eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
809 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
ياکريم هواي پيغمبر مستحق دعاي پيغمبر حامي باوفاي پيغمبر عموي باصفاي پيغمبر همه جا ياور رسول ا... حيدر ديگر رسول ا... * شير ميدان غزوه هايي تو يل اردوي مصطفايي تو يار و همرزم مرتضايي تو تيغ برنده ي خدايي تو غيرت جاري ات تماشايي ست ضربه ي کاري ات تماشايي ست * از بزرگان مومنين هستي از دبيران درس دين هستي خار چشمان مشرکين هستي شک ندارم که بهترين هستي کاشف الکرب احمد مختار اسد ا... اي سپه سالار * اَحَد از شوکت تو ميخواند اُحُد از غربت تو ميخواند نبي از قربت تو ميخواند علي از هيبت تو ميخواند سر نيزه نشانه رفته تورا چشم بد دور سيدالشهدا * تاکه زوبين اجاره کرد وحشي جدلت را نظاره کرد وحشي شکمت را اشاره کرد وحشي پهلويت پاره پاره کرد وحشي از اشارات سخت سر نيزه نفست بند آمد اي حمزه * علم افتاده است؟ فداي سرت من به قربان زخم بال و پرت چه خبر گشته است به دور و برت زير دندان هنده است جگرت آخرالامر اسير و يکه شدي واي من تکه تکه تکه شدي * اي محاسن سپيد آل ا... همه چشم و اميد آل ا... اي غيور شهيد آل ا... اي عموي رشيد آل ا... ذکر و خير تو بر لب همه است زائر تربت تو فاطمه است * از بلا ، کربلا به ياد آمد از نوا ، نينوا به ياد امد از جفا ، نيزه ها به ياد آمد از عبا ، بوريا به ياد آمد کاش در کربلا پيمبر بود يا که مقداد بود و حيدر بود * کربلا غرق در محن شده يود کربلا قحطي کفن شده بود تشنه لب پاره پاره تن شده بود مثل يک لايه پيرهن شده بود نيزه اي که به پهلويش کردند گرگ ها از تنش در آوردند *
رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی! نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی! دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی! لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت ؛ اَبَالهادی! شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ... ؛ ابالهادی! میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و… بریده شد نفس آخرت ؛ اَبَالهادی! مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته ی بی جوهرت ؛ اَبَالهادی! کنیزها بدنت را کِشان کِشان بردند گرفته بر لبه ی در سَرَت ؛ اَبَالهادی! سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی! دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی! اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی!
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ حالم بدون تو تماشایی ندارد جز تو کسی در قلب من جایی ندارد آن قدر خوبی به تمام شهر گفتم من دلبری دارم که همتایی ندارد دست خدا ! دستی بگیر از رعیت خود از رعیتی که جز تو آقایی ندارد تهذیب شرط اول دیدار یار است بیچاره چشم من که تقوایی ندارد از ندبه های مادرم هر جمعه پیداست غیر از ظهور تو تمنایی ندارد با هر فراز ناحیه باید ببارد چشم بدون گریه کارایی ندارد با دوری ات حالم شبیه آن یتیمی ست که سالیان سال بابایی ندارد جان یتیمی که خرابه منزلش شد بابا بیا طفلت دگر نایی ندارد امشب "دلم تنگ است و غم بسیار دارم" یابن الحسن با عمه جانت کار دارم امشب که هستم دعوت باب الحوائج دم میزنم از ساحت باب الحوائج شرمنده ام از اینکه خیلی کم سرودم در باب فهم و عفت باب الحوائج هر جا کم آوردم نشستم رو به قبله دادم سلامی خدمت باب الحوائج شکر خدا همواره کارم راه افتاد در سایه سار رحمت باب الحوائج مَرَّ بِنا ، اَلْلَیْلَتَیْنَ مِن محرم یعنی رسیده نوبت باب الحوائج ای کاش عزرائيل جانم را بگیرد در روضه های حضرت باب الحوائج زانو زدم در محفلش قیمت گرفتم من از رقیه بارها حاجت گرفتم انسیه ، حسنا ، هانیه ، حورا رقیه آیینه دار حضرت زهرا رقیه با چادری که بر سرش دارد همیشه حجب و حیا را میکند معنا رقیه با ربنایش عطر کوثر می فشاند هر شب سر سجاده ی بابا رقیه دل میبرد گرچه حسین از خلق عالم دل میبرد از "دلبر دلها" رقیه حبل المتین از ریشه های چادر اوست امید شیعه روز وانفسا رقیه با خود بهشتم میبرد فردای محشر ترسی ندارم در قیامت با رقیه حلال مشکل ها شده ، از کار دنیا دارد گره وا میکند هر "یارقیه" نامش شبیه نام زهرا گریه دارد داغ رقیه بیش از این ها گریه دارد ناله زدن با نای خسته درد دارد پهلو و بازوی شکسته درد دارد افتادن از بالای ناقه نیمه ی شب با پای زخم و دست بسته درد دارد دور از نگاه عمه اش محکم زمین خورد مانند زهرا مادرش او هم زمین خورد یا کعب نی کرده نشانه بازویش را یا چکمه ای آزرده کرده پهلویش را وقتی که خیمه در هجوم شعله میسوخت یارب چه کرده هرم آتش گیسویش را؟ غیر از کبودی ها نشانی در تنش نیست من!؟روضه ی معجر!؟ توان گفتنش نیست دارد خبرها میدهد رنگ پریده از زجر بسیاری که تا اینجا کشیده همواره آتش میزند بر جان عمه با بوسه ای بر روی رگ های بریده از تازیانه حرف ها دارد بگوید یا با عمو از آن که سیلی زد بگوید عمری شبیه لاله ها کوتاه دارد از درد هجرش عمه سر در چاه دارد با او چه کرده زجر در صحرا که حتی غساله هم از شستن اش اکراه دارد وای از یتیمی..."درد بی درمان یتیمی" وای از یتیمی..."خواری دوران یتیمی"
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ در کوفه معنای هدایت را نمی فهمند آن بی محبت ها محبت را نمی فهمند عدل است نام دیگرت ای حیدر کرار اصلا برو وقتی عدالت را نمی فهمند از فرط سجده پینه ها بسته جبین شهر اما چرا روح عبادت را نمی فهمند ؟؟ گفتی سَلونی... ساده لوح از ریش خود پرسید افسوس فحوای کلامت را نمی فهمند بر جان معصومی نچسبد وصله ی دزدی لعنت به کوفه اصل عصمت را نمی فهمند از سوز " الدهر انزلنی..." های تو پیداست این طایفه فرق اصالت را نمی فهمند فخرالقضاتی و گواهم نیز بیت الطشت قدر تو قاضی ها قضاوت را نمی فهمند از نان جو خوردی بفهمی حال مسکین را اهل تجمل حال رعیت را نمی فهمند بالاتر از زهد تو زهدی نیست پس زهاد توصیف دریای قناعت را نمی فهمند لَيسَ عَنِ الـمَوْتِ مَحيدٌ... را به گوش خلق هر بار میخوانی روایت را نمی فهمند اَکثَرُهُم لایَعلَموُن ای هادِیَ الاُمَّه زحمت نکش دیگر نصیحت را نمی فهمند امروز همراه تو فردا را علیه تو عهد و وفاداری و بیعت را نمی فهمند فردا بلنگد پای توحید کسانی که امروز فرمان امامت را نمی فهمند هستی امیرالمومنین ما به کوری چشم کسانی که ولایت را نمی فهمند قومی که با خویشان تو در رفت و آمد نیست شیرینی طعم رفاقت را نمی فهمند دیوارهایی که نشد نام تو بر آن قاب زر را نمی فهمند زینت را نمی فهمند آن ها که محروم اند از دیدار ایوانت وارد شدن در باغ جنت را نمی فهمند جز فاطمه که پابرهنه تا نجف آمد زوار تو اجر زیارت را نمی فهمند سی سال و اندی داغ دار فاطمه هستی نسل سقیفه این مصیبت را نمی فهمند آن ها که نه مسمار دیدند و نه شمشیری پس مطمئنا درد ضربت را نمی فهمند بچه یتیمانی که نزدت حرمتی دارند در وادی طف هتک حرمت را نمی فهمند آشفتگی زینبت را مردم کوفه وقتی نباشد گیسوانی شانه می فهمند با روضه خلخال و معجر خوب فهمیدیم بی چشم و رویان اجر خدمت را نمی فهمند مزد پدر را به پسر در کربلا دادند با چکمه و سرنیزه و تیر و عصا دادند
2. آب رو خرج آبرو.mp3
زمان: حجم: 7.86M
آب رو خرج آبرو کردم با همین اشک و ناله خو کردم به کرمخانه ی تو رو کردم سرِ سجاده آرزو کردم در مسیر تو باشم از این پس سربه زیر تو باشم از این پس نه فقط اینکه جرأتم دادی مهربانانه فرصتم دادی بار دیگر لیاقتم دادی خالق من! خجالتم دادی شاد از آنم تمام امیدم ! رمضان را نمردم و دیدم منم آن بنده ای که حیرانم به سر سفره ی تو مهمانم تو به رویم نزن که میدانم دیگر از کرده ام پشیمانم نذرگردم خدا قبولم کن توبه کردم خدا قبولم کن اول و آخرینِ من الغوث مددی بهترین من ، الغوث همه شب همنشین من الغوث أرحم الراحمین من الغوث ای زِ هر به تو بهتر ، ادرکنی مهربان تر ز مادر ادرکنی خالقَ الُلوحِ وَالقَلَم یارب بارِئَ الذَّرِّ وَالنَّسَم یارب کاشِفَ الضُّر ِوَالاَلَم یارب عالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَم یارب یا کَثیرَالوَفایِ من العفو یا سَریعَ الرِّضایِ من العفو أنا محتاج أناالحقیر إِرحَم أنا سائل اناالفقیر إِرحَم أنا جائع أنا الأسیر إِرحَم أنا مسکین و مستجیر إِرحَم أَبکی أَبکی لِقِلِّةِ صَبری أبکی أبکی لِظُلمَةِ قَبری مست عطر خدایی ام از نو نیمه شب شد هوایی ام از نو نی به لب نینوایی ام از نو آه _ کرببلایی ام از نو به سرِ روی نی قسم امشب هوس روضه کرده ام امشب صلی الله علیک یا ابا عبدالله شاعر :
. غصه هجران یارم کار دستم می‌دهد روزگاری انتظارم کار دستم می‌دهد گریه خواهم کرد هر آیینه بر احوال خویش چشم‌های بی قرارم کار دستم می‌دهد باخودم می‌گویم آقایم رهایم می‌کند آخرش این حال زارم کار دستم می‌دهد با گناهان روز و شب احساس سنگینی کنم عاقبت این کوله‌بارم کار دستم می‌دهد هم دروغ مستحبی هم خیانت هم دغل وای من این کسب و کارم کار دستم می‌دهد سفره پر زرق و برقی دارم اندر خانه‌ام لقمه‌های شبهه دارم کار دستم می‌دهد گرچه آزادم ولی گویم اسیری بهتر است انتخاب و اختیارم کار دستم می‌دهد «لیت شعری» بر لب اما بی‌تفاوت گشته‌ام های و هوی هر شعارم کار دستم می‌دهد فکر و ذکرم شد ردیف شعرهای تازه‌ام این غزل‌هایی که دارم کار دستم می‌دهد بدحسابم، حضرت زهرا ضمانت می‌کند؟ اعتباری که ندارم کار دستم می‌دهد دست من خواهد گرفت آن خانمی که ناله زد دست افتاده ز کارم کار دستم می‌دهد .
ای رونق فصل بهار أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگار أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندار أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق کل میکشم امشب به یمن مقدم تو کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینکه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری هایی که کردی میتوان گفت در کودکی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائك مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی پر از مهر و دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آيینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد آنقدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه ی تدبیر تو کلی ضرر کرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد
آمد بهار اما بهار من نیامد دنیای بی مهدی به کار من نیامد در عصر غیبت باطنا فرقی ندارند اسفند و فروردین من فرقی ندارند چشمان بر در پلک شبنم خیز دارد اردیبهشتم جلوه ی پاییز دارد چشمان بر در با نگاهش جان بگیرد از غصه حق دارد اگر باران بگیرد در سینه حسرت روزگارم دارد امروز چشمان بارانی من می بارد امروز این برف سنگینی که بر مویم نشسته ست بر آرزوی کودکی ام راه بسته ست دلواپس ساعات عمر واپسینم می ترسم آخر روی ماهش را نبینم با اینکه هجران حسرتی بر جان من کاشت امید دیدارش سرپای ام نگه داشت تا دل شود سرشار از فیض حضورش در هر قنوت سبز خود نذر ظهورش باید خدا را نیمه های شب قسم داد باید به حق عمه اش زینب قسم داد رمز گشایش در دعای شیعیان است منجی عالم مهدی صاحب زمان است دنیا گلستان میشود وقتی بیاید هر سختی آسان میشود وقتی بیاید دردی که این شبها امانم را بریده یک دفعه درمان میشود وقتی بیاید عالم می اموزد از او بخشندگی را احسان فراوان میشود وقتی بیاید برکت به مال و عمرمان برگردد از غیب روزی دوچندان میشود وقتی بیاید جان های مُرده بی گمان سرزنده مثل گل های گلدان میشود وقتی بیاید از فرط شور و شوق و شادی جان عشاق تقدیم جانان میشود وقتی بیاید حتی دل اهل کتاب از دیدن او سرشار از ایمان میشود وقتی بیاید امروز اگر بر جامعه حاکم نشد عدل مردم ! به قرآن میشود وقتی بیاید روز ظهورش طاق نصرت ها ببندیم ایران چراغان میشود وقتی بیاید ساماندهی لشگرش بی شک نصیب اولاد سلمان میشود وقتی بیاید ال یهود ال سعود ال خلیفه دشمن هراسان میشود وقتی بیاید بی وقفه گردن می زند وهابیت را اینگونه طوفان میشود وقتی بیاید حتی بقیع و چهار قبر خاکی آن دارای ایوان میشود وقتی بیاید روزی بگیرد حق اولاد علی را آتش زند هم دومی هم اولی را
با وضو سمت قبله رو کردم نذر تو شعری آرزو کردم هرچه روح القدس حواله کند نظر لطف اگر سه ساله کند از شکوهت مدام بنویسم شعر با احترام بنویسم گفتمت کوه، باز کم گفتم به همان شیوه‌ی خودم گفتم خواندمت نور، بیش از آن هستی برتر از وصف شاعران هستی دختر و خواهر ولی خدا همه جا یاور ولی خدا عصمت الله، دختر معصوم سینه‌ات مهبط تمام علوم آینه زاده‌ای و آینه‌ای اِسماً و رسماً عین آمنه‌ای در دلِ ما بروبیا داری عطر و بوی حسین را داری نوه‌ی فاتح حنین تویی آن‌که دل برده از حسین، تویی متقن است این حدیث، صد در صد دوست دارد حسین بیش از حد_ خانه‌ای را که تو در آن هستی عشقِ بابا، سکینه جان هستی دختر ماه و آفتابی تو دست‌پروده‌ی ربابی تو مستحق نوازش عباس ذکر نامت نیایش عباس به حیایت کسی ندارد شک زینبی در قواره‌ای کوچک عمه سنجاق بر سرت می‌زد بوسه از روی معجرت می‌زد وارث اقتدار فاطمه‌ای مظهری از وقار فاطمه‌ای در گلویت طنینِ غُرَّنده خطبه‌ات تند و تیز و برنده خطبه‌ات تیغ ذوالفقارت شد کوفه از مرد و زن دچارت شد خطبه‌ات شد مفتح الابواب مرحبا شیرْدخترِ ارباب دیدنی بود نُطق حیدری‌ات جلوات علیِ اکبری‌ات همه دیدند انقلابت را نور جاریِ در حجابت را روسریِ دگر نیاز نشد گره معجر تو باز نشد مدح ناب تو را روایت گفت از بزرگی‌ات، از عفافت گفت روزگاری شُدید عازم حج خبر آمد که در مراسم حج گرم تکبیر، غرق در صلوات موقع رمی تک تک جمرات ریگ از دست خسته‌ات افتاد کی به مکروه، نفْس تو تن داد؟ نفْس پاک تو کی بهانه گرفت؟ خاتمت کفر را نشانه گرفت همسفر بود اگرچه دور و برت نشدی وامدار همسفرت نشدی خم که ریگ برداری شرم داری چه شرمِ بسیاری پیش از آن‌که به خیمه‌ات برسی حجم جسم تو را ندید کسی شام اما نظاره‌ات کردند ملاء عام اشاره‌ات کردند "وابتلاکم بنا " ی تو روضه‌ست بُغضِ در گفته‌های تو روضه‌ست لحن نامحرمان عذابت داد شمر با ناسزا جوابت داد با دلی غرق درد و غم رفتی بین بزم شراب هم رفتی آب پیش رباب می خوردند پیش چشمت شراب می‌خوردند سرِ در بین تشت را دیدی هر چه آنجا گذشت را دیدی بی جهت گیسویت سپید نشد "خیزران خسته شد، یزید نشد" ✍
Haj Meysam MotieeShab2Fatemieh2-1402[03].mp3
زمان: حجم: 8.51M
▪️بدون روضه‌ی گودال خاکتان نکنند (روضه) 🎙بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 به نام نامی او احترام بگذارید پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود این‌گونه نام بگذارید ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه‌ی عَلَمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه‌ی گودال، خاک‌تان نکنند! برای ذریه‌ی خود پیام بگذارید لباس مشکی‌مان را میان خانه‌ی قبر فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه‌زدن‌های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید شاعر:
Haj Meysam MotieeShab2Fatemieh2-1402[03].mp3
زمان: حجم: 8.51M
▪️بدون روضه‌ی گودال خاکتان نکنند (روضه) 🎙بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 به نام نامی او احترام بگذارید پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود این‌گونه نام بگذارید ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه‌ی عَلَمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه‌ی گودال، خاک‌تان نکنند! برای ذریه‌ی خود پیام بگذارید لباس مشکی‌مان را میان خانه‌ی قبر فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه‌زدن‌های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید شاعر: