eitaa logo
کانال مداحی عاشقان حضرت زینب(س)
24.1هزار دنبال‌کننده
994 عکس
924 ویدیو
551 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. امام حسین علیه السلام ازعمق جان بگو لبیک یاحسین با هرتوان بگو لبیک یاحسین با یاد نغمه ی هل من معین او با عرشیان بگو لبیک یاحسین گرکه زمین شود پر از یزیدیان با آسمان بگو لبیک یاحسین بریاری امام فرقی نمی کند با هرزبان بگو لبیک یاحسین درس نماز را از او فرابگیر وقت اذان بگو لبیک یاحسین گاهی حبیب باش گاهی زهیر باش گه توأمان بگو لبیک یاحسین سوریه وعراق ایران ویا یمن درهرمکان بگو لبیک یاحسین مثل مدافعان جان رابه کف بگیر با نقد جان بگو لبیک یاحسین گه درهمایشی مانند اربعین با زائران بگو لبیک یاحسین با یاد غربتش در دشت کربلا گریه کنان بگو لبیک یاحسین مثل «وفایی» نغمه سرای دین درهربیان بگو لبیک یاحسین ✍ .
. باید نشست و از برکاتى چنین نوشت تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت از کشتى وسیع نجاتى چنین نوشت از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت بر گردن جهان تشیع چه دینى است این شور بى مقایسه حج حسینى است کى دیده است جمعیتى اینچنین بگو شور وشعور و تربیتى اینچنین بگو یک مکتب و اهمیتى اینچنین بگو کى دیده است تسلیتى اینچنین بگو پاى پیاده در دل صحرا به شوق کیست؟ گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که درسى حماسى است یک مکتب مجرب انسان شناسى است رزمایش بزرگ عبادى سیاسى است این کار ریشه ایست پیامش اساسى است بى سابقه ترین تجمع روى زمین شده است حالا مدال وحدت ما اربعین شده است این اربعین هنایشى از اتحاد ماست یک پرده از نمایش یوم الجهاد ماست مقیاسى از تلاطم مردم نهاد ماست این اربعین نشانه اى از اعتقاد ماست ما سالهاست عاشق یک بى کفن شدیم تاثیر عاشقى است که دور از وطن شدیم اول نجف مقابل میخانه على جامى بزن ز باده مستانه على اذن دخول پشت در خانه على زآنجا سپس زیارت دردانه على باید ولى شناخت سپس جان به کف گذشت باید براى کرببلا از نجف گذشت وقت وصال مى طلبد دل به جاده زد موکب به موکب از لب پیمانه باده زد باید در این مسیر قدم بى اراده زد بوسه به روى تاول پاى پیاده زد عاشق شدن وسیله آواره بودن است آوارگى نتیجه بیچاره بودن است مردم دلى به سوى قرن مى برند آه جان هاى مست را سوى تن مى برند آه سر را براى کشته شدن مى برند آه دنبال خویش بچه و زن مى برند آه شکر خدا غذاى فراوان رسانده اند زوار شاه تشنه که تشنه نمانده اند پاى پر آبله غم مرهم نداشتند چیزى براى طى سفر کم نداشتند زنهاى این پیاده روى غم نداشتند یک لحظه ترس در دل خود هم نداشتند یک لحظه چادر از سر یک زن جدا نشد یک گوشواره دردسر گوش ها نشد بعد از حسین جوشش مکتب شروع شد خونش که ریخت گریه هرشب شروع شد در بین دختران حرم تب شروع شد یک اربعین رسالت زینب شروع شد گرچه به روى ناقه عریان سوار شد حیدر شد و همش سخنش ذوالفقار شد مرثیه را به وادى کوفه رساند و رفت او سنگ خورد ولى خطبه خواند و رفت در بین کوچه چادر خود را تکاند و رفت ابن زیاد را سر جایش نشاند و رفت کاخ یزید را به سر او خراب کرد ویک تنه به جاى همه انقلاب کرد شاعر:محمد جواد پرچمی✍ .
