eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
26.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
971 ویدیو
628 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیکِ یا عزیزة الحسین ▪️از قتلگاه بدم میاد ▪️چکمه سیاه بدم میاد ▪️از اونیکه آتیش زده ▪️به خیمه گاه بدم میاد ▪️از هر چی جنگ بدم میاد ▪️از چوب و سنگ بدم میاد ▪️خدا میدونه چقدر از ▪️کوچه ی تنگ بدم میاد ▪️آخه کی از فحش و کتک خوشش میاد ▪️از موی سوخته و لب ترک ترک خوشش میاد بابا ▪️حالا تو از موی سرم خوشت میاد ▪️از اینکه دست دراز کنند به معجرم خوشت میاد؟! حسیـــــن.... یه بند دیگه اش رو بخونم همه مدافعین حرم فیض ببرند ▪️من از طناب بدم میاد ▪️از اضطراب بدم میاد ▪️از خنده های حرمله ▪️جلو رباب بدم میاد ▪️از شهر شام بدم میاد ▪️از ازدحام بدم میاد ▪️به عصمت سکینه جان ▪️بزم حرام بدم میاد بابا هیچوقت مجلس یزید یادم نمیره ▪️حالا تو از زیر چشام خوشت میاد ▪️حالا که دندون ندارم ،از خنده هام خوشت میاد؟ حسیـــــن... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
روضه شب سوم ۹۵ انصار العباس.mp3
8.45M
▪️آخ بابا سلام برگشتی؟ ▪️سفرت خوش گذشت بابا جان ▪️مثل. یک حاله نور میماند ▪️سرتو روی تشت، بابا جان ===================
▪️آخ بابا سلام... اول هر مکالمه ای سلام رد و بدل میشه ، اما ببین مکالمه ی این نازدانه با بابا چجوری شروع میشه ▪️آخ بابا سلام برگشتی؟ این حواله ی حرم امام رضاست ▪️آخ بابا سلام برگشتی؟ ▪️سفرت خوش گذشت بابا جان ▪️مثل. یک حاله نور میماند ▪️سرتو روی تشت، بابا جان ▪️عمه میگفت زود میایی ▪️سرزده سرزدی چرا حالا ▪️تو نبودی خلاصه میگویم ▪️یک نفر گوشواره هایم را.... حسین.... ▪️یک نفر زد بصورتم سیلی ▪️چشم خود را بدوز معلوم است ▪️چند روزی گذشته است اما ▪️اثر دست او معلوم است ▪️کمرم درد میکند اما ▪️نگرانم نباش چیزی نیست الله اکبر اینهمه سال روضه گوش دادی این حرف روضه خونهاست که شروع کرداز خودش گفتن، اما توی این عبارت حرفی از خودش نزده همش مقتل بابا رو داره گزارش میکنه یا میگه مَنِ الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک یا میگه مَنِ الَّذی خَضَبَک َبِدِمائِک اما من زبانحال بگم ▪️کمرم درد میکند اما ▪️نگرانم نباش چیزی نیست ▪️باید عادت کنم چون که این دردی ▪️اندرین خانواده موروثیست ▪️دستی از پشت خیمه ها آمد ▪️ناگهان راه چاره ام گم شد ▪️در هیاهوی غارت خیمه ▪️ناگهان گوشواره ام گم شد... حسیـــــــــن... گفت بابا ▪️از دستها مپرس که با گوشها چه کرد ▪️از گوشها بپرس که بی گوشواره ماند ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
روضه_حجت_الاسلام_میرزامحمدی_شب_سوم.mp3
4.24M
شب سوم است ، شبی که از قدیم ، شب توسل به نازدانه ای ابی‌عبدالله بوده ====================
شب سوم است ، شبی که از قدیم ، شب توسل به نازدانه ای ابی‌عبدالله بوده اون باب الحوائجی که با دستان کوچکش گره های بزرگی رو میتونه باز بکنه اون خانومی که شهادت او به تعبیر آیت الله خوشبخت رضوان الله تعالی علیه مایه ای انقراض بنی امیه شد ، شهادت ی نازدانه که خب همه تاریخ نوشتند : غافله وقتی وارد شام شد فَسُرَّ اَوّلا یعنی همه می رقصیدند و شادی می‌کردند اما بعد از شهادت این نازدانه ورق برگشت به طوری که ،مورخین اهل سنت مینویسند: سربازان لشگر یزید ، در پادگان ها و اردوگاه ها به یزید فحش میدادند و کاری کرد که پایه های دولت بنی امیه روی به تزلزل و انقراض رفت ،شهادت این نازدانه تمام شهر شام را بهم ریخت که وقتی اهل بیت خواستند از شام بلا برند ،خود یزید ،با کمال عجز و ذلت خطابِ به زینب کبری گفت : هر خواسته ای داشته باشید ،ما برآورده می کنیم مرحوم سید در لهوف، گفت و گویی بین یزید و زین العابدین مطرح می‌کند ، که خطاب به امام سجاد علیه‌السلام هم یزید گفت : هر حاجتی داشته باشید من برآورده می کنم . مرحوم ابی مخنف این گفت و گو را با زینب کبری هم نقل می کنه دختر امیرالمومنین در برابر این یزید ،که برا خودش یک پادشاهِ امپراتوری بود فرمود : يَابْنَ الطُّلَقاءِ! أطلبُ مِنکَ ثلاثةَ أشیاء: ما از تو چیزی نمی خوایم مگر آن سه چیزی که از ما به غارت بردی یک - عمّامةَ جدِّی داداشم وقتی به میدان میرفت عمامه پیغمبر به سرش بود دو - قَمیصُ أخی یه پیراهنی من بهش دادم که این پیراهن از مادرم به من رسیده بود این پیراهن رو زیر همه لباس ها به تن کرد خودش هم با خنجر قطعاتیش رو پاره پاره کرد که بلکه بدنش رو برهنه نکنند . اما این نانجیب ها این پیراهن رو به غارت بردند سومی رو دیگه بازش نمیکنم ، فقط بازگو میکنم فرمود: سومین چیزی که از ما به غارت رفته: مَقنعةُ أمِّی ان شاءالله که این مقنعه و معجر از سر زنی ربوده نشده باشه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ نیمه دل شب نازدانه بیدار شد ، دیدند داره بی قراری میکنه ، عمه الان خواب بابام رو دیدم ، دخترم اگر خواب بابا رو دیدی چرا بی‌قراری میکنی  عمه خواب بابام رو این گونه دیدم سر بریده اش میان تشت طلا بود قرآن می‌خواند و استغاثه می کرد اما دیدم یزید با چوب خیزران برلب و دندان بابام میزنه عمه ها هر چه کردند نتونستند آرومش کنند صدای ناله و گریه اش بلند شد صندوق دار سر ابی عبدالله ، طاهر بن عبدالله دمشقی است میگه من در مجلس یزید بودم سر یزید روی زانو من بود ، خوابش برد سر حسین هم توی طشت طلا بود یه وقت دیدم سر بریده حرکتی کرد رو به سمت خرابه قرار گرفت صدا زد: «أُخْتی سَكِّتی اِبْنَتی» خواهرم دخترم رو ساکت کن از این صدا ، یزید به وحشت افتاد سراسیمه بیدار شد گفت طاهر ، صدا صدای کی بود ؟ گفتم امیر هر خبری هست از خرابه است چون چشمان سر بریده سمت خرابه رو نگاه میکنه نانجیب بی معطلی گفت : اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا بلافاصله سر بریده بابایش رو براش ببرید یا صاحب الزمان ، نقلِ مقتلِ ، آقاجان من رو ببخش با چه بی احترامیِ سر جدت رو آوردند وَاَطرَحُوا الیها سر ابی‌عبدالله را میان خرابه انداختند این نازدانه سر بریده رو گرفت ی سوال کرده همه عالم رو به آتش کشیده نگفت عمه این سر کیه ؟ گفت : ما هذا الرّأس ؟  یعنی سوال از چیستی سر است نه مَن هذا الراس ؟ نه اینکه این سر کیست ؟ عمه به من بگو این سر چیه ؟ فهمیدی چی گفتم ؟ ما هذا الرأس ؟!! یعنی شباهتی به سر انسان نداره!! بعد از اینکه متوجه شد این سر بریده باباش حسین ِ ، چه کرد؟ دیدن دستاش رو آورد بالا آنقدر با سیلی به لب و دندان خودش زد حسین.... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
تا قافله اطراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضیا هم گفتن این همون رقیه بود از سایه بوته خاری استفاده کرد، رفت زیر سایه‌ی این خار اونقدر خسته بود تشنه بود گرسنه بود خواب برد اگه اینجوری بخوای بی‌قراری کنی، من خودم بیقرار روضه‌ی این نازدانه‌ام اجازه بدین امروز همه گریه کنن عقبیا بیرونی و شهدا گریه کنن خواب برد، قافله حرکت کرد، این دختر جا موند گوش بده قافله که حرکت کرد، عقیله‌ی بنی هاشم خبردار شد این نازدانه جا مونده صدا زد، یا قَوم بِالله، شما و به خدا قدری صبر کنید إفتَقَدَت إبنتُ اَخِ الحسین جگر گوشه‌ی حسینم جا مونده حواست اینجاست یا نه؟ چنان ناله‌ای زد، راوی میگه من شنیدم دستور دادن قافله توقف کنه گفتن الان از ناله‌ی زینب آسمان و زمین به هم میریزه دونفر مامور شدند، این بچه رو برگردونند یکی من بودم یکی زجر بن قیس... آروم باش من با زجر یا زهر بن قیس برگشتم عقب قافله از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو دیدم دست روی سر گذاشته هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه هان بچه‌ی گم شده دیدی یا نه؟ بشنو میدونی کیا رو صدا میزد اولین کسی که صدا میزد عمو جانش بود هی میگفت یا عماه، یا عمتاه، یا اماه از دور داشتم میدیدم هی به سمت چپ و راست فرار می‌کرد، هی می نشست رو زمین پاهاش رو نگاه می‌کرد چقدر خار تو این پا رفته بود نمیدونم تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه آی حسین... اینم مال شهیدمون انشالله تو حرم اين نازدانه بریم عرض ادب اولین سوالی که من دارم اینه بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه؟ این دختر حسینِ از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده یه جمله‌ای گفت من واسطه شدم گفتم زجر ملاحظه من، یتیمه اجازه ندادم دیگه بیش از این اذیتش کنه، این دختر به من اعتماد کرد، فرمود من دختر پیغمبرم بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط بزار یه بار دیگه عمه‌ام رو ببینم... آی حسین... ▪️بابا آتیش زدن به خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا ▪️سر تو روی نیزه دیدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️داری با خود هزار نشونه ▪️لبت به رنگ ارغوونه ▪️نگو که کار خیزرونه ▪️کجایی بابا؟ بابا، ▪️امان از این زخمای کاری ▪️خون از لب تو شده جاری ▪️کی سنگ زده بر لب قاری ▪️بابای خوبم ▪️سرت رو نیزه رو به روم بود ▪️اما یه بغضی توی گلوم بود ▪️گلوتو نیزه‌ها بوسیدن ▪️اما یه بوسه آرزوم بود ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره، هر چی تو این مسیر کتکشون میزدند، طعنه و ناسزا بهشون میگفتند این نازدانه‌ها فقط سر بریده رو میدیدند، فقط میگفتن حسین... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
