#بحرطویل
بخشی از بحر طویل روز عاشورا
👇👇👇
اگر پیرو میثاق خداوند نمیبود به یک حمله آن حجت دادار نمیماند به جا یک تن از آن لشکر خونخوار به تسلیم خدا ماند ز پیکار که آن قوم ستمکار به او حمله نمودند به شمشیر شرر بار، یکی زد به جبین سنگ و یکی بر جگرش نیزه یکی بر دهنش تیر و یکی فرق ورا کرد جدا از دم شمشیر، فلک آتش توفنده شد و سخت برافروخت، ملک بال و پرش سوخت، قدر ریخت به سر خاک و گریبان قضا چون جگر خواجه لولاک شد از پنجه غم چاک و رسولان همه فریاد کشیدند و به تن جامه دریدند و به دندان جگر از خشم گزیدند ندا از طرف خالق دادار شنیدند که ای عالم ایجاد همه هست خدا نقش زمین شد، سر پیغمبر و زهرا و علی باد سلامت که شد از عرصه زین نقش زمین شمس امامت به خدا وجه خدا در یم خون کرد اقامت همه صحراست پر از گرگ و زنند از همه سو بر بدنش جنگ یکی نیزه فرو کرده به قلب و دگری دامن خود کرده پر از سنگ سنان رفته فرو در گلو و راه نفس بسته بر او تنگ الا خیل ملایک نگذارید که زهرا برود جانب گودال و ببیند که حسینش زده چون بسمل بیبال پر و بال به پرواز درآمده ز لبهای به خون شسته خود روح دعا را.
هوا تیره و تار است، زمین قله نار است، فلک صاعقهبار است و شده چشمه خورشید پر از دود و در آن وادی خون گم شده یک مرکب بیصاحب و فریاد زند زینب و بالای بلندی نگهش جانب میدان و در آن سور و در آن حال به تعجیل رود شمر ستمگر سوی گودال زده دامن خود بر کمر و در کف او خنجر و رودرروی او بر سر و بر سینهزنان فاطمه اطهر و جبریل امین و حسن و حیدر کرار، بیایید و بسوزید و بنالید و ببینید که با چکمه زند شمر ستمگر ز ره کینه بر آن سینه که انداخته گل از اثر بوسه پیغمبر اسلام، الا خیل ملک فوج رسل خویش به مقتل برسانید، که خنجر ز کف شمر ستمگر بستانید خدایا چه شده دمبهدم از جانب گودال رسد ناله «ای وای حسین وای حسینا» به خدا خون زده فواره از آن حنجر صدپاره و قاتل به سر دست گرفتهست سری را که شبیه است به پیغمبر و خونش چکد از حنجر رویش به روی مادر و چشمش به سوی خواهر گردیده عیان واقعه محشر و دیدند سر نیزه همه شمس ضحی را.
✍حاج غلامرضا سازگار
این چند خط شعر برای مقدمه مجلستون عالی👇👇
فلک امشب بحالم ناله سرکن😭
به قلب پر شرارم ناله سرکن
فلک پرسیدی از آسمانها
کجا رفته هلالم ناله سرکن
خدایا خانمانم رفته بر باد
که تنها آشیانم رفته بر باد
مراموی سفید زینبم گفت
تمام دودمانم رفته برباد
شام غریبان👆😭
1.24M
╰──➤ ⃟༺•💔࿐❥᭄ٖٜ
╰──➤ ⃟༺•💚࿐❥᭄ٖٜ
﷽
#شور_قتلگاهی
#سبک_ریان
#لال_بشه_زبونم
😭😭😭
☑️#بند_اول
لال بشه زبونم
رد شم یا بخونم
الله الله
با روضه خودم رو
گودال می کشونم
یاثارالله
روخاکا افتاد
تنه ارباب (3)
باتن صدچاک
زیرافتاب(3)
☑️#بند_دوم
افتاد از صدر زین
روی خاک زمین
بین اعدا
مابین یه گودال
بین جارو جنجال
تو دست و پا
یکی با نیزه
یکی با تیر(۳)
یکی عصا و
یکی شمشیر(۳)
☑️#بند_سوم
قربتاالی الله
میونه قتگاه
کشتن تورو
بانذر و با حاجت
با وضو و نیت
کشتن تورو
ذبیح العطشان
لب تشنه (۳)
قتیل العریان
زیر دشنه (۳)
☑️#بند_چهارم
دیدم از روی تل
افتادی تو مقتل
از رو مرکب
دیدم شمروسنان
کردن جسم تو رو
نا مرتب
دیدم که شمشیر
میرفت بالا(۳)
میزد بی انصاف
روی رگها(۳)
☑️#بند_پنجم
پا رو سینت گذاشت
خنجر رو که برداشت
میکرد فرو
موهاتو که کشید
باتیزی پاره شد
زیر گلو
فتنه به پا کرد
جلو چشمام (3)
سرو جداکرد
جلو چشمام(3)
✍#کربلایی_رضا_نصابی
✍#کربلایی_مجیدمرادزاده
🎧#مداح_استادحاج_پیرزاده🎤
#پیشنهاد_دانلود👌
#التماس_دعای_فرج
╰──➤ ⃟༺•💔࿐❥᭄ٖٜ
╰──➤ ⃟༺•💚࿐❥᭄ٖٜ
PTT-20220728-WA0012.opus
185.9K
◾نوحه حضرت ابالفضل(ع)◾
