#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
ای مظهر اقتدار حیدر
وی قبضه ذوالفقار حیدر
ای رونق لحظه های امید
بودی همه جا کنار حیدر
سربند نبرد مرتضایی
کوبنده ترین شعار حیدر
همکفو علی فقط توهستی
آیینه ی روزگار حیدر
فتاح دل ابوترابی
ای فاتح خانه دار حیدر
حیدر به شکار مرگ رفته
پس آمده ای شکار حیدر
ای همسر مظهرالعجائب
همسفره ی سفره دار حیدر
تو نذر نموده ای که جان را
آخر بکنی نثار حیدر
#محمد_حبیب_زاده 97/12/4
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه #زمینه #شور
#فاطمیه
بند اول
تا نیمه شبا هستی بیدار
چرا میگیری دست به دیوار
میری میمونم بی علمدار(۲)
از اول تاحالا یه خواهش از علی نکردی
الهی بمیرم میری دیگه بر نگردی(۲)
فاطمه فاطمه فاطمه خدانگهدار(۲)
بند دوم
دوماهیه که سر به زیری
قنوتو یه دستی میگیری
الهی بمیرم نمیری(۲)
صدای شکستت میپیچه هردم تو گوشم
نرو تا براتو پیراهن سیاه نپوشم(۲)
فاطمه فاطمه فاطمه خدا نگهدار(۲)
بند سوم
سرمو میزارم رو زانو
برا شفای درد پهلو
به خدا فقط میزنم رو(۲)
چراتو نمازت همش به حالت رکوعی
منو تا میبینی میخندی اما به زوری(۲)
فاطمه فاطمه فاطمه خدا نگهدار(۲)
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#وداع
#غزل_مثنوی
"باز این چه شورش است" که در خانه ی علیست؟
این سوز گریه های غریبانه ی علیست
"کای مونس شکسته دلان حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست
"آن در که جبرئیل امین بود خادمش"
آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست
"خورشید آسمان و زمین" کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست
خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش
از این به بعد، دختر دردانه ی علیست
حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه ی علیست
باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است
دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟
در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست
جان علی! تو گوشه ی بستر چه می کنی؟
پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟!
ای پاسخ سلام بدون جواب من
چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من
از کار من همیشه گره باز کرده ای
تنها تو در به روی علی باز کرده ای
هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو
یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو
باشد قبول همسفر من! برو ولی...
از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی...
احساس های دخترمان پس چه می شود؟
تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟
زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو!
حرف از فراق بین تو و من نبود که!
اصلا قرار زود پریدن نبود که!
آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم
دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم
آن روز روی قلب علی خورد میخ در
بدجور آبروی مرا برد میخ در
آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود
بانو حلال کن که علی دست بسته بود
با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن
کار تورا به فضه کشاندست میخ در
ای چاه!بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش
ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز
آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز
#داوود_رحیمی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مدح
#غزل
این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است
هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است
چادر خاکی او بر قلب ما هم نور داد
باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است
باز هم این سفره های هئیتی رونق گرفت
رونق این روضه ها از اعتنای فاطمه است
باز هم مهدی ما شال عزا انداخته
باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است
بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطفی
کوچه های شهر مست ربنای فاطمه است
آبرومان رفته اما بازهم ما را خرید
آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است
حاجت یک ساله می خواهیم این شب ها از او
دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است
مریم و آسیه و حوا و آدم جای خود
خوب می دانیم ما، عالم گدای فاطمه است
من نمی دانم چه سری هست در خلقت ولی
خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است
از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود
او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است
کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان
بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است
مادری کرده برای بی پلاکان شهید
قبر این گمنام ها پائین پای فاطمه است
گرچه پنهان ماند، قبر مادر آلاله ها
سینه ی سینه زنان تا هست، جای فاطمه است
علت این گریه های ماست، اشک فاطمه
گریه های ما همه از گریه های فاطمه است
گوش کن، از کوچه ها دارد صدایی می رسد
یا صدای مجتبی، یا نه... صدای فاطمه است
علت چشمان تارش بعد ها معلوم شد
جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است
#وحید_محمدی
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#وداع
#غزل
باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان
مَرهَم ِ دردِ علی ، ای دردِ بی مَرهَم بمان
زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند
کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان
دستهایِ تو شکستَش هم پناهِ مرتضاست
تکیه گاهِ محکم ِ من پیش ِ من محکم بمان
تو نباشی پیش ِ من اینها زمینم میزنند
ای علمدار ِ مدینه پایِ این پرچم بمان
این نفس هایِ شکسته قیمتِ جانِ من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
کم ببوس دستِ مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم
یار ِ هجده ساله ، هجده سالِ دیگر هم بمان
رفته رفته کار ِ من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم پیشم بمان پیشم بمان
#علی_اکبر_لطیفیان
👇
.
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#وداع
#شهادت
شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
و مرگ را طلبیدن به تو نمی آید
خودت بگو که مگر چند سال داری تو
جوانِ شهر, خمیدن به تو نمی آید
هزار بار نگفتم نیا به دنبالم
میان کوچه دویدن به تو نمی آید
فقط بلند مشو چونکه زود می افتی
بدون بال پریدن به تو نمی آید
تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی
چنین ندیدن و دیدن به تو نمی آید
چه خوب بود فقط گوشواره می افتاد
چه کرده اند شنیدن به تو نمی آید
تکان نخور قفس سینه ات تکان نخورد
نفس بلند کشیدن به تو نمی آید
بمان که دخترمان را خودت عروس کنی
به آرزو نرسیدن به تو نمی آید
چه با دو دست رئوفانه ات, چه با یک دست
بباف پیرهنت را, حسین منتظر است
#علی_اکبر_لطیفیان✍
#حضرت_زهرا
..........................................................
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#بستر_پردرد
#فاطمیه
#چارپاره
همراه با خاکستر پروانه ی خویش
شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه
دارد سیاهه می زند جبریل در عرش
رخت عزاداری به تن کرده است خانه
نایی برای دردِ دل کردن نداری
حتی برای گفت و گو هم ناتوانی
بار سفر بستی ولی وللهِ زود است...
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی
هر روز یک رنگ اند این نامردمَردُم
مابین قومی سُست پیمان گیر کردم
دیگر به نجّار محل بی اعتمادم
میخ کج در را خودم تعمیر کردم
این پیرْهَنخالی است یا که پیکر توست
این که میان بستر تو خواب رفته؟!
حتی برای حیدرت تشخیص سخت است
آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته!
بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت...
ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟
آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد"
امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود
با هر نفس آلاله می کاری عزیزم
پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا
این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را...
هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا
طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته
داری علی را رو به قبله می گذاری
اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ...
حتّی توان ربنا خواندن نداری
در پشت در یک سوم از سادات کم شد
"با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد"
تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد
ای کاش می شد زودتر "در" را خبر کرد
دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را
اسباب بازی اش نشان دادن ندارد
لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن
گهواره ی خالی تکان دادن ندارد
آهِ حسین از اشتها انداخت ما را
جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب
دلواپس تشنهلبت اصلاً نباشی
زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب
تو هستی و پیش نگاهت..،چکمهپوشی
پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد
با پا به خشکی لب او می زند..،شمر
مانند قنفذ..،قاتلش رحمی ندارد
امروز میخی که به پهلویت فرو رفت
سرنیزهی فردای گودال است زهرا
آن گوشواری را که بین کوچه گم شد
آغاز غارت های خلخال است زهرا
#بردیا_محمدی
@Asheghane_hazrat_zeynab
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
در میان خلق با او بوده همسر فاطمه
از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه
نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت
سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه
چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد
در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه
در بهای آفرینش از نبی و از علی
با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه
@Asheghane_hazrat_zeynab
هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب
فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه
سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم
نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه
مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد
خطبه خوانی میکند تا روی منبر فاطمه
هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد
انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه
هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد
پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه
بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند
می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه
#شاعر_مجتبی_خرسندی
@Asheghane_hazrat_zeynab
4_5787638348856167631.mp3
3.83M
#زمینه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
🎤حاج محمود کریمی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_درودیوار
#مصیبت_بستر_پردرد
#غزل
درخانه حال فاطمه ات روبراه نیست
دربین بستراست وشبش غیر آه نیست
می خواست جان دهد به ره تو ولی نشد
حیدررفیق بی کسی ات نیمه راه نیست
من میروم ولی ،توفراموش من مکن
آسوده باش فاطمه ات بی پناه نیست
یک دست من میانه کوچه شکسته شد
در دیده گان خسته ام،اذن نگاه نیست
جرم وگناه فاطمه ات دوستی توست
اینجا علی محب تو بودن گناه نیست
ملعون لگدبه در زد ومحسن ز بار رفت
اینجامیان کوچه کسی سر به راه نیست
زهرا کجا و سیلی نامردمان کجا
هفتادمردجنگی ویک پهلوان کجا
درکوچه زیر ضربه ی پا،دست و پا نزن
کشتی مرا دگر، تو علی راصدا نزن
بانوی قدخمیده من،من فدای تو
زهرای من تو حرفی ازین ماجرا نزن
زهرابه کوچه ها، تو شدی تازیانه خور
درکوچه تازیانه به او بی حیا نزن
از کوچه ای گذشت و که نامحرمان پراست
قنفذ به فاطمه، سخن نابجا نزن
دیدم به کوچه ؟! فاطمه ام میخورد زمین
دیگرمغیره برتن اوضرب پا نزن
اصلا به جان فاطمه سوگند خورده ام
درکوچه تازیانه برای خدا نزن
اذنم بده دمی ،که شود ریسمان جدا
دربین کوچه فاطمه را بی هوا نزن
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا
(مجنون)علی کجاو غم کوچه ها کجا
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)