امام حسین(ع)-مناجات-شهادت امام صادق(ع)
تشنهی زمزمهام کاش به زمزم برسم
میوهی کالم و ای کاش که من هم برسم
فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم
ای اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم
پس از آن جانِ مرا هم ببری حرفی نیست
نه ، فقط باش که یکبار حرم هم برسم
دست من نیست گریبان بدرم یا ندرم
هر زمان که به سرِ سورهی مریم برسم*
آه ای راهِ نجف کرببلا دستم گیر
اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم
هر قدم میشمرم تکتکِ تیرَکها را
تا که بر موکبِ عباس معظم برسم
اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس
کاش بر سایهی آن صاحبِ پرچم برسم
این شهیدانِ حرم همسفر ما بودند
قسمتم نیست چرا پیش رفیقم برسم
کمکم ای ناله بیا موقع مقتل خوانی است
وای کم مانده به گودال مقرم برسم
ای بقیع تربتی از خود به سرم میریزی
کاش ای کاش به این خاک پُر از غم برسم
حسن لطفی
امام صادق(ع)-شهادت
به شکِ فقه یقین شد امام جعفر صادق
ثمن صدیق و ثمین شد امام جعفر صادق
پس از پیمبر اکرم به خُلق از نظر خَلق
محمد ششمین شد امام جعفر صادق
به وقت جهل چنان شد اگر پیمبر اکرم
به روز فقه چنین شد امام جعفر صادق
نشست در وسط منبر سَلونی و این سان؛
بر آن رکاب نگین شد امام جعفر صادق
شبیه حضرت زهرا در آن جهنم کوچه
خودش بهشت برین شد امام جعفر صادق
شکست پشت در آن جا،به جای حضرت زهرا
خمید وجایگزین شد امام جعفر صادق
شد افتخار برایش که در مصائب مادر
به او شبیه ترین شد امام جعفر صادق
میان معرکه چون شد نگاه شیخ الائمه؟
که صورتش پر چین شد امام جعفر صادق
بهگریه گشت به دنبال گوشواره ی مادر
همین که نقش زمین شد امام جعفر صادق
مهدی رحیمی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاٰ جَعفَر بْنِ محمّدٍ الصّادِق
.........
در حقیقت نگری آینه ای صادق بود
آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود
این که باید به ولایش همه عاشق باشیم
پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم
عاشق آن است که از نسل شقایق باشد
شجری میوه رسانده ست که لایق باشد
ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست
خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست
جعفرش نام نهادند که جانش نور است
ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است
عشق در دایره ی چشم سبو می گردد
عِلْم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد
مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است
گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است
کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود
کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود
کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد
بال و پر می زد و در اشک شناور می شد
اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت
لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد
آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی
که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد
بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید
باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد
خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری
داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد
آه آن روز اگر دست علی را بستند
لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد
در دل شب به نماز آمده بود آن مولا
بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا
ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد
تلخی اهل ستم باز به کامش آورد
دست او بسته و از خانه برونش بردند
شعله بر جان زده و با دل خونش بردند
بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا
داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا
حالتی داشت که غم بود همی دنبالش
گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش
همه بودند در اندیشه ی خود آسوده
جگری سوخت ز انگوز به زهر آلوده
جگری سوخت و آتش به همه عالم زد
نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد
آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت
آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت
داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد
"یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد
محمود تاری "یاسر"
۲۰۲۳_۰۵_نوحه امام صادق.ع..mp3
6.54M
بسم الله الرحمن الرحیم
صوت نوحه
♦️عصر یکشنبه۲۴/اردیبهشت۱۴۰۲
◾ بسیار شنیدنی
# نوحه حضرت صادق(س)
#حسینیه کرم کرمانشاه
#حاج آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
۲۰۲۳_۰۵_۱۴_روضه حضرت صدق.ع..mp3
10.08M
بسم الله الرحمن الرحیم
صوت نوحه
♦️عصر یکشنبه۲۴/اردیبهشت۱۴۰۲
◾ بسیار شنیدنی
# روضه حضرت صادق(س)
#حسینیه کرم کرمانشاه
#حاج آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#امام_صادق_ع_شهادت
چون لحظهای که صیاد در کف گهر بگیرد
ای صبح! شب برآن است از تو خبر بگیرد
دزدان ز روی دیوار حمله به خانه کردند
میخواست هرکس از تو خونِ جگر بگیرد
زهراست پشت این در، یا که عزیز زهرا؟!
بار دگر قرارست خانه شرر بگیرد
من اعتقادم این است تو ناجی خلیلی
راضی مشو که این بار شعله به در بگیرد
دور سرت بگردم خیلی تورا کشیدند
ای کاش یک نفر بود راه گذر بگیرد
گفتند پُشت مَرکب خیلی تورا دواندند
شیعه دگر چه خاکی زین غم به سر بگیرد
با اینهمه مصیبت صدجای شکر باقیست
قسمت نشد دلت را داغی دگر بگیرد
ناموس تو به خانه در حجرههای بسته
کس نیست این زنان را تحت نظر بگیرد
ترسیدهاند امشب این دخترانت اما
آیا کسی قرار است درد کمر بگیرد؟
فرقست بین آنکه در خانه گریه کرده
با آنکه در خرابه یاد پدر بگیرد
فرقست بین آنکه رفته به مجلس مِی...
با آنکه پشت پرده حس خطر بگیرد
✍ #سیدپوریا_هاشمی
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
آسمان در سجده افتادست پیش پای تو
عرش آرامست زیر سایهی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جانْافزای تو
ماه، فانوسی برای شبنشینیهای تو
تو تجلّیِ اصولی، تو بنایِ منطقی
تو امام راستینی، تو امامِ صادقی
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضلست
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکلست
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصلست
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کاملست
نور علمات را به ژرفای جهان تاباندهاند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خواندهاند
حالِ عاشق نیمهشب با چشم بارانی خوشست
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی، خوشست
یک نظر تنها، به سمتم سَر بگردانی خوشست
در تنور عشق، من را هم بسوزانی خوشست
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
میچکد عطر خدا از اَلسّلامِ آخرت
شش قدم میخواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگیات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر میکنی آب وضو
آنقدر مولای من، زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو میکنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو میکنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو میکنم
بارگاه خاکیات را آب و جارو میکنم
کاش در خاک بقیعِ تو حرم میساختیم
چارتا گنبد در آنجا دستِکم میساختیم
بارها گفتی که اشک روضهها مشکلگشاست
دردمندان! گریه بر هر درد بی درمان دواست
ختم منبرهایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضهی طشت طلاست
اشکهای گریهکنها را شمارش کردهای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کردهای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان، قلبش شکست و بارشی نمنم گرفت
روضهخوان "دیوار" شد، "در" پابهپایش دم گرفت
دخترت از ترس، دامان تو را محکم گرفت
نیمهشب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو، خانه را آتش زدند
پیش پایات اشکهای همسرت افتاده است
جایجایِ این گذر بال و پرت افتاده است
تکهای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمهی شب میکِشند
بی عمامه، بی عبا در پشت مرکب میکشند
تا گذر از جمعیت میشد لبالب، میکشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب میکشند
سوخت در بین گذر، بال و پَرِ پروانهها
عمهجانت سنگ خورد از پشتِبامِ خانهها
گیسوان کودکی با پنجه شانه میخورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه میخورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه میخورد
دستِ سنگینی به رویِ کودکانه میخورد
دورِ تو شکر خدا انبوه شامیها نبود
معجر ناموسِ تو دست حرامیها نبود
✍ #بردیا_محمدی
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔥نمیخوام اول روضه، تیر خلاصو بزنم
آخه روضه ی امام صادق، میمونی بین کربلا و مدینه
☑️شیخ جعفر میگه حسنین دنبال باباشون میدویدن
نمیدونم همون صحنه بود..
☄مادرمون یه دست به پهلو یه دست به دیوار اومده
کمربند آقا رو گرفته
😭هرچی غلاف زدن، نشد
تازیانه زدن نشد جداش کنن
فاطمه س
☑️یه بی حیایی گفت من میدونم
این خونواده رو عفت خیلی حساسه
گرفتی دیگه ها؟؟
#بی_حیا_پا_رو_چادر_مادر_گذاشت
😭😭😭
🔸زِ هُرم شعله ي در ياس را كه پژمردند
🔸در آن هجوم علي را به ريسمان بردند
🔹ميان تلخي آن صحنه ي غبارآلود
🔹شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود
🔰از اینجا میتونم گریز بزنم
نوشتن برا امام صادق، 4هزارتا شاگرد بود تو مدینه
4هزارتا شوخی نیست
☑️از یه طرف میگی 72تن یاران امام حسین، غوغا کردن تو کربلا...
💠اون لحظه ای که دستای آقارو بستن
این پیرمرد رو میبردن
این 4هزارتا شاگرد کجا بودن
ارث برد از جد غریبش امیرالمومنین
☑️کجا بودن اوناییکه سر سفره ی پیغمبر بزرگ شدن
نون و نمک علی رو خوردن
کجا بودن اون صحنه ای که جلو چشم مولا...
😭😭😭
🍃از آن غروب غم انگير، چند سال گذشت
🍃كه باز خاطره ي كوچه از خيال گذشت
🔘مدينه همدم اندوه دودمان #عليست
🔘و باز شاهد مردي ز خاندان #عليست
◀️كه باز آمده آتش در آستانه ي او
💠همچین که آتیش زدن در خونه ی آقارو، نازدانه های امام صادق،،، زن و بچه های امام صادق تا دیدن آتیش زبانه میزد مث بید میلرزیدن
😭😭😭
🔰آی قربون دلت برم
اما کسی آسیب ندید
کسی جراحتی بهش وارد نشد
خیمه ها میسوزن و معجرا میسوزنو دامنا ...
😭😭😭
🔹كه باز آمده آتش در آستانه ي او
🔹هزار شكر كه محسن نداشت خانه ي او
رسيده اند كه از باغ، لاله را ببرند
☑️گفت با هرحالی که هست، آقارو بیارید
امشب میخوام کارو تموم کنم
رسيده اند كه از باغ، لاله را ببرند
امام صادق هفتاد ساله را ببرند
🔸تصورش چقدر سخت مي شود اي واي
🔸بزرگ طايفه در كوچه مي دود اي واي
🔹كسي نگفت مگر پيرمرد بُردن داشت؟
🔹تَن نحيف مگر تازيانه خوردن داشت؟
🔸ميان گريه ي آرام او بلند نخند
🔸به دست بي رمقش لااقل طناب مبند
😭😭😭😭😭
☑️من دارم میگم پیرمرد هفتاد ساله رو پشت ناقه میکشوندن
✔️آقامون سن و سالی داشت... درست
اما مرد بوده
یه دختر سه ساله،چهل منزل پشت ناقه دَووندنش
✔️یه دختر سه ساله ی یتیم، با تازیانه میزدنش
😭😭
از آقایی داریم میخونیم، میگفت روضه بخون ما گریه کنیم
دلم برا روضه ی جد غریبم حسین، تنگ شده
این همه آوازه ها از شهر بود
گرچه از حلقوم عبدلله بود
1 (1)-3-____[Track 3].mp3
10.61M
🏴#شهادت_امام_جعفر_صادق_ع
🏴#روضه
🎤مداح :حاج عباس طهماسب پور
#امام_صادق_ع_شهادت؛ #بصیرت
وقتِ نالهست و آهِ طوفانی
فرصتِ گریههای بارانی
وقتِ تکرارِ چند جمله شده
باز بر بیتِ وحی حمله شده
خاطراتِ هجوم تازه شدند
واردِ خانه بی اجازه شدند
باز دیوار و در، سپس آتش
ریخت بر هم کسی مناجاتش
دود و آتش دوباره شعله کشید
وسطِ کوچه کارِ "قبله" کشید
وای از اِزدحام، در کوچه
شد قنوتِ امام، در کوچه
قلبِ دین را دوباره افسردند
رهبری را ز خانه میبُردند
سَرورِ شیعه در اسارت شد
سختْ دشمن پیِ جسارت شد
باز در ریسمان، دو دستِ ولیست
صادقِ فاطمه، شبیهِ علیست
شد دوباره امامِمان بی یار
بی عبا، بی عمامه، بی دستار
روضه تکرار شد دوباره چرا؟
او پیاده، عدو سواره چرا؟
پیرِ هفتاد ساله، جا میماند
پا برهنه، سه ساله را میخواند
گرچه، اُمُ الائمه را خوانده
زیرِ سمِّ ستور کِی مانده؟
اهلِ بیتش به سرزنان، اما
کس نزد تازیانه بر آنها
هتکِ حرمت ز او فراوان شد
لیک آخر، رها ز عدوان شد
بود اگر نالهی حزینهی او
نَنِشستند روی سینهی او
نَرُبودند کهنه پیرهنش
نشده هیچ نیزه در دهنش
□ □ □
بود اما شبیهِ جدِ غریب
بی مددکار و بی معین و حبیب
با وجودیکه بود گِرداگِرد
پای درسش، هزارها شاگرد
هیچکس یاریاَش به او نرسید
در گرفتاریاَش به او نرسید
آنهمه گفته بود، از تاریخ
از غمِ زخمِ سینه و سرِ میخ
گفته بود از امامِ کَت بسته
از تهاجم، به مادری خسته
گفته بود از سقیفه و شورا
از علی، تا امامِ عاشورا
گفته بود از حرامیانِ سخیف
از نظر، بر مُخدّراتِ شریف
گفته بود از غمِ پس از گودال
از خیام و ربودنِ خلخال
باز هم ماند این ولی تنها
مثلِ مظلومِ دین، علی، تنها
□ □ □
چرخِ گردون، رسانده نوبتِ ما
کربلا هست و درسِ عبرتِ ما
بشنو از مکتبِ سلیمانی
حرفِ حق از لبِ سلیمانی
ای عزیزان من، حرم اینجاست
دوستان! اَرضِ محترم اینجاست
این زمین در خودش حرم دارد
این حرم صاحبِ کرم دارد
این دیار از شلمچه تا به دمشق
صد هزاران شهید داده ز عشق
طاعت از رهبرِ جمارانی
هست تا سید خراسانی
نگذارید او شود تنها
در میانِ هجومِ دشمنها
امتحانی سترگ در پیشست
پس جهادی بزرگ در پیشست
جبهه را میتوان به دست و زبان
یار باشیم تا امامِ زمان
تا ظهور این جهاد، تمرینست
درسِ عبرت ز روضه شیرینست
همه جا غرقِ روضه باید شد
تا سفیر حسین، شاید شد
خطی از انتظار باید داد
روضه را انتشار باید داد
یارِ مهدی ببین که چون گِریَد
همچو او جای اشک، خون گِریَد
ایکه گویی: حسین نعم الامیر
زینبِ او هنوز مانده اسیر
✍ #محمود_ژولیده