صدای ناله اگرکه خواهرتو رخ کبود می آید زشام وهجمه ی قوم یهود می آید همین نه من که بهرکس نگاه اندازی ازاین سفر سروصورت کبود می آید اگرچه چله ای از داغ تو گذشت، امّا هنوز ازجگرم بوی دود می آید رسیده ام به همان جاکه دیده ام با اشک چقدر نیزه به جسمت فرود می آید بیاد لعل لبان کبود و عطشانت فلک به چشم من این جا ،کبود می آید هنوز زمزمه ی یا اخای عباست بگوش ماهمه ازسمت رود می آید زناله های رباب وسکینه ات ،این جا چه محشری به تمام وجود می آید قسم به جان توعمرم، پس ازتو کوتاه است که زینبت به حضورتو، زود می آید پیمبران به عزای تو اقتدا کردند صدای ناله زشیث و زهود می آید نوشت کلک «وفایی»،زخاک گلشن تو هماره عطرخُتن، بوی عود می آید .
. امام حسین علیه السلام ازعمق جان بگو لبیک یاحسین با هرتوان بگو لبیک یاحسین با یاد نغمه ی هل من معین او با عرشیان بگو لبیک یاحسین گرکه زمین شود پر از یزیدیان با آسمان بگو لبیک یاحسین بریاری امام فرقی نمی کند با هرزبان بگو لبیک یاحسین درس نماز را از او فرابگیر وقت اذان بگو لبیک یاحسین گاهی حبیب باش گاهی زهیر باش گه توأمان بگو لبیک یاحسین سوریه وعراق ایران ویا یمن درهرمکان بگو لبیک یاحسین مثل مدافعان جان رابه کف بگیر با نقد جان بگو لبیک یاحسین گه درهمایشی مانند اربعین با زائران بگو لبیک یاحسین با یاد غربتش در دشت کربلا گریه کنان بگو لبیک یاحسین مثل «وفایی» نغمه سرای دین درهربیان بگو لبیک یاحسین ✍ .
زبانحال زینب س با امام حسین ع بعد یه اربعین فراق رسیده ام کنار تو کاشکی می شد ببینمت دل شده بی قرار تو ولی تو زیر خاکی و من موندم و مزار تو ای گُل پرپرم حسین شهید بی سرم حسین غریب مادرم حسین برادرم حسین... غریب مادر یا حسین غریب مادر یا حسین سلام من به روح تو به جسم زخم و پرپرت به خشکی لبان تو به خون سُرخ حنجرت سلام من به اکبر و سلام من به اصغرت تو شاه دور از وطنی یوسف بی پیرهنی شهید خونین بدنی تو که بی کفنی.... غریب مادر یا حسین غریب مادر یا حسین به پای داغ سخت تو یه پیر ناتوان شدم به قامتم نگاه کنی خمیده و کمان شدم چیزی نمونده از تَنم یه پوست و استخوان شدم شهید سر جدا حسین قتیل اشقیا حسین غریب کربلا حسین درد آشنا حسین... غریب مادر یا حسین غریب مادر یا حسین .👇
زبانحال زینب س با امام حسین ع باز آمدم باز آمدم در کنار تو در کنار تو ریزم به سر خاک عزا از مزار تو از مزار تو ای کُشته ی صد پاره تن سنگ باران شد سرت ای یوسف بی پیرهن آمدم بی دخترت آه ای حسین بی کفن پیر گشته خواهرت وای وای وای وای حسینم وای وای وای وای حسینم باز آمدم باز آمدم کربلای تو کربلای تو قامت کمان گشتم حسین در عزای تو در عزای تو ای یادگار مصطفی نور چشم مادرم ای زخمی تیغ جفا پاره پاره پیکرم ای ماه روی نیزه ها یاس سُرخ بی سرم وای وای وای وای حسینم وای وای وای وای حسینم باز آمدم باز آمدم ای برادر جان ای برادر جان کرده بغل قبر تو را خواهر نالان خواهر نالان دلتنگ دیدار توام خون دل خوردم اَخا چهل روزه بیمار توام کاش می مُردم اَخا عمری عزادار توام بی تو اَفسُردم اَخا وای وای وای وای حسینم وای وای وای وای حسینم 👇
. از دل خسته سلام اربعین اومد و خوردم به دره بسته سلام از دل خسته سلام از همین دور به اون گنبد و گلدسته سلام از یه بیچاره سلام از یه دل شکسته که خیلی دوست داره سلام ندارم چاره سلام هم شدم خونه نشین هم شدم آواره سلام سال قبل کجا بودم تو همین لحظه ها آواره تو کربلا بودم سال قبل کجا بودم روز اربعین تو اون حریم با صفا بودم من که هر سال اومدم میرسیدم از نجف به کربلا به مقصدم به تو صدبار سلام به علی اکبر تو از همه انصار سلام به تو ای یار سلام به تو و علقمه و صحن علمدار سلام به تو از نوح سلام به تو از کل ملائک به تو از روح سلام به تو مذبوح سلام به سر زخمی و اون پیکر مجروح سلام * 👇
