eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
860 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ #کانال_عاشقان_حضرت_زینب_س هشتک کانال👆 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
#️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ صلی الله علیکِ یا سیدتی و یا مولاتی یا فاطمة الزهراء... لَعَنَ اللهُ قاتِليكِ وَ ضارِبيكِ وَ ظالميكِ و غاصِبي حقّكِ يامولاتي يا فاطمة الزهراء... اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت باشی هِی گفتم از دردات هِی گفتی چیزی نیست خانوم خونه وقتی حالش خوب نیست همه ي اهل خونه هول میکنند… هي مادرات سادات توي بستر میگفت: علي جان! بچه ها! من چیزیم نیست، من حالم خوبه، غصه نخورید، من خوبم… اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی با درد پیش پای همسرت باشی هِی گفتم از دردات هِی گفتی چیزی نیست گفتی اگه گاهی میُفتی چیزی نیست آخه كجا ديديد يه خانوم هجده ساله موقع راه رفتن دست به ديوار بگيره راه بره، كجا ديديد يه خانوم هجده ساله زير بغل هاش رو بچه هاش بگيرن... تو دست به دیواری گفتی یکم خستم دیدم قنوتت رو  گفتی یکم دستم… این بچه ها سایه رو سَر میخوان بانو تا وقت دامادی، مادر میخوان بانو امیرالمومنین علیه السلام فرمود: فاطمه جان! مَنِ علي هيچي، لااقل رحمی به حال بچه هات بکن … فرمود:علي جان! من دیگه باید برم، من ديگه رفتنيم... از رفتن و از مرگ کمتر بگی ای کاش مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش چشمِ پر آب تو نقشِ برآبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد اومد زينب، رو پاي اميرالمؤمنين نشست، سن و سالي نداره، صدا زد: بابا! مادرمون فاطمه داره خوب ميشه، حالش بهتر ميشه؟ آقا اميرالمؤمنين فرمودند: آره دخترم حالت مادرتون چند روز ديگه خوبه ميشه، ديگه از اين مريضي راحت ميشه، صدا زد: باباجان! اگه حال مادرمون داره خوب ميشه پس اين تابوت توي خونه مالِ كيه؟... چشمِ پر آب تو نقشِ برآبم کرد تابوت تو اومد خونه خرابم کرد دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته هم مویِ زینب هم خونَم بهم ریخته طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره هی میگه دیواره هی میگه گوشواره زینب با دل شوره هی روتو میبوسه شونه که می اُفته بازوتو میبوسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ دم دمای آخر بی‌بیِ؛ خانم صدا زد : زینبم،دخترم بیا…..آخه مادرِ…میخواد از الان فضا رو براش آماده کنه… اگه از الان آماده نکنه، زینب کربلا جون میده… فرمود: زينبم! یه بقچه‌ای کنار گذاشتم، بقچه رو برام بیار مادرجان! گفت: چشم مادر.بقچه رو آورد جلو مادر گذاشت، گفت: دخترم خودت بازش کن… با اون دستهای کوچولوش زينب بقچه رو بازکرد…تا بازکرد دید سه تا کفن میونشه، اول کفن مالِ خودمه چند روز ديگه بده بابات اميرالمؤمنيم من رو كفن كنه... خدا نكنه مادر… دوم کفن مالِ باباته…سومی مالِ حسنه….زدن زیر گریه هم مادر فهمیده، هم زینب… مادر داره روضه میخونه… ای بی کفن حسین… صدا زد: زينبم! نگران نباش…برا حسینم یه پیراهن کنار گذاشتم…. با دستهای خودم بافتم، زینب این پیراهن باشه…  روز آخر ازطرف من زیر گلوی حسین رو ببوس، پیراهنو تنش کن، زینب گفت چشم مادر… به وصیت مادر باید عمل کنه….تا حسین اومد بره میدون صدا زد: یابن زهرا! مهلا مهلاً….یه مرتبه حسین برگشت،چیه خواهرم؟ صدازد: مادرم وصیت کرده گفت پیراهن رو به تو بدم ….زیر گلوی تورو بوسه بزنم….از طرف مادر میخوام ببوسم…. از طرف مادر بوسه زد…هنوز به دلِ زینبه از طرف خودش یه بوسه به گلوی حسین بزنه... *فهمیدی چی شد؟!* چند لحظه بیشتر نگذشت اومد تو گودال نیزه هارو کنار زد، ديد بدن داداشش حسين عريان رو خاك كربلا، پشت و روي بدن معلوم نيست، گفت: حسين جان! بذار از طرف خودم ببوسمت …اما یه نگاه کرد دید برادر سر نداره، همه دیدن زینب خم شد… لبهاشو گذاشت به رگهاي بريده ي گلو….یاحسین….صل الله علیک یا ابا عبدالله... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ خدایا به اضطرار عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیها فرج امام زمان ما برسان، مرگ مارو شهادت در رکاب امام زمانمون قرار بده، رهبر عزیزمون حفظ بفرما، شر آمریکا و اسراییل به خودشون برگردان، مردم مظلوم لبنان و غزه را نصرت عنایت بفرما، گناهان ما را ببخش و بيامرز ... تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://rubika.ir/Asheghane_hazrat_zeynab لینک کانال عاشقان حضرت زینب (س) در ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، با مدیریت کانال شعبان پور
