاطرات ِدستمالِ زرد سلمان
حیدر زمین می خورد و قنفذ کیف می کرد
از پا درآورده مرا این درد سلمان
#قاسم_نعمتی