. السلام علیک یا اباعبدالله من آمدم سوی تو با یک کاروان آه از این سفر دارم برایت ارمغان آه سوزی میان سینه ها و شعله در دل دارم ز هجر و دوری ات در عمق جان آه شرح سفر شرح هزاران جان سپردن هر لحظه بی تو سهم اهل کاروان آه بی تو چهل روز است که سامان نداریم ما بی سر و سامانت ای سرو روان آه  فصل زیارت بود از رأس شریفت من در میان محمل و تو بر سنان آه رأس تو روی نیزه ها شد قبله گاهم ما زائرت بودیم با اشک روان آه مُردم هزاران مرتبه که همرهم بود چشمان هیز حرمله ، شمر و سنان آه از من نمی پرسی سه ساله دخترت کو ؟ او که شده در شام ویرانه نهان آه چون چشمه ساری جوشد از عمق وجودم خون دلِ جاری چو اشک دیدگان آه این است شرح حال ما و کودکانت داغی به دل ، سوزی به سینه ، بر لبان آه از دور می بوسید دخت تو لبت را وقتی لبت را بوسه می زد خیزران آه از این سفر مانده برای زینب تو یک اربعین اندوه و اشک و یک جهان آه ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ملائک سوي يثرب.. و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد شمع سان ناله و سوز جگر آغاز کنيد همه با هم به سما دستِ دعا باز کنيد خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد مُهر غم نقش به بال و پرتان مي گردد مرگ دور سر پيغمبرتان مي گردد پيک غم از حرم خواجه ي اسرا آيد خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد کاورانِ اجل از جانبِ صحرا آيد نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد قاصد مرگ کجا کعبه ي مقصود کجا مَلَکُ الموت کجا خانه معبود کجا اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند کيست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند گفت در پاسخ زهرا پدر، اي پاک سرشت دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هشت فلک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است *ديد هي دَقُّ الباب ميكنه، اصرار ميكنه وارد بشه، اومد خدمت بابا، باباجان! جواني اومده شمارو ميخواد؟ فرمود: فاطمه جان! اون مَلَكُ الموتِ، عزرائيلِ، تا به حال هيچ كجا اجازه نگرفته و نمي گيره، اما اينجا منتظرِ اذنِ توئه فاطمه، تا تو اجازه اش ندي نميآد، اجازه بده بياد فاطمه جان... حبيبه ي خدا در به روش باز كرد،وارد شد، اومد كنارِ بسترِ رسولِ خدا، عرضِ سلام و ادب كرد، عرضه داشت: يا رسول الله! من در اختيار شما هستم، اجازه بديد روحتون رو به مَلَكوتِ اَعلي ببرم؟ پيغمبر فرمود: لحظه اي صبر كن، برادرم جبرائيل بياد...آمد، عرضه داشت: يا رسول الله! بهشت رو آذين بستن، بهشتيان همه منتظرِ تو هستن، اؤلياء و انبياء منتظرِ شما هستن...* گفت ای پیک خدا حاملِ فیض و رحمت سخنی گو که ز قلبم برُبائی محنت غم من نیست غم حور و قصور و جنت چه کند روز جزا خالق من با امت *تا لحظه ي آخر، به فكرِ اُمتش بود، هي ميگفت:"رَبِّ اُمّتي..."* گفت جبریل که فرموده چنین معبودت آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت *خدا وعده فرموده قيامت آنقدر از اُمّتِ تو مي بخشم، تا تو راضي بشي"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى" بگيم:يا رسول الله!...* ای به دوشت غم اُمت همه دَم در همه حال بُرده بر شانه ي خود کوهِ غم و درد و ملال اُمت اَجرِ تو عطا کرد به قرآن و به آل حُرمَتِ هر دو کنارِ حَرَمَت شد پامال کرده غصب فدک و حقِ علی را بردند پهلوی فاطمه‌ات را ز لگد آزردند *هنوزِ آبِ غسلت خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِک" ببين با دخترت چيكار كرد...* با سر انگشتِ زمان سخت ورق برگردید غنچه و لاله ی خونینِ تو پرپر گردید *ناله ي اول گفت: بابا! ناله ي دوم فضه رو صدا زد"یا فِضَّةُ خُذینی "...يا رسول الله!...* به حَسَن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید *جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین" عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن...يا رسول الله!...* به حَسن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید دومين اَجرِّ تو زخمِ سَرِ حيدر گرديد بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند اَجرها بود که امت به حسینت دادند *گاهي كنارِ بدنِ اِرباً اِربايِ علي اكبرش ناله ميزد:"وَلَدي!..عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا" گاهي شش ماه اش رويِ دستش با گلويِ پاره صدا ميزد:" هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله"...حسين بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند اَجرها بود که امت به حسینت دادند *گاهي كنارِ بدنِ قاسم ناله ميزد، گاهي كنارِ نهر علقمه" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"حسين...لحظات آخر هم صورت رويِ خاك گذاشت، لباش مثلِ دو چوبِ خشك از تشنگي بهم ميخورد، صدا ميزد" إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ،صبراً عَلَي بَلائك، تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ" بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند اَجرها بود که امت به حسینت
.. اربعین عشق آسمان شب شده در  ماتم مهر و ماه است داغ هفتاد و دو گل فاجعه ای جانکاه است کاروان اسرای علوی در  راه است زنگ این قافله انگار صدایش آه است کاروان آمد و بر کرببلا حاضر شد "روز هجران و شب فرقت یار آخر شد" عطر برسد لیک نه از پیراهن اثری نیست از او غیر مزاری به وطن چو لگدمال شد از سمّ ستور دشمن عطر سیب است که پیچیده در این دشت محن وطن شاه همین بایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد بهر دلسوختگان مرقد دلداری هست "گرچه گل نیست ولی صحنه ی گلزاری هست" درد دل در دل هر سوخته طوماری هست گرچه آن روز نشد، وقت عزاداری هست قلم از وصف غم اهل حرم قاصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یاد آن گل که بر او تیغ و سنان بود که ریخت چشمها چشمه شد و  اشک روان بود که ریخت از شترها به زمین  خیل زنان بود که ریخت فصل پاییز  شد و  برگ خزان بود که ریخت مجلس روضه ی بر خون خدا دایر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد این رباب است که گشته لغتش وای حسین ذکر او بود علی مرثیتش وای حسین گاه می گفت علی وای وای حسین اصغرم از عطش افتاده به غش وای حسین کودکم در دم آخر به پدر ناصر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد داغها تازه شد و هیئت غم گشت به پا آن یکی گفت پدر آن دگری گفت اخا آن یکی گفت ببین قامت من گشته دوتا آن یکی رفت به دنبال مزار سقا اربعین بود و حرم معتکف حائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد در کنارش زینب (س) با الفِ دال نشست یاد آن روز که در پهنه ی گودال نشست اربعین، غم به دلش مثل چهل سال نشست کوه صبر است نیفتاد ز پا، حال نشست گر چهل روز بر این موج بلا صابر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد یادش آمد که در آن روز عذابش دادند آب می خواست که با تیر جوابش دادند با دم کودک شش ماهه خضابش دادند تشنه لب بود که با خنجر، آبش دادند از بلندای حرم قائله را ناظر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد چه سخنها است که با جان برادر دارد تن بی سر خبر از غصه ی خواهر دارد؟ گریه ها کرد از این خاک که بر سر دارد دید قبرش اثر از گریه ی مادر دارد هر شب جمعه بر او فاطمه (س) هم زائر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد آسمانها و زمین از غم وتر الموتور تا ابد اشک بریزند بر این قبه ی نور لحظه هامان شده هر روز چو یوم عاشور سوخت از آتش او هرکه از او کرد عبور کاتبی از حرمش کرد گذر، شاعر شد روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ✍ 1402/06/15 .
. ‍ ملائک سوي يثرب.. و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد شمع سان ناله و سوز جگر آغاز کنيد همه با هم به سما دستِ دعا باز کنيد خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد مُهر غم نقش به بال و پرتان مي گردد مرگ دور سر پيغمبرتان مي گردد پيک غم از حرم خواجه ي اسرا آيد خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد کاورانِ اجل از جانبِ صحرا آيد نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد قاصد مرگ کجا کعبه ي مقصود کجا مَلَکُ الموت کجا خانه معبود کجا اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دخول لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند کيست کز هر سخنش قلب مرا لرزاند گفت در پاسخ زهرا پدر، اي پاک سرشت دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هشت فلک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است *ديد هي دَقُّ الباب ميكنه، اصرار ميكنه وارد بشه، اومد خدمت بابا، باباجان! جواني اومده شمارو ميخواد؟ فرمود: فاطمه جان! اون مَلَكُ الموتِ، عزرائيلِ، تا به حال هيچ كجا اجازه نگرفته و نمي گيره، اما اينجا منتظرِ اذنِ توئه فاطمه، تا تو اجازه اش ندي نميآد، اجازه بده بياد فاطمه جان... حبيبه ي خدا در به روش باز كرد،وارد شد، اومد كنارِ بسترِ رسولِ خدا، عرضِ سلام و ادب كرد، عرضه داشت: يا رسول الله! من در اختيار شما هستم، اجازه بديد روحتون رو به مَلَكوتِ اَعلي ببرم؟ پيغمبر فرمود: لحظه اي صبر كن، برادرم جبرائيل بياد...آمد، عرضه داشت: يا رسول الله! بهشت رو آذين بستن، بهشتيان همه منتظرِ تو هستن، اؤلياء و انبياء منتظرِ شما هستن...* گفت ای پیک خدا حاملِ فیض و رحمت سخنی گو که ز قلبم برُبائی محنت غم من نیست غم حور و قصور و جنت چه کند روز جزا خالق من با امت *تا لحظه ي آخر، به فكرِ اُمتش بود، هي ميگفت:"رَبِّ اُمّتي..."* گفت جبریل که فرموده چنین معبودت آنقدر بر تو ببخشم که کنم خوشنودت *خدا وعده فرموده قيامت آنقدر از اُمّتِ تو مي بخشم، تا تو راضي بشي"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى" بگيم:يا رسول الله!...* ای به دوشت غم اُمت همه دَم در همه حال بُرده بر شانه ي خود کوهِ غم و درد و ملال اُمت اَجرِ تو عطا کرد به قرآن و به آل حُرمَتِ هر دو کنارِ حَرَمَت شد پامال کرده غصب فدک و حقِ علی را بردند پهلوی فاطمه‌ات را ز لگد آزردند *هنوزِ آبِ غسلت خشك نشده بود، هيزم آوُردن، دَرِ خانه ي فاطمه رو آتيش زدن، بهش گفت: فاطمه پشتِ دَرِ خانه است، گفت: اگر فاطمه هم پشتِ در باشه آتش ميزنم... اي كاش به اين جنايت اكتفا مي كرد، ديگه لگد به دَرِ نيم سوخته نمي زد...بينِ در و ديوار، صداي ناله ي دخترت بلند شد:" یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ الله! هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِک" ببين با دخترت چيكار كرد...* با سر انگشتِ زمان سخت ورق برگردید غنچه و لاله ی خونینِ تو پرپر گردید *ناله ي اول گفت: بابا! ناله ي دوم فضه رو صدا زد"یا فِضَّةُ خُذینی "...يا رسول الله!...* به حَسَن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید *جلو چشمش باباش رو فحش ميدادن، به خودش هم جسارت مي كردن، مي گفتن:"يا مُذِلَّ الْمُؤْمِنِین" عصاي زهر آلود به پاش زدن، خنجر به پايِ مبارك آقا زدن، سجاده ي نماز رو از زيرِ پاش كشيدن...