شورحضرتامالبنینس.mp3
زمان:
حجم:
6.81M
#شور_حضرت_ام_البنین (س)
کي به فریادم میرسه
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین
#زمینه
هو الباقی
تسلیت ایها الساقی
ندیده دنیا بالاتر از داغ مادر داغی
مادری مهربان
همسری باوفا
پیر شد از غصه ی، خون خدا
شادی روحش ، کنار حمد و قل هوالله
راضیه بی بی ، همه بگن یا اباعبدلله
یا اباعبدالله
دلش لرزید
مقتلو، مو به مو فهمید
تو دست زینب وقتی که پیرهن خونی رو دید
پا گرفت گریه و
روضه رفت کربلا
قصه به سر رسید ، تو قتلگا(ه)
هی میگفت زینب ، مگه نبود کنارش عباس
بمیرم واسش ، رو پیرهنش پر از رد پاس
یا اباعبدالله
پریشون شد
گفت حسین، ابر بارون شد
براش گفتن از زینب بی عباس هراسون شد
ناله زد از غمه
روضه ی علقمه
شد خجالت زده ، از فاطمه
گریه میکرد و ، میگفت تا اون لحظه آخر
زنده بود بچم ، دستی نمیرفت سمت معجر
یا اباعبدالله
شاعر و نغمه پرداز #صادق_نجم ✍
👇
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#شور
بهشت رو زمینه
چه حالی داره هر کسی که رو به روش میشینه
سایه ی رحمت خدا رو میتونه ببینه
آره / اینجا / باب ام البنیه
روزی عالم از این در میرسه
هر چی خواستی یه چی بهتر میرسه
آخه تو سختی و غصه ها فقط
به داد بچه ها مادر میرسه
دلم با اسمش میشه آروم ام البنین
نزد بدی هامو هیچ وقت به روم ام البنین
به احترامش هربار که میرم کربلا
میرم حرم از باب خانوم امالبنین
یا ام البنین۳
#
همسر شاه دینه
بانی روضه ی حسین شده توی مدینه
الگوی مادریه پس کلام حق همینه
جنت / زیر / پای ام البنینه
زندگیشو داده پای کربلا
روضه خون ماجرای کربلا
اولین بانی نذری حسین
سفره دار شنبه های کربلا
پشت و پناهمه تو سختیام ام البنین
مادری کرده همیشه برام ام البنین
اونقده که شبیه آذریا دوست دارم
از عمق دل صداش کنم آنام ام البنین
شاعر و نغمه پرداز #میلاد_فاروقی ✍
.👇
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حضرت_ام_البنین (س)
#شور
اسطوره ی ادب روی زمینی
در قامت زن و مرد آفرینی
ام البنینی ام البنینی ام البنینی
تاج ولایت و بانو نگینی
توروضه خوان زین العابدینی
ام البنینی ام البنینی ام البنینی
یاام البنین
چشام بارون اشکه
دلم تنگه حسینه
دم میدون مشکه
یاام البنین
بازم گره م رو وا کن
تورو جون ابالفضل
منو حاجت روا کن
همدم ابالفضل
معلم ابالفضل
تو ادب چیزی نذاشتی تو کم ابالفضل
مادره ابالفضل
بال و پره ابالفضل
بگو یه کربلا مارو ببره ابالفضل
یا ام البنین ام البنین
#
سنگ صبوری و تو بهترینی
ام الوفا و ام العارفینی
ام البنینی ام البنینی ام البنینی
در عرش کبریا بالا نشینی
بانی موکبای اربعینی
ام البنینی ام البنینی ام البنینی
یا ام البنین
تویی پناه آخر
میگن حسین زهرا
به تو میگفته مادر
حالا اومدم
ازت برات بگیرم
منم شبیه عباس
برا حسین بمیرم
اعتبار مکتب
توسل مجرب
گفتی اومدم کنیزی حسین و زینب
خارج از کلیشه
لطف توعه همیشه
شنبه ها داره به نام تو جهانی میشه
یا ام البنین ام البنین
شاعر و نغمه پرداز #محمدرضا_طالبی✍
.👇
.
#حضرت_امالبنین (س)
#شور
ای بالاترین / عباس آفرین
نخِ چادر نمازت حبلالمتین
در مدح شما / بَس باشه همین
که ابالحسن شده با تو همنشین
خورشید خونهی مولا
ای بانوی کلابیه
بعد از غروب عاشورا
خونَت شده حسینیه
ای مادر ادب / ای مادر وفا
مقصود جملهی یا من اسمه دوا
عمریه مادرم / خونده تو گوش من
حاجاتتو فقط از امالبنین بخوا(ه)
یا ام البنین
▪️▪️▪️▪️▪️
با عشق و وفا / در راه خدا
همه زندگیت شده وقف کربلا
حکمت داره که / میگیره گدا
مزد فاطمیه رو از دست شما
نذر نگاه تو کردم
روزای رفتمو بانو
هر شنبه از تو میگیرم
روزی هفتمو بانو
لطف تو بی حده / حالم اگه بده
اوصاف تو میون زن ها سرآمده
به به چه منصبی / که بعد فاطمه
زینب تو رو یه عمری مادر صدا زده
#وفات_حضرت_ام_البنین
شاعر و نغمه پرداز #عماد_علی_اکبری ✍
.👇
.
#زمینه معرفتی
#امام_حسین علیه السلام
➖➖➖
یعنی میشه وقتِ مردن ببینم-
اومده امام حسین(ع) بین همه
یعنی میشه بخونه تلقینم و...
بگه دفنِ "نوکرم" با خودمه ۲
(من و میشناسه
خیلی وقته...از روزایِ بچگی...
من و میشناسه
به همین حالِ خوش ِ همیشگی
من و میشناسه
به گدایِ روضه هایِ هفتگی)
(من و میشناسه
آره ناخدایِ کشتیِ نجات
منو میشناسه
بُرده سیئاتم و با حسَنات
من و میشناسه
توی گریه ها؛ قتیلَ العبرات)
أبی عبدالله(ع) سیدي سیدي سیدي... ۳
بند۲
تویِ بیتابیِ روزِ محشر-
شبیه زهیر و حّر و عابس
تحویلم بگیر...شفاعتم کن و
به حسابِ "نوکرت" خودت برِس ۲
(من و میشناسی
حاضرم به عشق تو سرم بِِره
من و میشناسی
دارم از قدیما با تو خاطره
من و میشناسی
دلم و به پرچمت زدم گره)
(من و میشناسی
اونکه بی تو باشه؛ قلبش میمیره
من و میشناسی
میشنوم اسمتو گریه م میگیره
من و میشناسی
بگو محشر من و یادت نمیره)
أبی عبدالله(ع) سیدي سیدي سیدي...
➖➖➖
#مرضیه_عاطفی ✍
#ذاکر #مداح #خادم
.👇
.
|⇦•نشد از چهره ام ...
#قسمت_اول #روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*خبر برا ام البنین اوردند خانم جان، امیرالمؤمنین از جنگ برگشته عباس چهارده ساله ست این بچه رو بیرون از مدینه پشت دروازه های مدینه آورده، داره آموزش میده داره مشق شمشیر میکنه، سریع ام البنین اومد بیرون ازمدینه، دید آری، عباس سوار بر مرکب، امیرالمؤمنینم ایستاده هی میگه عباس شمشیرو اینجوری بگیر برو، برگرد اینجوری بزن، میزد می رفت برمی گشت، ام البنیم مؤدب، ایستاده سرشو پایین انداخته هی زیر لب میگه ماشاءالله عباسم، قربون قد و بالات برم چه قد و بالایی. همچین که شمشیر می زد هی زبر لب میگفت ماشاءالله عجب قدرت بازویی، تا حالا ندیده بودم اینجوری تو لباس رزم، خیر جوونیتو ببینی، ان شاءالله دور سر حسین بگردی، دیدی مادرو، خدا داغتو به دل من نذاره، همیشه سایه ت بالاسر ما باشه، یهو امیرالمؤمنین صداش زد عباس، بیا جلو ببینم اومد جلو، مؤدب، دست راستتو میخوام ببندم میخوام یه دستی بجنگی و مبارزه کنی، دست راستو بست شمشیر و بدست چپ گرفت محکم، افسار اسبو گرفته میزد برگشت میرفت برمی گشت حالا ام البنین ایستاده هی میگه چرا آقا اینطوری می کنه، یوقت نیفته از رو اسب، یهو دوباره آقا صداش زد عباس،بیا ببینم جانم آقا، جون دلم آقا، میخام دوتا دستتو ببندم این بار باید شمشیرو به دهان بگیری و بری، باشه هر چی شما بگی. ام البنینم ایستاده هی میگه چرا آقا اینطوری می کنه؟! نخوره زمین بچم، بهو یادش افتاد وقتی هم که بدنیا اومد این بازوهاشو هی مولا میبوسید. اونجا هم سؤال کرد آقاجان، نکنه بازوهای بچم ایرادی داره؟ شمشیرو به دهان گرفت رفت دو سه دور برگشت ام البنین آروم آروم اومد جلو، آقاجان! سید من! مولای من! ببخشید، میدونم عباس نوجوونه، بچه ست خبطی خطایی ازش سرزده اینجوری تنبیهش می کنید میشه بمن بگید چی شده آقا؟؟یهو امیرالمؤمنین صدا زد این ذُخر الحسینه، این ذخیره ی حسینمه، یه روزی میاد همین صحنه هایی که با چشمات دیدی برا عباست پیش میاد. ام البنین اول دست راستشو میزنن بعد دست چپشو، باید عادت داشته باشه.گفت آقا فدا سر حسینت، حسین بسلامت باشه زینب بسلامت باشه..*
نشد از چهره ام غم را بگیری
ز من اندوه عالم را بگیری
برای رفتنم این سو و آنسو
نشد مادر که دستم را بگیری
تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا
دو دستت را که زد مردم من اینجا
همینکه از روی مرکب عزیزم
زمین خوردی زمین خوردم من اینجا
نه که امروز مادر درد دارم
که روز و شب سراسر درد دارم
از -ن ساعت که با ضربه شکستند
سرت را بی هوا سر درد دارم
اگر بشکسته ام مانند زهرا
ببین دلخسته ام مانند زهرا
سرت را تا که روی نیزه بستند
سرم را بسته ام مانند زهرا
*شنیدم سرتو از پهلو به نیزه زدند عباسم*
مرا گفتند که بازو ندارد
دگر عباس تو ابرو ندارد
بمیرد حرمله بد زد به چشمت
از آن لحظه دو چشمم سو ندارد
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_نریمانی
#وفات_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت ام البنین سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
پس از تو کاش زنجیری نمی ماند
تو میخوردی و شمشیری نمی ماند
تمامش کاش خرج تو می شد
برای حرمله تیری نمی ماند
*چرا مگه حرمله چند تا تیر بعد عباس زده؟*
ببین مادر ز گریه آب رفته
و از سر دردها از تاب رفته
به نیزه دار گفتم بچه داری؟
کمی آرام تازه خواب رفته
عزیزم عزیزم جان جانا نور عینا
به فرقم باد خاک عالمینا
نگاهم مانده بر تا بیایی
حسینم وا حسینم وا حسینا..
*چقدر عباس آموزش دیده ست، آخه چقدر آدم باید از خودش بگذره، همچینم که زمین افتاده بود ابی عبدالله اومد بالا سرش، آروم آروم این خونا رو از چشمای عباس پاک می کرد.عباسم چشاتو باز کن، یهو همچین که چشما رو باز کرد دید از گوشه های چشم داره اشک میاد چرا گریه می کنی عباسم؟ آخه مادرش خیلی سفارش کرده، عباس با حسین میری با حسین برمی گردی حق نداری تنها برگردی ها، فهمیدی.. یهو یاد این حرف افتاد گفت: حسین جان دیدی که همه هستیمو برات هزینه کردم خرج کردم، قبولت کردم چرا گریه می کنی؟ صدا زد حسین جان الان تو بالا سر من نشستی تو سر منو تو دومنت گذاشتی، دارم چند ساعت دیگه رومیبینم سر عزیز فاطمه..*
والشمر جالس نفس مادرش گرفت
سر را برید و جلوی خواهرش گرفت
بسمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو رو بردن دیر رسیدم من
یکی داره پیرهنو می دزده
پیراهن که نه کفن می زده
یکی داره با یه کهنه خنجر
سر و از روی بدن می دزده..
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