روز سومه یه کسی آمد پیش پیغمبر، شکایت کرد از قساوت قلبش، ماهام اگه قساوت قلب داریم شکایت کنیم امام به منزله ی اب هست، پدره، بریم به آقا شکایت کنیم در خواست کنیم یا رسول الله قلبم قسی شده چه کنم؟ حضرت فرمودند دو کار کن اَطعِمِ المِسکِین وَ امسَح رأسَ الیَتِیم برو یه بچه یتیم پیدا کن یه دست نوازش رو سرش بکش قساوت قلبت حل میشه همین پیغمبر فرمود: انَّ الیَتیمَ اِذا بَکیٰ بچه یتیم وقتی گریه کنه اِهتَزَّ لَهُ العَرش عرش خدا به لرزه در میاد و می فرماید کی این بچه یتیم رو به گریه انداخته وَ عِزَّتی وَ جَلالِی لا یَسکُتُه اَحَدٌ الّا اَوجَبتُ لَه الجَنَّة هر کی این بچه یتیم رو ساکت کنه بهشت رو بهش واجب میکنم امروز بلدی بچه یتیم ساکت کنی یا نه؟ عرش خدا به لرزه افتاد وقتی این نازدانه ضجه میزد حسین جان تو ابوالاَیتامی امام ابوالاَیتامه ناله ها و گریه ها و ضجه ها و بی قراریهای ما سیدالشهدا تو مهد و گهواره ی معرفت و محبت و مودتش جوری به آرامش تبدیل کرده که وقتی تو جلسه ی ابی عبدالله میاید دلت نمیخاد زود تموم بشه جلسه، نه تعلق زن و بچه نه تعلقات دنیا هیچکدوم عقربه ی دلتو از کربلا و حسین جدا نمیکنه دیروز وقتی رسید به کربلا 61 خیمه به پا کرد هر بچه ای رو که با زنی مرتبط بود مادری داشت کربلا، این بچه رو تو یه خیمه راهی کرد ، نوبت که رسید به این دختر، این دختر مادر نداره ، حسین اينو نگه داشت برا خودش، سفارششم به زینب کرد بعضیا نوشتند از همین روز دوم تا روز عاشورا این بچه سجاده ی حسین رو هرروز پهن می‌کرد، خیلی عاشق سیدالشهدا ست هلال بن نافع میگه من بین دو صف لشکر ایستاده بودم یه صحنه ای دیدم خیلی دلم آتش گرفت فَرَأیتُ جارِیةً صَغیرةً باکیةً یه نازدانه ای رو دیدم در حالیکه گریه میکرد لباس عربی سیدالشهدا رو گرفته بود هی میگفت بابا، اَنا العَطشان آنقدر به حسین این تشنگي نازدانه فشار آورد که هلال میگه دیدم فَبَکی الحُسین حسینم داره گریه میکنه هی میگه الله یَسقِیک دخترم آرام باش خدا سیرابت میکنه السلام علیک یا اباعبدالله حسین یا صاحب الزمان امروز نیت ما برا روضه ی این عمه ی سه ساله ات اینه ان شاءالله حرمش باز بشه قربون حرم خلوتش برم ان شاءالله شیعه با نابودی وهابیت بازم بره زیارت این دو عمه جان امام زمان شما دیگه مقدمه نمیخواید من فقط برا خودش میگم ان شاءالله یه زیارت روزی هممون کنه گفت بابا ▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم همه ی روضه تو همین یه بیته ▪️سخن آغاز کنم از دهنم یا گوشم ▪️که در اینجا دهنم زخم شد آنجا گوشم حسین.... ▪️چهار انگشت که مردانه و نامحرم بود ▪️پلی از درد زده از دهنم تا گوشم حسین.... کجا ببرمت؟ اینهمه این نازدانه غصه داره نیمه شب بلند شد بزار ساده روضه بخونم همه قدیمیا، شهدا، امام، همه فیض ببرند.. نیمه شب که بهانه‌ای بابا رو گرفت گفت عمه الان بابام زیارت کردم گفت چجوری سربریده اش توی تشت طلا بود، هی داشت قران میخوند استغاثه میکرد الله اکبر... صندوق دار سر ابی عبدالله طاهر بن عبدالله دمشقیه، میگه تو کاخ یزید سر ابی‌عبدلله تو تشت کنار من بود یزید هم سرش رو زانوی من خوابش برده بود، یه مرتبه دیدم این سر بریده توی تشت تکون خورد، چشماش داره می چرخه انگار دنبال یه گمشده داره میگرده، چشماشو چرخوند، این سر گردوند دیدم تا روبروی محازی خرابه قرار گرفت فقط یه جمله گفت، صدا زد خواهرم دخترم رو ساکت کن الله اکبر... از این سروصدا یزید از خواب بیدار شد، گفت طاهر چه خبره؟ گفتم امیر هر خبری هست از خرابه هست چون سر داره به سمت خرابه حرف میزنه نانجیب دستور داد إرفَعوا إلَیها رَأسَ ابیها... سر باباش رو براش ببرید... شنیدی‌ها، بشنو شنیدی تو طبق آوردند، این فقط یه نقل هست من این نقل رو قبول ندارم چون کلام یزید ادامه داره، گفت سر رو ببرید اما چجوری به دختر بدید؟ وَ ادفَعوا اِلَیها این سر رو نه با احترام ، بلکه این سر رو تو خرابه پرت کردند ... این سری که بارها از رو نیزه افتاده بود...، یا صاحب الزمان اینجوری سر بریده جدت رو آوردند... حسین.. بگو بگو تا دلت آرام بشه... حسین... حسین... حسین... ▪️بابا بی‌تو دلم آروم نداره ▪️بابا خیلی رقیه بی‌قراره ▪️بابای خوبم اینم مال بچه‌هایی که سالهاست ازشون یاد نمیشه، بچه‌هایی که هنوز خبری از باباهاشون نیومده اینم برا اونا بگم اونا ما رو دعا کنند شهدای گمنامی که آوردند زینت مملکت ما هستند و بودند و خواهند بود چقدر این بچه‌ها چشم به راه بابا موندند هنوز خبری از با باهاشون نیومده گفت بابا ▪️بی‌تو دلم آروم نداره بی بی جان مدد بده... ▪️خیلی رقیه بی‌قراره ▪️دیگه نمونده راه چاره ▪️کجایی بابا؟ بابا ▪️آتیش گرفته خیمه‌هامون ▪️تار میبینه دیگه نگامون ▪️نمونده گوشواره برامون ▪️کجایی بابا؟
تموم کردم دیگه، فقط برا اونا خوندم اینو.. ▪️تا سرتو رو نیزه دیدم ▪️دیگه ز دنیا دل بریدم ▪️دنبال نیزه می‌دویدم ▪️اما به تو من نرسیدم ▪️بابای خوبم دست گداییتو بیار بالا انشالله احدی امروز دست خالی برنمیگرده خدا به کبودی بدن این نازدانه به پاهای تاول زده‌ی این نازدانه به چشم انتظاری این نازدانه با نابودی وهابیت ، حرم این نازدانه رو به روی شیعه مفتوح بفرما آروم شدی؟ خدا به چشم انتظاری و بی‌قراری این نازدانه، شیعه رو از چشم انتظاری نسبت به آقا و مولاش حجت بن الحسن بیرون بیار حالا دستت رو دیگه بالا بگیر چون نازدانه داره ازت دستگیری میکنه حسین وای... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا ابا عبدالله ▪️از دست هم عبای تنت را کشیده اند ▪️یک عده فکر جایزه و فکر غارتند ▪️یک عده هم به فکر طناب اسارتند یا صاحب الزمان ▪️انگشت را بخاطر خاتم بریده اند ▪️خلخال داشتیم و پی ما دویده اند ▪️تا چشم ماه علقمه را دور دیده اند ▪️با هر بهانه داد بر سرما کشیده اند بابا ▪️ما را میان حادثه ها،مو به مو زدند ▪️بیش از همه مقابل چشم عمو زدند ان شالله حقشو ادا کنی رزق زیارت اربعینت رو امشب از این نازدانه بگیر این نازدانه جامونده ی اربعینه، میدونه اونایی که از اربعین جا بمونند چه حالی دارند، بابا ▪️بعد تو بین لشکریان بود هلهله ▪️خلخال و گوشواره ی ما شد معامله ▪️فریاد بود و پای پراز زخم و آبله ▪️بیچاره شد رباب ز لبخند حرمله ▪️لشکر رسید و .... نه یه نفر ، نه دونفر، عربیشو میگم و رد میشم، تَسابَقَ القَوم سبقت میگرفتند دسته دسته بر غارت خلخال، ▪️لشکر رسیدو حرمت اهل حرم شکست ▪️با گاهواره معجر من رفت روی دست با این یه بندخیلی خودم ارتباط برقرار کردم حقشو ادا کنیم بابا، اینا رو از تو گفتم یه بند هم میخام از شرح حال خودم و عمه ها بگم ▪️جسمم کبود شد وسط ازدحامشان ▪️رفتیم چون اسیر به بازار شامشان ▪️بردندمان به زور به بزم شرابشان ▪️لعنت به چوب و تشت زر و این مرامشان بابا، دو تا سوال ازت دارم، بابا دوای آبله های مریض چیست بابا سوال، معنی حرف کنیز چیست؟ حسیــــــــن... =================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی