|⇦• ذکر توسل و روضه ویژۀ ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم و شهادتِ حضرت ، به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅
محملت با وقار می آمد (بی بی جانم ..)
سبز تر از بهار می آمد
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوهِ تمام می آمد
محملت بود و … خیلِ استقبال
کم محلی نشد زبانم لال
*بعضیا انگاری هنوز خودشونو به جلسه نرسوندن ، برا اونا آروم آروم میخونم .. فقط بدونید ما ایرانیا جلو فاطمه سربلندیم .. چه تشییع امام رضا .. چه استقبالِ بی بی معصومه کم نزاشتیم .. بگم ناله بزنی ؟ ..*
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعایِ تو بهره مند شدیم
*هرجا نشستی زمزمه کن .. نفس بزن .. امام رضا به مهمونایِ خواهرش خوش آمد میگه انقده جمعیت اومد .. هیچ کسی دست خالی نیومد .. انقدر گل به قدمایِ خانم ریختن ..*
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت ، رویِ بام گذاشت
*رفقا ، خوش به حالتون برا این بی بی بلند گریه می کنید ..*
با مَحارم به قم رسیدی ، شکر
دمِ دروازه ای ندیدی ، شکر
*بهترینِ جایِ قم بردن اسکانش دادن .. بردنش بیتُ النور .. میگن اون محلُ از همه طرف قُرُق کردن .. گفتن مردا اینجا حق ندارن تردد کنن .. (خودشو که نه نه) ، نکنه از دور سایه شُ ببینن .. ای روزگار ..*
قم کجا کوفۀ خراب کجا
تو کجا زینب و رباب کجا
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرپایِ شمر نماند ..
شاعر : #وحید_قاسمی
شام بلا تیره تر از شام بود
شام فقط سنگِ لبِ بام بود
شام فقط طعنه و دشنام بود
آل رسول و ملاءِ عام بود ..
*زینبی که کسی سایه شم ندیده بود حالا همه دارن تماشاش میکنن .. حالا داره میگه :*
حسین ..
خبر داری مرا بازار بردن
میانِ مجلسِ اغیار بردن
*از دمِ دروازه تا دمِ قصرِ اون ملعون راهی نبوده ، اما طول کشید .. اونجا هم که رفتن زینب چی گفت .. :*
نزن ..
ببین که دندوناش شکسته ..
*سادات معذرت میخوام ، دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِزِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ ..*
زینب کجا و مجلسِ نامحرمان کجا
مِضمار و چنگ و نای ، حضور رباب خواست
کلثوم چاک داد ، گریبانِ صبر را
پس دفع ظلم ، از پدرش بوتراب خواست
کای «شحْنهُ النَّجف»! نظری سویِ بیکسان
بنْگر یزید ، خانۀ ایمان ، خراب خواست
شاعر: #محزون_گیلانی
تو بی كسم شدی و منم بی كست شدم
از تل تو را نديدم و دلواپست شدم
پنجاه سال خواهری ام را چه ميكنی؟
احساس هایِ مادری ام را چه ميكنی؟
مانندِ دخترانِ تو طاقت نداشتم
گفتی نيا به جان تو طاقت نداشتم
وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست
زينب تمام زندگی اش زيرِ نيزه هاست
خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن
تنگ است جات مادرمان را صدا نزن
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
|⇦• ذکر توسل و روضه ویژۀ ورود حضرت معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم و شهادتِ حضرت ، به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅
محملت با وقار می آمد (بی بی جانم ..)
سبز تر از بهار می آمد
وه! عجب خوش خرام می آمد
با شکوهِ تمام می آمد
محملت بود و … خیلِ استقبال
کم محلی نشد زبانم لال
*بعضیا انگاری هنوز خودشونو به جلسه نرسوندن ، برا اونا آروم آروم میخونم .. فقط بدونید ما ایرانیا جلو فاطمه سربلندیم .. چه تشییع امام رضا .. چه استقبالِ بی بی معصومه کم نزاشتیم .. بگم ناله بزنی ؟ ..*
دم قم گرم! سربلند شدیم
ازدعایِ تو بهره مند شدیم
*هرجا نشستی زمزمه کن .. نفس بزن .. امام رضا به مهمونایِ خواهرش خوش آمد میگه انقده جمعیت اومد .. هیچ کسی دست خالی نیومد .. انقدر گل به قدمایِ خانم ریختن ..*
دم قم گرم ! احترام گذاشت
هرچه گل داشت ، رویِ بام گذاشت
*رفقا ، خوش به حالتون برا این بی بی بلند گریه می کنید ..*
با مَحارم به قم رسیدی ، شکر
دمِ دروازه ای ندیدی ، شکر
*بهترینِ جایِ قم بردن اسکانش دادن .. بردنش بیتُ النور .. میگن اون محلُ از همه طرف قُرُق کردن .. گفتن مردا اینجا حق ندارن تردد کنن .. (خودشو که نه نه) ، نکنه از دور سایه شُ ببینن .. ای روزگار ..*
قم کجا کوفۀ خراب کجا
تو کجا زینب و رباب کجا
ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرپایِ شمر نماند ..
شاعر : #وحید_قاسمی
شام بلا تیره تر از شام بود
شام فقط سنگِ لبِ بام بود
شام فقط طعنه و دشنام بود
آل رسول و ملاءِ عام بود ..
*زینبی که کسی سایه شم ندیده بود حالا همه دارن تماشاش میکنن .. حالا داره میگه :*
حسین ..
خبر داری مرا بازار بردن
میانِ مجلسِ اغیار بردن
*از دمِ دروازه تا دمِ قصرِ اون ملعون راهی نبوده ، اما طول کشید .. اونجا هم که رفتن زینب چی گفت .. :*
نزن ..
ببین که دندوناش شکسته ..
*سادات معذرت میخوام ، دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِزِيادٍ وَ عليها اَرْذَلُ ثِيابِها وَ هِيَ مُتَنَکِّرَةٌ ..*
زینب کجا و مجلسِ نامحرمان کجا
مِضمار و چنگ و نای ، حضور رباب خواست
کلثوم چاک داد ، گریبانِ صبر را
پس دفع ظلم ، از پدرش بوتراب خواست
کای «شحْنهُ النَّجف»! نظری سویِ بیکسان
بنْگر یزید ، خانۀ ایمان ، خراب خواست
شاعر: #محزون_گیلانی
تو بی كسم شدی و منم بی كست شدم
از تل تو را نديدم و دلواپست شدم
پنجاه سال خواهری ام را چه ميكنی؟
احساس هایِ مادری ام را چه ميكنی؟
مانندِ دخترانِ تو طاقت نداشتم
گفتی نيا به جان تو طاقت نداشتم
وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست
زينب تمام زندگی اش زيرِ نيزه هاست
خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن
تنگ است جات مادرمان را صدا نزن
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
#سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
•┄┅══○◉↭◉○══┅┄•
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
آن قدر عاشقیم که املا نمیشود
مستی ما که در قلمی جا نمیشود
زلف مرا به پنجرههای ضریح عشق
طوری گره زدند، دگر وا نمیشود
باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمیشود
آن کس که خاک پای مریدان میکده است
محتاج معجزات مسیحا نمیشود
«تاک» مرا به عشق تو در خم گذاشتند
حالا شراب میشود و یا نمیشود
ما مثل بادهایم شبی امتحان کنید
انگور زادهایم شبی امتحان کنید
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت
نام مرا شریفترین خاک پا نوشت
صبح ازل به خاک تو پیشانیام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سؤال شد که اسیر تو میشویم؟
ما خواستیم و آیه «قالو بلی» نوشت
بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت
ای بارش همیشه سجادههای نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت
بانو اگر به آینهها سر نمیزدید
تاریکی همیشهی دنیا ادامه داشت
در آسمان چهارم افلاک جا زدیم
آیات رد پای تو اما ادامه داشت
تا زندگیات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیواترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو باز رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمهات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو
از گوشههای چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا
ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
____________________
#مناجات
#غزل
مَخلوقِ خدا قيمت اگر می گيرد
از آهِ شب و اشک سَحر می گيرد
در آتش عشق ، ما گلستان ديديم
از بين شَرَر خدا شَجَر می گيرد
در مَسلَکِ ما سوختگانِ هجران
پروانه چو سوخت، تازه پَر می گيرد
شيرينى عشق آنچنان است که نخل
از ميثم تَمّار اثر می گيرد
در وقت شهادت بَغَلش می گيرند
آنکه غم يار را به بَر می گيرد
بر سر نگذاشت هر کسى تربتِ دوست
فردا که شود ، خاک به سَر می گيرد
در اَصل به معشوق خيانت کرده
دستى که زِ دستِ غير زَر می گيرد
مرغ ملکوت خاکدان شأنش نيست
از خاک فقط زادِ سفر می گيرد
دنيا بخدا مزرعه یِ آخرت است
زين مزرعه هر کسى ثَمر می گيرد
گر سختى آخرت به باور برسد
دنياطلبى را زِ بشر می گيرد
آن آخرتى که آنچنان مُلتَهِب است -
- فرزند تقاص از پدر می گيرد
روزى که به فاطمه همه مُحتاجند
- حتما همه را مَدّ نظر می گيرد -
همسايه یِ من ! حال مرا نيز بپرس
همسايه زِ همسايه خبر می گيرد
ما زنده از آنيم که فرزندِ خليل
می آيد و بر دست تبر می گيرد
می آيد و انتقامِ مظلومان را
با سيصد و سيزده نفر می گيرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_رضا_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا که می روند تعلق نمی برند
از آنچه که وبال ببینند خالی اند
عشاق روزگار ، سبکبال می پرند
پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست
گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند
دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند
دلداده ی قدیمی آل پیمبرند
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند
مدیون خانواده موسی بن جعفرند!
ما عاشقیم عاشق زهرا و حیدریم
ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم
آدم بدون مهر تو انسان نمی شود
سلمان بدون عشق مسلمان نمی شود
آن گردنی که تیغ تو را بوسه می زند
سوگند می خوریم، پشیمان نمی شود
وقتی کبوتران حریمت، گرسنه اند
گندم برای سفره ما، نان نمی شود
باید هزار قرن، حکومت کنی مرا
سلطان چند روزه، که سلطان نمی شود
تو خوب جایی آمده ای سروری کنی
هر رعیتی که رعیت ایران نمی شود
تو هشتمین پیمبر قرآنی منی
حق خدا و حق مسلمانی منی
تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی
خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی
تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی
تو عابدی و معبود و معبدی
تو کربلایی و نجفی و مدینه ای
یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی
نه چشمه از علوم، به قلب تو جاری است
با این حساب، عالم آل محمدی
تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت
مانند آفتاب تو در رفت و آمدی
ای آبروی جن و ملک خاکبوسی ات
عالم فدای جلوه شمس الشموسی ات
زائر شدم نسیم، صدای مرا گرفت
از دستم التماس دعای مرا گرفت
یک شب کنار پنجره فولاد، مادرم
آن قدر گریه کرد، شفای مرا گرفت
یک پارچه گره زد و تا سالهای سال
« سهمیه امام رضا » ی مرا گرفت
صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلای تو
حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت
ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا
تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت
ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
ای مهربان ترین کرم سفره ی گدا
یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا
امشب خدا کند که تو را ای حضور سبز
این قوم اشتباه نگیرند با خدا
ای لطف بی نهایت شب های زائران
یکبار ما، سه بار شما، پیش ما بیا
با گریه های توست اگر گریه می کنیم
ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها
یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین
یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا
یابن شبیب جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ما سر بریده اند
#علی_اکبر_لطیفیان
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#اهل_بیت_ع_مناجات
شاعر: #علي_اكبر_لطيفيان
▶️
سائل آشفته ام با تو پریشان نیستم
بی سر و سامانم و دنبال سامان نیستم
در حرم پروانه خاکستر شود راضی تر است
در میان شعله ات فکر گلستان نیستم
آیۀ کهف تو سگ را هم طهارت می دهد
دست بر دامان شدم آلوده دامان نیستم
به همین مور تو بودن تا قیامت راضی ام
هیچ محتاج مقامات سلیمان نیستم
سجده آوردن اگر شرط مسلمان بودن است
گر به جای تو نیفتم من مسلمان نیستم
من سرم را نذر کردم هرچه بادا باد باد
گر ببازم هر دو عالم را پشیمان نیستم
میهمان خوشحال... آقا میزبان خوشحال تر
بر سر هر سفره ای اینگونه میهمان نیستم
گیسویی دارم به درد گرد گیری می خورد
ورنه من دنبال گیسوی پریشان نیستم
⏹
#امام_حسین
.
#امام_هادی_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن و سال شما
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
روزگاری است در پی دلم آید
گرچه نا قابل است مال شما
بال ما را به آسمان ببرید
تا خداوند لا مکان ببرید
هر کسی تو را سلام کند
به مقام تو احترام کند
کاش در صحن سامرات خدا
تا قیامت مرا غلام کند
پر و بال کبوترانه ی من
در حریم تو میل دام کند
هر که بی توست واجب است به خود
خواب احرام را حرام کند
بر دلم واجب است بعد طواف
عرض دین محضر امام کند
نیمه ی ماه حج که شد باید
شیعه در محضر شما آید
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی ابن محمد ابن علی
نوه ی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهٔ خانهٔ خدا هادی
ذکر هر چهارشنبه ام این است
یا رضا یا جواد یا هادی
به ملک هم نمی دهم هرگز
گریهٔ زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضی شناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشه های محبت ما تو
مزرعه های سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس می شوم بی تو
گاه جبریل می شوم با تو
من نمی دانم این که من دارم
به تو نزدیک می شوم یا تو
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دل من در کفت اسیر بود
به دخیل تو مستجیر بود
گر شود ثروتم سلیمانی
باز هم بر درت فقیر بود
شکر حق می کنم صدای بلند
حضرت هادی ام امیر بود
آبرو خرج می کنی بس که
کرم سفره ات کثیر بود
شب میلاد تو به ذی الحجه
مطلع شوکت غدیر بود
ریشه ناب اعتقاد علی
پسر حضرت جواد علی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دست های تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
نیمه شب های ماه ذی الحجه
زائر سامرای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم سفره ای وا کن
سامرایی حواله ی ما کن
با تو این عقل ها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دل های شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو با محبت تو
اِبن سکّیت ها بزرگ شدند
خوب شد بچه های هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچه های قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخه ای که بار نداشت
#علی_اکبر_لطیفیان
www.javadieh.blog.irMoghadam-ArbaeinHosseini1395[08].mp3
زمان:
حجم:
5.77M
🎤 سبـک : شعرخوانی
🗓مراسم : اربعین حسینی
#جواد_مقدم
صحرا به صحرا ، کو به کو ، داریم نم نم میرویم
پشت سر هم ، دم به دم ، آدم به آدم میرویم
راهی شدن ، دریا شدن ، یعنی کمال قطره ها
ما هم به راه افتاده ایم و جانب یَم میرویم
ما هر دو عالم را به این معراج دعوت میکنیم
از این سوی عالم اگر آن سوی عالم میرویم
در شعله آتش میشویم ، آتش به عالم میزنیم
هم مثل یک پروانه میسوزیم و ما هم میرویم
هم در نجف هم کربلا پرچم به دست زینب است
هر جا که پرچم میرود دنبال پرچم میرویم
عیسی بن مریم آدم ابراهیم موسی نوح هود
این راه را پیغمبران رفتند و ما هم میرویم
ما تشنه ی وصلیم و دنبال سلوک وصلتیم
پس پابرهنه تشنه لب تا نهر علقم میرویم
بی واسطه اسماء حق در ما تجلی میکند
هر وقت تحت قبه ی سلطان عالم میرویم
شاعر : #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#شعرخوانی
.
#میلاد_حضرت_زینب
#ولادت_حضرت_زینب_س
مدیحه سرایی ولادت حضرت زینب(س)
بانوای حاج مهدی رسولی 🎤
مادرت آسمان خوبی ها
پدرت از اهالی بالا
ای که شاگرد اشکِ تو آدم
ای هوادار عشقِ تو حوّا
گوشه ای از نجابتت مریم
شمّه ای از عروج تو عیسی
متحیّر ز صبر تو ایوب
متوسل به طور تو موسی
همه شاگرد مکتبت هستند
از مسیحی گرفته تا بودا
پرچم کربلا به شانه ی توست
ای علمدار عصر عاشورا
فتنه ها را تو بر ملا کردی
کربلا را تو کربلا کردی
روحِ مضمونِ ناب یعنی تو
رمز پاکی آب یعنی تو
وامدار تلألؤ ات خورشید
حضرت آفتاب یعنی تو
َملَأَت کُلُّ شی یا زینب!
همه با این حساب یعنی تو
صاحب رایت القیام حسین
واژه ی انقلاب یعنی تو
منجی تنگنایِ آخرتی
پس حساب و کتاب یعنی تو
جنس نوری عقیلۀ عشقی
تو بزرگِ قبیلۀ عشقی
شاعر: #حسین_رستمی
*
قصد کرده است خدا جلوه ی دیگر بکشد
سوره یِ مریمی از سوره یِ کوثر بکشد
بگذارید همین جا به قدش سجده کنم
نگذارید دگر کار به محشر بکشد
دختر این است اگر، فاطمه پس حق دارد
از خداوند فقط مِنَّت دختر بکشد
مادر دَهر نزائید و نخواهد زائید
آنکه را از سر این آینه معجر بکشد
*یا زینب ... یازینب ...
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
👇
📋 فیض روح القدس عالم معنا زهرا
#سبک_زمینه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فیض روحُ القُدُسِ، عالم معنا زهرا
تا به معراج کشاندهست نبى را زهرا
مصطفى خواستهاش، خواستنِ فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد، تا زهرا
«آبروی دو عالم، آبروی دو عالم»
به زمین آمدنش، آمدنِ ساده نبود
دست بر سینه نبى گفت:« بفرما زهرا !»
سرِ آوردن این، سوره ی کوتاه چقدر
گفت جبریل:«على» گفت نبى:«یازهرا»
اینکه حق با على است، اینکه على با حق است
معنى هر دو اَش این است، "على با زهرا"
«آبروی دو عالم، آبروی دو عالم»
یک على داشت خدا، فاطمه هم داشت یکى
به خدا نیست کسى فاطمه اِلا زهرا
قبر ما سوختهها، جنت ما خواهد شد
بنویسند اگر، بر لحد ما "زهرا"
«آبروی دو عالم، آبروی دو عالم»
*شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گلچین مداحی باسبک🎤
@Asheghane_hazrat_zeynab
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#وداع
#غزل
باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان
تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان
رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان
#علی_اکبر_لطیفیان
👇
|⇦•مرد شب زنده دار سجاده ..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام _ کربلایی محمدحسین پویانفر•✾•
مرد شب زنده دار سجاده
مردی از جنسِ عالم بالا
مردی از جنس آیهٔ تطهیر
مردی از خانوادۀ زهرا
در زمانِ عبادتِ صبحش
جا نمازش فرشته باران بود
در زمانِ کرامتِ دستش
خانه اش کعبۀ فقیران بود
کاش امشب نسیمِ ماه رجب
برساند به ما دعایش را
برساند به روح مُردۀ ما
بوی سردابِ سامرایش را
بین این حجره ای که دربسته است
برتنش زهر کارگر گشته
چقدر دست و پاش می لرزد
چقدر رنگ و روش برگشته
اثرِ زهرِ روسیاست اگر
پلکِ چشمِ ترش کبود شده
چقدر مثل مادرش زهراست
چقدر پیکرش کبود شده
او که خود دل شکسته بود اما
دل اورا شکسته تر کردند
آیه های نجیب و پاکش را
بین بزم شراب بردند
کس نپرسید بین این مجلس
این ولیِّ خدا گناهش چیست
آیه هست و پیاله هست اما
این وسط اما جای خیزران خالیست
اَلامان از حکایتِ زینب
آنکه در طشت آسمان را دید
آنکه پیش نگاه غمبارش
لب و دندان وخیزران را دید
اَلامان از حکایتِ زینب
آنکه در مجلس بَدِ دشمن
داد می زد لبِ امام مرا
پیشِ چشمِ سه ساله چوب مزن
#علی_اکبر_لطیفیان
* مجلس شراب بردنت آقاجان! اما دختر باهات نبود، خواهرت، همسرت نبود. وای از اون ساعتی که یه عده نامحرم دور تا دور ایستادن بودن، صدا زد: بابا!...*
چوب از یزید خورده ای و قهر با مَنی
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
بیهوده زیر منتِ مرهم نمی روم
این پا برای دختر تو پا نمی شود
کار از حنا و شانه کشیدن گذشته است
مویی که سوخته گره اش وا نمی شود
_
بی هوا درب خانه ات وا شد
عده ای نانجیب آمده اند
بین سجده، بدون عمامه
پیِ تو ای غریب آمده اند
*میخوام بگم: یا امام هادی! بی هوا دَرِ خونه ات رو باز کردن، اما همسرت بین در و دیوار نبود...*
می کِشد با دو دستِ بسته تو را
* همۀ این ها رو میشه مدینه نگاه کنی،امام سجاد فرمود: دست من رو مثل جدم میان کوچه ها بستن. گفتن: آقا! مگه دست امیرالمؤمنین رو چطور بستن؟ آقا فرمودن: سَرِ امیرالمؤمنین پایین بود، اینقدر لباس مولا رو کشیدن،لباس پاره شده
خبر نوشته: شونۀ مولا نمایان بود، از یه طرف چهل نفر،از یه طرف یه خانم هجده ساله، یه وقت دومی یه نگاه کرد، صدا زد: قنفذ چرا ایستادی...
کاش با غلافِ شمشیر میزد، نه والله، غلاف و شمشیر با هم بودن...*
می کِشد با دو دستِ بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو
جان فدایت که روضه خوان بودی
یادِ نورِ دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یادِ بنتُ الحسین افتادی
تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذره ای از بها نمی افتد
گیرم اصلا امام خاکی شد
متوکل شراب آورد و...
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی و وجودِ او لرزید
دلِ زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشکِ رباب
یادت آمد شراب را می ریخت
به روی زخم دیده ی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریده ی جدت
می چکید اشکش از نوک نیزه
همه ی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط می گفت:
کاش الآن عمویم این جا بود
شاعر : #محمدجوادشیرازی
* یا امام هادی! مجلس شراب رفتی، اما کسی دخترت رو نخواست کنیزی ببره، مثل فردایی بدنت رو کفن کردن، با احترام بدنت رو میان قبر قرار دادن«صَلَّ اللهُ عَلَیکَ یا سَیدنا الْمَظلوم»«أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى» برسون صدات رو کربلا: حسین....
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
@Asheghane_hazrat_zeynab