#یا_ابالفضل_العباس✋
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
امشب هوای تو/افتاده بر دلم
مشکل گشای ما/حل کن تو مشکلم
ای یاور حسین/دردم دوا نما
هستی طبیبِ ما/عباسِ با وفا
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
کوهی زِ غصه ها/آمد کمین من
ای تک ستاره ی/قلبِ حزینِ من
چشمانِ ناز تو/دشمن دریده است
نازِ نگاه تو/عالم خریده است
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
من عاشقِ تو وُ/تو عاشق حسین
بودی برادرِ/آن شاهِ عالمین
اندر حریمِ تو/روزی گذر کنم
آندم زِ جان خود/باید حَذَر کنم
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
ای مظهر وفا/ای معدن سخا
از دستِ غصه ها/ما را بکن رها
مهمان تو شدیم/بر ما نظر نما
یک لحظه از خودت/ما را مکن جدا
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
دستت جدا شده/از روی معرفت
گشتی فدای دین/جانم به هیبتت
تا زنده ام چنان/هستم گدای تو
دستِ مرا بگیر/جانم فدای تو
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
⭕️روضه روز عاشورا
#روضه_روز_عاشورا
#روضه_شام_غریبان
از دل بی شکیب می خوانم
مثل ابن شبیب می خوانم
بس که مضطر شده دل زارم
ذکر اَمَّن یجیب می خوانم
کی داره روضه می خونه امشب،امشب کی اَمَّن یجیب گرفته دور زینب
سر نهادم به دامن خیمه
یه سئوال بپرسم رد شم،کدوم خیمه؟
سر نهادم به دامن خیمه
از حسین غریب می خوانم
اولین شبی است که حسین رو از من جدا می کنند
از غریبی که در دل گودال
شده شیب الخضیب می خوانم
***
شب نوحه شب گرفتاری است
دوستان موقع عزاداری است
تازه عزا شروع شده،بدون مقدمه برم،می دونم اشک داری
آتش از خیمه ها زبانه گرفت
شادی ام را غم زمانه گرفت
بر خلاف قطا که لانه نداشت
مرغ غم در دل آشیانه گرفت
باز گلچین پست گل ها را
زیر سیلی و تازیانه گرفت
هرچه خلخال و زیور و زر بود
خصم از ما چه ظالمانه گرفت
این
یه بیت همه ی روضه ی شام غریبان رو در بر میگیره،غیرتی گریه کن،به امام
سجاد علیه السلام عرضه داشتند شاگردان:آقاجان یه جوری گریه می کنید،انگار
پدر شما اولین نفر از خانواده ی شماست،که به شهادت رسیده،حضرت فرمود
نه،گریه من واسه ی این نیست،ما با شهادت مأنوسیم،شهادت میراث ما خانواده
است،پس آقا جان چیه این همه سال،گریه می کنید،اشک می ریزید،سی و پنج سال
پرچم کربلا،بر سر در خانه ی شما نصبه،آقا یه جمله فرمود،فرمود:ما با شهادت
بیگانه نبودیم،شهادت ارث ما بود،ولی اسارت ارث ما نبود،این اسارت مارو
بیچاره کرد،این جسارت ها مارو آب کرد،حالا این یه بیت،امشب اونهایی که
زینبی اند،باید سنگ تموم بذارند
هرچه در خیمه بود غارت شد
زینب آماده ی اسارت شد
شام
غریبان به این راحتی به کسی گریه نمی دن،تا شب عاشوراء سراسر تلاطم و
هیجانی،از بزرگان وقتی سئوال می کنیم چرا،شام غریبان تازه روضه ها شروع
شده،اول گریه ی زینبه،می بینیم ما گریه ندارم، علت چیه؟این جور جواب ما رو
می دن:«روزی گریه شام غریبان،روزی خواصه،تو اون ده شب اگر نمرت قبولی
باشه،اگه تو اون ده شب خوب گریه کرده باشی،می تونی،شام غریبان با زینب گریه
کنی،اون دستی که اباعبدالله رو دست خواهرش گذاشت،خواهر رو آرام کرد،رو قلب
همه ی سینه زنا و گریه کنا هم گذاشت».شما ها اگه امشب بدونید،چه خبره
کربلا،میمیرید،بدونید بدنها رو خاکه،من نمی خوام این جوری روضه بخونم،بگم
امشب چه خبر شده؟ بگم امشب اومدن تو گودال هرکاری دلشون خواست کردن،یکی
لباس رو برد،یکی کفشا رو برد،نمی تونم برات باز کنم،زینب چند قدمی حسینش
باشه ولی نتونه بیاد کنار حسینش،لذا امشب شبه عجیبیه،گریه داشته باشی بی بی امضاء کرده.
از حرم
این
رو برا مادرا می گم،برا مریض دارها میگم،برا اونهایی که امشبم،دلشون
نیومده نیان،گفتن بریم، امشب شب ربابه،امشب شب سکینه است،امشب شب رقیه آتش
گرفته است،
ازحرم گاهوراه را بردند
یادگار ستاره را بردند
من خودم دیدم ازتن بابا
جامه ی پاره پاره را بردند
عمه از گوش دختر مسلم
بخدا گوشواره را بردند
بس کنید این همه گنه نکنید
روی تاریخ را سیه نکنید
مرد
عرب میگه دیدم دامن دختره داره میسوزه،ترسیده،دختردارها دست بچه ات بسوزه
یه ذره،می دَوی،حالا تصور کن،دامن این بچه آتش گرفته بود،میگه دویدم به
سمتش،هرچه من می اومدم،اون عقب می رفت،گفتم:دخترم ناراحت نباش،من با تو
کاری ندارم عزیزم،منم دختر دارم،منم بابا اَم،گفت: نه،شما می خوای منو
بزنید،منو اذیت کنی.گفتم:نه،عزیزم،خیالت راحت باشه،دختره ایستاد،دامنش رو
خاموش کردم،یه نگاه به من کرد،دید نمی خوام اذیتش کنم،صدا زد آقا اَزت یه
خواهش دارم،گفتم:چیه عزیزم،گفت:می خوام،یواش بگم،گفتم:راحت باش،من نمی ذارم
کسی تو رو آزار بده،میگه دیدم اشاره کرد،به لبهاش،گفت:من چند روزه آب
نخوردم،تشنگی داره هلاکم میکنه،آب،آب. گفتم:باشه همینجا بایست،راحت
باش،دیگه آب آزاد شده،تا بعد از ظهر آب رو بسته بودند،(من میگم،اینها فقط
می خواستند عباس رو دق بدن،اینها می خواستند سقارو خجالت زده ببینند،می
خواستند کاری کنند،به خیمه ها دیگه برنگرده،سقای دشت کربلا). صدا زد صبر
کن،خودم برات آب میآرم،می گه رفتم ظرف آب آوردم،این دختر ظرف آب رو
گرفت،آورد بالا،تا نگاه کرد دیدم دستش رو آورد پایین،داره راهش رو کج
میکنه،گفتم:کجا می ری؟گفت:به من بگو گودال قتلگاه کجاست؟ .چرا؟مگه نگفتی
تشنه هستم؟گفت:آره،اما بابام از من تشنه تر بود،می خوام برم آبش بدم،شنیدم
لحظه ی آخر روضه خونده،وصیت کرده: شیعتی ما ان شربتم عذب ماء فاذکرونی ،حسین.. آره امشب هرکس با آب یه
جور معامله کرده،هرکی امشب یه جور با آب برخورد کرده،اما وای از دل
زینب،وای از دل زینب،امشب یکی از سخترین شب های زینبه،بچه ها رو جمع
کرد،هرکدوم رو از یه گوشه جمع کرد،یکی زیر خارها زخمی شده،یکی لابه لای
خیمه ی سوخته اُفتاده،زینب دونه دونه ی اینها رو جمع کرد،لشکر زینب همین
هاست دیگه،زینب با همین ها باید بره کوفه فتح کنه،زینب با اینها باید بره
شام فتح کنه،علمدار زینب رقیه است،اگه عباس علمدار حسینه،علمدار سپاه زینب
رقیه است،یه نفری شام رو فتح کرده،برو ببین چه خبره تو حرمش،همه رو جمع
کرد،لا اله الا الله،داغ خیلی سخته،وقتی یه خانواده داغ می بینند،همه ی
نگاها به بزرگتره،اگه بزرگتر نتونه خودش رو کنترل کنه،بچه ها هم زود از
کوره در میرن،همه نگاه به عمه میکنن،عمه خودش کی گریه کنه،باید همه رو آروم
کنه،الهی بمیرم بی بی جان، همه رو آروم کرد،یه مرتبه نگاه کرد،گفت رباب،من
دارم اشتباه میکنم،یا درسته؟ چی میگی بی بی جان،گفت: خوب نگاه کن یکی از
دخترهارو نمی بینم،تو تاریخ اسم دقیق ننوشتن،ولی من از شواهد و قرائن،می
گم:این کار، کار رقیه است،شاید رقیه باشه،چون عاطفی تر از همه بود،چون بی
خداحافظی باباش رفت،تو خیمه میگن خواب بود،حتی به اسم فاطمه ی صغری،زینب
میگه گفت:من پاشم برم دنبال این بچه بگردم،از خیمه خارج شد،همین امشب،الهی
بمیرم برات زینب،تک و تنها،دل شب،یه دشت پر از دشمن،این همه بدن های بی سر
رو خاک،یه مرتبه شنید صدای گریه از طرف گوداله،آروم آروم رفت طرف
گودال،نگاه کرد،دید دختره نشسته جلو بدن بی سر،لااله الا الله،چه بدنی،یه
بدنی که سر نداره،یه بدنی که لباس نداره،چه گذشته،دید داره این دختر با
زبان عاطفیش حرف می زنه،من بعضی جملات رو معنی کردم،عبارت روایت میگه،خون
هارو از دست بابا و بدن بابا پاک کرد،به بدنش مالید،صدا زد،بابا،داره شب
میشه،نمی خوای بیای به ما سر بزنی،بابا کی من رو یتیم کرده،ببرمت در خونه
ای که شب آخر حواله ی ما دست این خانومه،می خوای انشاءالله تا آخر عمرت
حسینی باشی،الان اسمش رو می برم،صدا زد بابا،یادته، تو کودکی هام برام،قصه
میگفتی،برام از مادرت زهرا گفتی،بابا شنیدم لحظه ی آخر اومدی صورت کف پای
مادرت گذاشتی،حالا من اومدم،سر که نداری،اومدم صورت بذارم کف پات،پاشو
جوابم رو بده،صدا زد بابا خودت گفتی:مادرت شب ها بالا سرت آب می ذاشته،خودت
گفتی:نصف شب ها تشنه ات می شده،بابا پاشو،من اگه تشنه ام بشه چیکار کنم،به
کی بگم،حسین……..عمه جانش اومد بغلش کرد،عمه اینقدر گریه نکن،عمه
اینقدر ناله نزن،نوازشش کرد،بچه رو از بدن بابا جدا کرد،جلوتر از من می ری
یا من بگم، آره همینه،بچه یتیم رو باید نوازش کرد،دختر بچه رو باید با
نوازش از بابا جدا کرد،ای کاش همه بچه ها رو خود عمه جدا می کرد،این یه
دختر بود،این جوری جداش کردن،نمی دونم،چند ساعت قبل بود،یا نه، اما یه دختر
دیگه هم هست،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن بی سر رو بغل کرده،خودش رو
انداخت رو بدن باباش،اما دیگه نگذاشتن زینب جداش کنه،عبارت مقتل میگه،ان
شاءالله دروغ باشه،ان شاء الله امام زمان(عج)بیاد بگه اینها نبوده،اما مقتل
ها نوشتن،من نمی دونم معنی کنم یانه،شام غریبانه معنی می کنم، فجروها عن جسد ابیها،یعنی
گرفتن کشیدنش،اما رها نمی کرد،گفت:از من دست بردارید،من بابام رو می
خوام،هر کاری کردن،جدا نشد،عمه اش اومد،گفت:این رو جدا نکنید،می دونید
چیکار کردن،خود این دختر گفته،یه نگاه کرد گفت:بابا بلند شو ببین،عمه ام رو
دارن کتک می زنن.حسین………
#روضه_روز_عاشورا
️ روضه روز عاشورا
#روضه_روز_عاشورا
بذار سلام رو با سلامی که امام زمان(عج)امروز داده عرض کنیم،هرچه بادا باد،به ما ربطی نداره،میگیم آقامون این طور برامون ترسیم کرده.
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ
این شب و روزها روضه های سنگینی خونده میشه،بعضی ها طاقت ندارن بشنوند،اما بعضی روضه ها رو خود خدا خونده،این روضه از طرف خداست،جبرئیل حامل این روضه است،داره برای آدم ابوالبشر علیه السلام روضه میخونه،وقتی رسید،گفت:آدم این طور که من میگم بگو خدا توبه ات رو قبول میکنه، یا حمید بحقّ محمّد، یا عالی بحقّ علی، یا فاطر بحقّ فاطمه، یا محسن بحقّ الحسن،همه رو آدم بعد جبرئیل داره میگه،تا رسید به این اسم،بگو:یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین،گفت جبرئیل این آخری چه اسمی بود،دلم رو زیر و رو کرد ،گفت:برات میگم،دلیلشم میگم،این فرزند پیامبر آخرالزمانه،با لب تشنه میکشنش،صدا زد آدم روضه ات بی دلیل نیست،برای اون آقایی گریه میکنی،که با لب تشنه،زبانم لال،مثل گوسفند،من نمیگم،جبرئیل داره میگه،امام رضا علیه السلام هم این طور روضه خونده،بابا رئوف تر از امام رضا علیه السلام مگه،سراغ داری؟اما رضا میگه: یَا ابْنَ شَبِیبٍ: إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ( علیه السَّلام (،عین این عبارت رو،زبونم لال دیگه نگم،عین این عبارت رو امام رضا علیه السلام میگه،ابن شبیب گریه کن،برا اون آقا،بابا زین العابدین علیه السلام سی و پنج سال بعد،هر موقع از بازار قصاب ها رد میشد،نگاه میکرد یه گوسفندی رو دارند ضبح میکنند،میگفت:آب بهش دادید یانه،میگفت:آقاجان این چه سئوالیه،دین ما اینطور به ما یاد داده،میدیدند سر به دیوار گذاشته،داره،های های گریه میکنه،میگه ای تشنه لب حسین…. تازه داری رنگ و بوی عاشورا پیدا میکنی،کسی عاشورا تو مجلس حسین علیه السلام میاد،تماشاچی نباشه،تماشاچی فقط امروز دور گودال بودند،یه عده تماشا میکردند،زینب کبری اولین حرفی که زد،به عمر سعد ملعون،فرمود :نانجیب ایستادی داری نگاه میکنی،دارن داداشم رو میکشند.
سینه مرا به وسعت هفت آسمان بده
اشکی برای گریه ی غم بی امان بده
دور سرت شلوغ ترین جای کربلاست
الان هم کربلا بری غوغاست،مردم اونجا می ایستند،نماز میخونند،اما این شلوغی برای چیز دیگه ای بود،از هم می خواستند سبقت بگیرند،به جایزه برسند،اما هیچکی جرأت نکرد،هرکی می اومد نزدیک میشد،اربابتون یه نگاه بهش میکرد،همه بدنش به لرزه می افتاد،شمشیر می انداخت و می رفت، فقط دوتا ملعون موندند،لذا برا همینه،بعضی ها به نام سنان بن انس ملعون،بعضی ها به نام شمر ملعون نوشتند،این دوتا باقی موندند،اما تاریخ میگه،سنان هم جرأت نکرد،خود شمر حرومزاده رفت،رحمت الله واسعه است حسین،حتی از این ناجیب هم می خواد دستگیری کنه،یه لحظه آقا دید سینه اش سنگین شد،چشماش رو باز کرد،ابی عبدالله،گفت:می دونی کجا نشستی،نانجیب گفت:می دونم،گفت:اسمت چیه،خود ملعونش رو معرفی کرد،ابی عبدالله فرمود:من کی هستم،گفت:تو حسین پسر علی و فاطمه،نوی پیغمبر.گفت: من رو میشناسی اومدی سر از بدنم برداری،گفت:خوب می شناسمت،اما دنبال جایزه یزیدم.