🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#فاطمیه۴
#روضه فاطمه زهرا(س)
گریز حضرت رقیه
#مداح احمد بهزادی
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
اول مجلس ودعای سلامتی امام زمان باهم رمزمه می کنیم.
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
🔸دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
🔸سراغ گلی را شبانه می گیرد
🔸چه حکمت است چون نام فاطمه آمد
🔸دلم برای گریه بهانه می گیرد
⬅️امروز(امشب)متوسل بشیم به مادر پهلو شکسته ایام فاطمیه عزاداری بی بی دوعالم زهرای مرضیه
یا صاحب الزمان ۲
آقاجانم به مادرتان زهرای مرضیه قسم مارا امروز(امشب) دست خالی ازاین مجلس بر نگردونی آقا
معلوم نیست آقاجان تا سال دیگه زنده باشیم که درمجلس مادرتان شرکت کنیم بعضی ها مریض دارند
بعضی ها گرفتارند بعضی ها جوان دارند یک نظری امشب بکن به این مجلس ما
چیزی نمانده اسماء، تا مرتضی بسازد
تابوت عشق خود را
تا خم کند به گریه، این دفعه میخ ها را
تا پهلویم مبادا...
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء، تا لحظهای که آن دم
آب روان بریزی، بر چهره¬ی کبودم
چیزی نمانده اسماء، تا مرتضی بشوید
آثار درب و دیوار
با چشم خون فشانش، خون لخته¬ها بگیرد
از دور زخم مسمار
(آه از غم غریبی)
چیزی نمانده اسماء، تا نیمه¬های یک شب😭
یک سو حسن به گریه، یک سو حسین و زینب
چیزی نمانده اسماء، تا مرتضی بگیرد
تابوت من به شانه😭
تا شرمگین سپارد، امانت پدر را
به دست او شبانه
(آه از غم غریبی)😭
یاد شهدا ت امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
خدا نیاره به آدم بگن بیا برا آخرین بار با مادرت وداع کن .. امشب شبیِ که دادِ علی بلند شد .. بچهها نتونست گریه کنن آستین به دهان گرفته بودن .. خدا نیاره آدم ببینه چطور مادرشُ کفن میکنن .. علی بدنِ زهرا رو غسل داد تا دستش رسید به بازو ورم کرده زهرا دادش بلند شد .. شروع کرد علی بدنِ زهرا رو کفن کردن …😭😭😭
اول گره رو بست، تا اومد گره بالاسرو بزنه صورت زهرا رو آروم تو کفن😭 گذاشت یه وقت نگاه کرد دید بچهها دارن نگاه می کنند . یه مرتبه رها کرد، گفت بچهها بیاید با مادرتون وداع کنید .. همه از هم سبقت میگرفتن بزار زبانِ حال بگم .. یکی میگفت مادر من حسنم .. من همون کسی ام که تو کوچه خاکایِ چادرتو تکوندم .. یکی میگه مادر من زینبم .. یکی میگه مادر من کلثومم ..، اما یه آقایی یه جور دیگه صدا زد😭😭😭
هی میگفت مادر تو مادری نبودی که وقتی حسین صدات بزنه جواب ندی .. میدونی چی شد؟ شیخ عباس قمی میگه یه وقت دیدن بند کفن آروم آروم باز شد دست شکستۀ زهرا بالا اومد بچه هارو بغل گرفت .. منادی بین زمین و آسمان صدا زد علی، بچه هارو از فاطمه جدا کن از این منظره ملائکه بی طاقت شدند عرش ولوله شده وقتی حسن و حسین گریه میکنن .. وقتی زینب گریه میکنه .. الهی برای غربتت بمیرم الهی هیچ کسی را داغ مادرجوان نشان نده خیلی
سخته درجوانی بچه ها یتیم بشن
هی حسنُ بلند میکرد بابا خدا صبرت بده حسین جان خدا صبرت بده .. زینب جان از این به بعد تو خانوم خونهای .. با احترام بچه هارو جدا کرد یعنی آی اهل عالم یاد بگیرید هر وقت دیدید بچهای خودشو رو بدن عزیزش انداخته با احترام، با ناز و نوازش جداش کنید اما گریزی هم داشته باشیم به روضه حضرت رقیه
هرحاجتی دارید انشالا به آبروی رقیه امام حسین حاجت روا بشید
،امشب شب ناله است،شب زمزمه است،اومدی برا کسی گریه کنی،که هیچکی به اندازه ی این خانم،واسه حسین گریه نکرده،جانم،نه فقط از لحاظ ظاهری،نه،نه فقط از لحاظ ظاهر شبیه مادرش بود،مرام و عقیده و راهش هم به مادرش زهرا می ره،شنیده بود مادرش تو مدینه هرچی خطبه خوند،بین در و دیوار رفت،تو کوچه های مدینه اومد؛نتونست رو دل این نانجیب ها اثر بذاره،آخرسر اومد تو بیابونها شروع کرد گریه کردن،آی اونهایی که می گن این گریه ها الکیه،گوش بدن،اونایی که می گن بسه چقدر گریه می کنید،دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد،این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید،هرسال گریه می کنید،ما گریه مون رو از رقیه😭 بلدیم،آخه می گن این دختر اینقدر گریه کرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،ماهم اینقدر گریه می کنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد،امشب خیلی ها براشون شب عاشوراست😭😭😭
بریم در خونه ی این خانم سه ساله،گریه ای که خانم رقیه کرد،گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود که همه بفهمند،ظالم کیه،ظلم کیه،گریه کرد که برو ببین الان اثری از دارالاماره،اثری از کاخ یزید نیست،فقط برو ببین تو این شهر برا خانم چه حرمی درست کردن،چقدر جلال داره،چقدر جبروت داره
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت(ع)احمدبهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀
🏴
#فاطمیه ۱۴۰۲
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شور
#شهادت_حضرت_زهرا
#حسین_روشنازاده✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سیده الجلیله فاطمه / ام ابیهایی
فاضله الرشیده مرضیه / حامی مولایی
تو ام الحسنین / حضرت زهرایی
مادر کائنات - مادر دریا
قوّت بازوی - حضرت مولا
پشت علی به تو - گرمه همیشه
بی بی حضرت زهرا ۲
دنیای علی ۲
اسم تو مرهمه واسه دردای علی ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
همیشه میرسه به من دعا / ی خیر تو مادر
راه بندگی رد میشه فقط / از سیر تو مادر
کی هوامو داره / به غیر تو مادر
چادر تو بکش - روی سر من
بودی توو سختیا - دور و بر من
تو مادر منی - واسه یه بارم
صدام کن پسر من ۲
تو یاورمی ۲
بابام امیرالمومنین تو مادرمی ۳
.
👇
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
.
#نوحه #فاطمیه
#حضرت_زهرا
#فاطمیه_بعد_شهادت
بعد از تو میمانم تنهای تنها
زهرا خبر داری افتادم از پا
یا زهرا یازهرا مظلومه زهرا
زخم دل حیدر دارو ندارد
این بیت الاحزان که جارو ندارد
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا
رفتار تو گوید از رفتن تو
ای من به قربان نان پختن تو
یا زهرا یا زهرا مظلومه زهرا
از غسل و تعویض پیراهن تو
فهمیده ام کاری است زخم تن تو
#میثم_مومنی_نژاد ✍
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.👇
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
.
#حاج_محمود_کریمی
شب سوم #فاطمیه اول 1402
.
نه ناخن دارم که خار بیرون بکشم از پامو
همش کابوسه تو خواب رو نیزه سره بابامو
شمردن یادم میره تا که بشمرم زخمامو
فقط میدونم قد ستاره ها زخم دارم
قد تن بابا زخم دارم
از سر تا به پا زخم دارم
چقدر زخم دارم
من تازه سه سالمه ایوبم
با چشمای منتظر یعقوبم
آتیشه تو قلب پر آشوبم
همینکه عمه مونده پیشم خوبم
****
بابا اون شب که تو راه از رو ناقه افتادم من
تو خواب و بیداری با دست بسته افتادم من
بیابون و تنهایی یاد عمه افتادم من
میگفت خانومم سفر سنگینه برات اما
اگه هرکجا شدی تنها
بگو ادرکینی یا اماه
مادر رو دیدم با چشم گریون
خوابو درد و دست و پای بی جون
دست مادرم توی موهام بود
دیگه نفهمیدم چی شد باباجون
من تازه سه سالمه ایوبم
با چشمای منتظر یعقوبم
آتیشه تو قلب پر آشوبم
همینکه عمه مونده پیشم خوبم
****
بابا یک ماهه که از حس بغلت محرومم
شبا وقتی که برات گریه میکنم آرومم
چشاتو وا کن ببین مثل مادرت خانومم
ببین زهرا رو سیاه شده تا زیر ابروم
رمق دیگه نداره بازوم
امون بریده درد پهلوم
این دفعه سفر میری باباجون
مدیونی تنها بری باباجون
عمه مونده و رباب و گریه
تو با علیِ اصغری بابا جون
من تازه سه سالمه ایوبم
با چشمای منتظر یعقوبم
آتیشه تو قلب پر آشوبم
همینکه عمه مونده پیشم خوبم
.👇
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
shabe-akhar-kafanaro-mide-madar.mp3
3.72M
🥀شب آخر دست دختر
🥀کفن هارو میده مادر
🎤 کربلایی سیدرضا_نریمانی
#احساسی
#ایام_فاطمیه🏴
◾️شهادت حضرت زهرا سلام
شب آخر دست دختر کفنا رو میده مادر
می خونه ذکر مصیبت برای حسین بی سر
تشنه قاری ، نی سواری ، مگه تو مادر نداری
ای حسین، حسین ، حسین ، حسین
رأس تو می رود، بالای نیزه ها
من زار می زنم ، بر پای نیزه ها
آه ای ستاره ی، دنباله دار من
زخمی ترین سرِ ، نیزه سوار من
ای حسینم، ای حسینم ، ای ضیاء هر دو عینم
آه از آن روز که دنیای من از پا افتاد
ردِّ پا روی پَرحضرت حوراء افتاد
نفس حادثه ها را به شمارش انداخت
اتفاقی که برای من و زهرا افتاد
اتفاقی نبود خونه سوخت
اتفاقی نبود در شکست
اتفاقی نبود فاطمه رو زمین نشست
اتفاقاً مثل گل پشت در کوبیدنش
اتفاقاً کُشتنش چهل نفر رد شدن از رو تنش
دانلود مداحی رضا نریمانی - فاطمیه -
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
|⇦•ای قدر تو....
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی حسینی •✾•
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ"
ای قدر تو پنهان تر از پنهان
زهرا تر از هر زُهره ي تابان
ای قبله ي اذکارِ تسبیحات
سبوح تر از واژه ي سبحان
ای روشنی بخشِ ازل نورت
قبل از نخست و بعد از پایان
ای بسم ربِّ النور سلمان ها
نام بلندت نسخه ي درمان
يا فاطر و يا فاطمه يعني
افلاك با مِهر تو شد بنيان
مسند نشین آیه ي تطهیر!
ای مُصحفِ والاتر از قرآن!
از عالمِ ناسوت تا لاهوت
می گیرد از چشمان تو فرمان
مریم گُلی از باغ بستانت
دلبسته تو روضه ي رضوان
دُرّ نجف شد گردن آویزت
دو گوشواره، لؤلؤ و مرجان
ای زمزمِ چشمانِ تو کوثر
تنها غدیر مانده در جریان
نهج البلاغه گوشه ي مسجد
از خطبه خوانیِ تو شد حیران
رعشه به جان عرش افتاده
آهِ کلامت سلسله جنبان
نام علی جاری ست در نطقت
شیرینی اش گردیده دو چندان
*گفت:علي جان! صد بارِ ديگه هم بيان پشت در حمله كنند، خودم ميرم در رو باز مي كنم...*
فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟
حق علی از چه شده کتمان
بغضِ امیرالمومنین کفر است
حب امیرالمومونین ایمان
ممسوس ذاتِ حضرت باری
در غزوه ها، جنگ آورِ میدان
خورشید را تکذیب می کردند
خفاش های کورِ گورستان
با خود فدک هر روز می خواند
شرحِ عبورت را گُلِ ریحان
در دست های مجتبی دستت
ای دست گیرِ عالمِ امکان
فرشِ رهت عرش معلا شد
دیوارها شد آینه بندان
انسیه بود و کوچهای باریک
حوریه رویارویِ يك شیطان
چادر نمازت روی خاک افتاد
یا کعبه ي حاجات شد ویران
دردا لگد شد خیمه ي توحید
در زیرِ پای نامسلمانان
"تبت یدا" می زد به تو سیلی
پوشیه ات نیلی شد و گریان
ای روحِ دو پهلوی پیغمبر
پهلو گرفتی بعد از این طوفان
گُل کرد بر پیراهنت لاله
پژمرد از این داغ یک بستان
سوگند که پایِ علی بانو!
تو ایستادی تا به پای جان
*ميگن: حضرت زهرا سلام الله عليها اون روزاي آخر اينقدر ناتوان و خسته شده بود، نه مي تونست چيزي بخوره، نه مي تونست چيزي بياشامه، به يه وضعي رسيده بود كه وقتي مي خواست بايسته دستش رو ميذاشت روي ديوار، فضه و اسماء ميگن: به سرعت اومديم خانوم رو كمك كنيم، اينقدر خانوم نحيف و زار شده بود ديگه روزاي آخر با اشاره حرف ميزد، فضه ميگه ديدم روز آخري يه حرفي داره ميزنه صداش رو نميشنوم، ميگه: گوشم رو گذاشتم كنار دهان خانوم، ديدم مي فرمايند:*" اِنِّي اُريدُ اُعانِقَ طِفلِي الحَزين وَلَدي الحُسين" يه كاري كن بتونم حسينم رو بغل كنم... اينقدر ابي عبدالله خوشحال شد، مقاتل نوشتن: "فَتَبَسَّمَ الحُسَين" لبخندي زد ابی عبدالله، اما اين لبخند خيلي زود تبديل به گريه شد، گفت: حسين رو بيار بغلم، سَرِ حسين رو تو آغوشش گرفت، نوشتن: تا اومد موهاي حسين رو نوازش كنه"اِرتِعَشت يداها" دستاش مي لرزيد، با همون دستاي لرزون موهاي حسين رو نوازش كرد، حالا زينب هم داره اين صحنه هارو نگاه ميكنه، اي روزگار! اين دستاي لرزون تا كجا رفت سَرِ حسين رو بغل بگيره؟ يه روزي رسيد اومد كنارِ تنور خولي هي با اين دستاش سَرِ حسين رو نوازش داد، اما توي بچگي جوري سَر حسين رو نوازش ميداد ميگفت: مادر! نميخوام يه تار موت به زمين بيوفته، اما الان مويي برا حسينش نمونده... اي حسين! *
|⇦•این نفسات منو میکشه...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس حاج اسلام میرزایی •✾•
این نفسات منو میکشه
هر نفسم فدای تو شه
بی تو بهار من خزونه
خونه با بودن تو خوشه
آب میشی هی تو پیش چشام
زندگی رو بی تو نمیخوام
بعد تو هر روز میمیرم
خیره به در تا میشه نگام
اشکای چشمات منو میسوزونه
گریه نکن جون حیدر
یادم نمیره فضه خذینی تو
در وسط دیوار و در
«یا زهرا یا زهرا ...»
پاشو و باز کارِ خونه کن
رحمی به اشکِ روی گونه کن
پاشو دوباره مثل قدیم
موهای زینبو شونه کن
لخته ی خون روی لبت
خون میچکه ز پیروهنت
آخرشم نگفتی بهم
تو کوچه چی دیده حسنت
وقتی میبینم راه میری خمیده
تیره میشه روزهای من
تو کوچه ها بی هوا سیلی خوردی
انسیةَ الحَورای من
«یا زهرا یا زهرا...»