يا رسول الله!...* به حَسن از همه کس ظلم فزون‌تر گردید دومين اَجرِّ تو زخمِ سَرِ حيدر گرديد بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند اَجرها بود که امت به حسینت دادند *گاهي كنارِ بدنِ اِرباً اِربايِ علي اكبرش ناله ميزد:"وَلَدي!..عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَا" گاهي شش ماه اش رويِ دستش با گلويِ پاره صدا ميزد:" هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ الله"...حسين بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند اَجرها بود که امت به حسینت دادند *گاهي كنارِ بدنِ قاسم ناله ميزد، گاهي كنارِ نهر علقمه" أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي"حسين...لحظات آخر هم صورت رويِ خاك گذاشت، لباش مثلِ دو چوبِ خشك از تشنگي بهم ميخورد، صدا ميزد" إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ،صبراً عَلَي بَلائك، تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ" بعد از آن زهر که بر نورِ دو عینت دادند اَجرها بود که امت به حسینت .👇
3. میرزا محمدی 19.8.96.mp3
2.4M
حجه الاسلام والمسلمین السلام علیک یا اباعبدالله همه منتظرند ببینند عمه جانشون چه جوری زیارت میکنه ، دیدند دیگه رمق به زانوای عمه نمونده رو زانواش چند قدم راه اومد ، بوی برادر به مشامش میرسه ... همه منتظرند ببینند ، زینب با تربت برادر چه میکنه ؟ دیدند یه پارچه ای روی قبر پهن کرد ، این پارچه همون پیراهن خونینِ برادره ... داداش چهل منزل کتک خوردم ، طعنه و ناسزا شنیدم ، اما همه امانتیاتو پس گرفتم ، این عمامه ایه که روسرت گذاشته بودی ... دونه دونه را نشون داد به ابی عبدالله ... این همون پیراهنیه که مادرم برات آماده کرده بود ، ببین این گلاوند مادرم زهراست ، این پیراهن مادرمه ، مقنعه ی مادرمه ، داداش همه رسالتامو به انجام رسوندم ، همه بچه هاتو آوردم ... اما یه امانتی رو گوشه ی خرابه جا گذاشتم ، حسیییین ...
. 🎤 می آییم از هر سوی دنیا تا برگردیم سوی تو مولا دیگر دنیا باور خواهد کرد چشم انداز فردای ما را تو نصر من الله، می خوانی و عالم حیران تو خواهد شد ای رهبر دل ها، اینک همه دنیا مهمان تو خواهد شد «لبیک یا ثارالله» لبیکَ یا ثارالله ای عشق ای زیبا ای مهر و ماه ای عشق هر اربعین با شوق دیدار می آییم ان شاءالله ای عشق بارزق حلالم، با اهل و عیالم بار سفرم بستم با گریه و توبه، با خوف و رجا به دریای تو پیوستم «لبیک یا ثارالله» این رزمایش راز فتح ماست آغاز یک عصر بی همتاست عصر عشق و آزادی آمد عشقت آزادی‌بخش دنیاست این گریه‌ی شوق است، این آیه نور است بر گونه‌ی زائرها هر ذکر حسین جان، چاووش ظهور است در موکب عاشورا «لبیک یا ثارالله» شاعر: میلاد عرفان پور نغمه پرداز: مرتضی حبیبی * * * * حرم الله حرم تو شدم آواره صحرای غم تو من و این راه، من و این آه دل من سر به هوای علم تو راه عشق است این راه عاشقان بسم الله موکب به موکب آه تا صحن ثارالله «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» من و گریه به هوایت من و باران غم مرثیه هایت من و این دل که سپردم به نسیم سحر صحن و سرایت تشنه دیدارم تشنه کربلا! مهمان نمیخواهی؟ سفره دار دنیا! «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» همه عالم پر نامت چه قیامتی به پا کرده قیامت که بیاید پسر تو ز یزیدیان بگیرد انتقامت در دستش ذوالفقار او می آید از راه بر لبش نغمه اناابن ثارالله «لبیک یا ثارالله» شاعر: محمد مهدی سیار✍ نغمه پرداز: مرتضی حبیبی🎼 👇
منم  زینب منم زینب  که  جانانم  حسین است منم زینب   که ایمانم   حسین است تمام       هستیم       باشد       برادر منم زینب   همه جانم  حسین است حسین جانم حسین جان ۲ خدا  داند   که  جز   او  کس   ندارم منم زینب  که  سلطانم حسین است امیر     ‌  کربلا        جانم      فدایش منم  زینب که جانانم    حسین است حسین جانم حسین جان ۲ تمام    هستی ام    باشد    چو   بابا منم  زینب که سامانم  حسین است بود     درمان     دردم    او     برادر منم  زینب که درمانم  حسین است قرارم   ( بیقرارم )   تا   تو   رفتی منم زینب که ایمانم  حسین  است بیقرار اصفهانی
عباس علمدار   پاشو برادر تراجان خواهر پاشو برادر پاشو برادر علم و بردار عزیز زینب یل وفادار پاشو برادر علم و بردار ببین خواهرت را غریب و تنها پاشو برادر پاشو برادر علم و بردار عزیز مادر خدا نگهدار اسیر غمها میون اعدا پاشو برادر پاشو برادر علم و بردار تو که با وفایی امیر  سپاهی پاشو برادر  به ما کن نگاهی ببین رهسپارم ولی بیقرارم پس از حق برادر کسی را ندارم بیقرار اصفهانی
امروز اربعین عزیز دو عالم است یا این که روز دوم ماه محرّم است؟ یک قافله رسیده که ره توشه اش غم است یک قافله که قامت بانوی آن خم است یک قافله بدون علمدار آمده یک قافله که از سر بازار آمده گرد و غبار چادر زن ها مشخّص است آثار خستگی بدن ها مشخّص است رنگ کبود و جای زدن ها مشخّص است از آه آه و لحن سخن ها مشخّص است ... ... خیلی میان راه اذیّت شدند آه چل روز اسیر داغ اسارت شدند آه در این میان زنی که شبیه فرشته است آمد ولی حجاب سرش رشته رشته است پیداست که به او چه قدَر بد گذشته است با اشک، روی قبر برادر نوشته است: قبر حسین ، کُشته ی عطشان کربلا «در خاک و خون تپیده ی میدان کربلا» من زینبم ... شناختی آیا ؟ بلند شو ای نور چشم مادرم از جا بلند شو یا که بگیر جان مرا یا بلند شو ای سر بُریده ام! به روی پا بلند شو برخیز و خوب دور و برم را نگاه کن آوارگی اهل حرم را نگاه کن هر کس رسیده محضر تو گریه می کند دارد سکینه دختر تو گریه می کند در پشت خیمه همسر تو گریه می کند بالای قبر اصغر تو گریه می کند لالایی رباب، دلم را شکسته است آوای آب آب، دلم را شکسته است دارد رباب صحبت سربسته با فرات لب تشنه بود اصغرم ای بی وفا فرات! یک لحظه هم برای رضای خدا فرات ... ... اصلاً دلت نسوخت برایم چرا فرات؟ رویت سیاه ! موی سفید مرا ببین زخم گلوی طفل شهید مرا ببین یک اربعین بدون تو سر کردم ای حسین از شام و کوفه هدیه ای آوردم ای حسین بهتر نگاه کن به روی زردم ای حسین عبّاس اگر نبود که می مُردم ای حسین چشمان هرزه دور و بر ما زیاد بود در شهر شام ، خنده و هورا زیاد بود با چوب خیزران لب سرخت سیاه شد حرف از کنیز بردن یک بی پناه شد وقتی سه ساله ی تو لبش غرق آه شد با تازیانه پیرهنش راه راه شد بین خرابه خاطره ها را گذاشتم شرمنده ام که یاس تو را جا گذاشتم چل روز پیش بود که پیشانی ات شکست از لا به لای جمعیّتی نیزه دار و پست دیدم که شمر آمد و بر سینه ات نشست راه نفس نفس زدنت را به زور بست خنجر کشید و آه ... بماند برای بعد آهی شنید و آه ... بماند برای بعد _فردوسی