#️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣  اللهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها و السّرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک... لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ و ظَالِمِیکِ وَ غَاصِبی حقِّکِ یا مُولاتِی یا فاطمَةُ الزهراء اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى صِدِّیقَةُ شَهِیدَة، ‌ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَةِ فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَةِ، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها وَ الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَدْفُونَةِ سِرُّها وَ ‌ الْمَمْنُوعَةِ اِرثُهِا، وَ الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا... امشب اومدیم برای بی مادری خودمون گریه کنیم آخه فاطمه مادر همه ی عالمه، هر کی امشب احساس یتیمی میکنه بدونه بی بی بهش توجهی کرده، بی بی بهش عنایتی کرده... عمری است با عنایتِ تو گریه می کنم تنها به قصد غربت تو گریه میکنم رحمت خدا به این قلب های ذلال، رحمت خدا به این چشمهای پاک و اشک آلود فاطمیه...رحمت خدا به پدر مادراتون که شماها رو با نام علی و زهرا پرورش دادن... عمری است پای بیرق مشکی روضه ها در سایه سار رحمت تو گریه میکنم هر چقدر دوست داری گریه کن، فریاد بزن، اما مادر ما تا مدینه گریه اش بلند شد،جلوی علی رو گرفتن، گفتن علی به فاطمه بگو بسه اینقدر گریه نکنه خسته شدیم... اما یکی نپرسید بگه زهرا چرا گریه میکنه، فقط گفتن بهش بگو گریه نکن... گاهی ستاره میشوم و تا سپیده دم در آسمان غربت تو گریه میکنم قبرت که نیست دلخوشم از این که لااقل پایینِ پای مجلس تو گریه میکنم می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس مادر ما فاطمه سرش درد می کرد نَاحِلَةَ الْجِسْم مادر ما فاطمه آب شده بود، لاغر شده بود بَاكِيَةَ الْعَيْن" هی اشک می ریخت، هی گریه می کرد آه ای ضریح گمشده بانویِ بی نشان در حسرتِ زیارت تو گریه میکنم تا تربت شهیدِ اُحد ،پا به پای اشک هر شب به رسم عادت خود گریه میکنم بی بیِ دوعالم فاطمه سلام الله علیها صبح میرفت کنار قبرستان احد می نشست غروب که میومد امیرالمؤمنین می دید صورت بچه هاش ترک ترک شده ، فاطمه جان! چرا صورتهاتون اینجوری شده؟ علی جان یه درختی بود زیرش می نشستم، من اشک می ریختم ناله میکردم، نانجیبا اون درخت رو قطع کردن ، امیرالمؤمنین یه سایبان درست کرد برا فاطمه اش، فرداش اومدن دیدن سایبانم زدن خراب کردن.... گاهی کنار روضه ات از دست میروم از بس که در مصیبت تو گریه میکنم از ابتدای مرثیه هایت قدم قدم تا کوچه ی شهادت تو گریه میکنم یه ساعتی هم رسید بچه‌ها دویدن خونه دیدن اسماء گریه میکنه گفتن اسماء مادرمان کجاست؟ اسماء میگه نتونستم جواب بدم، بچه ها دویدن تو حجره دیدن روی مادر پارچه افتاده. امام حسن اومد جلو پارچه را کنار زد گفت: مادر مادر.. تاریخ نوشته با این دستای نازنینش بدن مادر را تکان داد مادر من حسنم دید جواب نمیده صورتشو رو صورت مادر، امام حسین اومد پایین پای مادر صورتشو گذاشت کف پای مادر ميگفت: مادر من حسینم.. کَلِّمینی! کَلِّمینی! با من حرف بزن مادر مادر. اسماء میگه بی بی به من سفارش کرده بود فرموده‌ بود اسماء بچه هام که اومدن نگذاری با بدن بی جان من تنها بمونند. اینا اگر کنار من بمونند دق می‌کنند بچه هارا بفرست مسجد باباشون علی را بیارن میگه زیر بغل های بچه ها را گرفتم حسن جانم! حسین جان! بلند شید عزیزای من برین مسجد باباتونو خبر کنید بیاد. این دو طفل گریان.. شما خودت تصور کن می‌دویدند طرف مسجد بابا! بابا! زود بیا بی مادر شدیم‌بابا ..تا این خبر را به بابا دادن علی با صورت زمین خورد کسی زمین خوردن علی رو ندیده بود.. اما داغ زهرا باهاش کاری کرد با صورت زمین خورد آقا از حال رفت آب آوردن آب به صورتش زدن اما دیگه نمیتونه بلند شه.. حسن کمک کرد، حسین کمک کرد، بابا بلند شد اما یه قدم ميرفت می‌نشست به سینه اش میزد یه جمله ای ميگفت فاطمه جان! دیگه با کی دلمو آروم کنم فاطمه دیگه به کی دل خوش کنم فاطمه، بگم یا امیرالمؤمنین! یه خبر شنیدید با صورت زمین خوردی بچه ها گفتن بابا زود بیا بی مادر شدیم با صورت زمین خوردی اما نبودی کربلا...کربلا حسینت بدن ارباً اربای علی اکبر رو دید، گلوی بریده شده علی اصغر... صدا برسه کربلا بلند ناله بزن: حسین!...