آقا فرمود:بلند شو ،صرف نظر کن،من یه کاری میکنم،دعا میکنم،واسطه میشم،خدا از سر تقصیرت بگذره،به اینجا که میرسی هرچی آلوده هم باشی ،میگی قربون این ارباب برم،از شمر هم میخواد دستگیری کنه،از من نمی کنه!؟چقدر آدم باید بی سعادت باشه،چقدر باید اهل شقاوت باشه،چقدر شکمش از مال حرام پر شده باشه،که به اینجا برسه،جوون ها موظب لقمه ی غذایی که میخورید باشید،آقا فرمود:من کاری میکنم،کنار حوض کوثر بابام رو ببینی،گفت:من این همه راه اومدم کارت رو تموم کنم،فرمود:اگه قصدت اینه،یه جرعه آب به لبهام برسون،یه زخم زبونی زد،گفت: مگه نمی گی،بابات ساقی کوثره،برو از دست بابات سیراب شو.بعضی ها امروز می اومدن،مشک های پر از آب رو سر باز میکردند،دور و بر گودال این آب ها رو روی زمین میریختند،
دور سرت شلوغ ترین جای کربلاست
از خون وضو گرفته بیام و اذان بده
از بس که بال و پر زدم از حال رفته ام
چه روزی رو زینب پشت سر گذاشته،گاهی کنار بدن قاسم بوده،گاهی کنار بدن علی اکبر بوده،همش امروز دویده زینب،گاهی بچه ها رو جمع و جور کرده،
از بس که بال و پر زدم از حال رفته ام
حالا مرا کنار خودت آشیان بده
اگه دستور خود حسین نبود،زینب نمی گذاشت،زینب ایستاده ،هرکی می خواد بیاد سمت گودال فریاد می زنه،تا من زنده ام نمی ذارم،خیلی ها رو زینب برگردوند،یه وقت دید صدای حسین داره میاد،زینب دلم رو شکوندی برگرد،میون این همه بی حیا چرا ایستادی؟ برگرد.برگرد
ای نفس مطمئنه بر بال ارجعی
قبل از عروج سرخ به زینب زمان بده
از اینجا دیگه مرد می خواد پای روضه بشینه،گفت:
اینان برای گیسوی تو چنگ می کشند
داداش اینها پی غنیمت اومدند.
ادامه روضه بالا ⬇️⬇️⬇️
آخر هر آنچه هست به شمر و سنان بده
چشمش گرفته است بیا تا نگشته دیر
انگشترت در آور و به این ساربان بده
با زجر تا که از تن زخمت نبرده اند
پیراهنت به این و امان به آن بده
از زیر تیر و نیزه و شمشیر و سنگ ها
مردم عزیز فاطمه خود را نشان بده
افتاده زیر چکمه اگر زنده ای هنوز
پا بر زمین مکوب نه دستی تکان بده
در زیر پای اسب سواران چگونه ای
اول بگیر جان مرا بعد جان بده
مرحوم ابن مقرم تو مقتلش آورده:وقتی این اسب ها رو نعل تازه زدند،ببین مردم چقدر بدبخت شده بودند،از روی بدن ابی عبدالله تاختند،هر کدوم از این اسب ها به هر شهری که می رفتند،نعل ها رو میکندند،برا تبرک در خون ها می زدند،ایشون می فرمایند بعد از این رسم شد، الانم شاید دیده باشی نعل هایی رو درست می کنند،آویزان می کنند،میگن خوشبختی میآره،ببین تا کجا کشیده شده غربت امام حسین علیه السلام،نعل اسب رو تبرک می بردند،هر کاری کرد این نانجیب دید خنجر کاری نیست،ابی عبدالله فرمود:بیهوده داری زحمت میکشی،این محل بوسه جدم رسول خداست،این محل بوسه ی بابام علی است،این محل بوسه ی مادرم زهراست،این محل بوسه ی زینبه،خود حسین راهش رو نشون داد،روایت نوشته دوازده ضربه زد،وای وای…هر یه بار ضربه،حسین میگه الله اکبر.
هر ضربه با شمارش الله اکبرت
این هشتمی است یا نهمی وای من سرت
حسین……
چه روزی است امروز ،هم حسین الله اکبر میگه،هم نانجیب تا سر رو به نیزه زد،هم خودش گفت:الله اکبر،هم هر کی دور و برش ایستاده بود. حسین……
#روضه_روز_عاشورا