نمی دونم برای زخمای سرت گریه کنم
یا برا پاره پاره های پیکرت گریه کنم
بوسه زند سه سالهی
بارِ فراق بُردهات
به زخم پیشانی تو
بابا حسین ...
تنم پر از زخمه و حال و روز من زار شده
بابا نمی پرسی چرا چشمای من تار شده
زجر من و تباه کرد
خدا نگذره ازش
صورتم و سیاه کرد
خدا نگذره ازش
بابا حسین ...
خبر داری دستای دخترت رو بستن به طناب
خبر داری بُردَنمون میون مجلس شراب
خبر داری کوفه و شام
چقدر آزار شدیم
خبر داری که راهیِ
کوچه و بازار شدیم
@Asheghane_hazrat_zeynab
AUD-20220725-WA0016.mp3
12.05M
#زمینه
#شهادت_حضرت_رقیه س
🎤حاج محمدعلی قاسمی
مادر و میزدن. مدینه پیش چشم خاص و عام
دخترشو زدن حرامیا تو کوچههای شام.
مادر میان شعلهها.
آه .کشید یا ابتاه..🥹
دختر به پای نیزهها / صدا می زد وا اُخَیّاه..
آجرک الله...بقیة الله(۳)
مدینه مادر. ناله میزد.
چه جور آروم بگیرم؟(۳)
تا شمشیر و بر ندارید از در مسجد نمیرم
تو شام. زینب ناله زد 😭 لطمه به محبوب نزن 🙏🏻
یزید اینقـد به لب
حسین من چوب نزن😭🙏🏻
آجرک الله...بقیة الله(۳)
مدینه مادر و. میون .در و دیوار زدن😭
دخترشو. با دست. بسته بین انظار زدن
مادر مظلومه کجا
سیلی اغیار کجا؟!
زینب مظلومه کجا / کوچه و بازار کجا؟!
آجرک الله...بقیة الله(۵)
التماس دعای فرج🙏🏻
@Asheghane_hazrat_zeynab
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_امام_سجاد_ع
نوحه سینه زنی شهادت امام سجاد(ع)سبک جدید
◾️نوحه سینهزنی
◾️شهادت امام سجاد(ع)
◾️بنداول
ای یادگار کربلا
ای وارث خون خدا
زین العباد شیعیان
ای معنی قالوا بلی
در کوفه و شام بلا
دیدم میان اشقیا
هم عمه و هم کودکان
سرها به روی نیزهها
واویلتا واویلتا
وایلتا واویلتا
واویلتا واویلتا(۲)
◾️بنددوم
زهر جفا تا زد شرر
بر جسم زارم بیخبر
گفتم میان گریهها
با کام تشنه ای پدر
دیدم میان قتلگاه
کردی به خیمهها نگاه
در زیر تیغ و تیرها
با ناله گفتی آه آه
واویلتا واویلتا
وایلتا واویلتا
واویلتا واویلتا(۲)
◾️بندسوم
داغت نشسته بر دلم
کنج خرابه منزلم
داغ لب لعل تو شد
بابا در اینجا قاتلم
بزم شراب و طشت زر
لبهای خونین چشم تر
چشم حرامیهای بد
زین ماجرا بگذر دگر
واویلتا واویلتا
وایلتا واویلتا
واویلتا واویلتا(۲)
شاعر: #مرتضی_محمودپور
@Asheghane_hazrat_zeynab
#شهادت_امام_سجاد_ع
ای وَلیّ خدا،رُکنِ اَرکانِ دین
سَروَرِ کائنات،سَیّدُ الساجدین
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
کشته زهرِ کین،غصه دارِ بلا
راویِ روضه ها،شاهدِ کربلا
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
از غمت تا فَلَک،سوزِ آوای من
رأسِ بالای نِی،دیده اي وایِ من
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
گودیِ قتلگاه،کوفه و شهرِ شام
رقص و چنگ و دَف و،سنگِ بالای بام
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
بوده اِی نوکریت،بر مَلَک افتخار
خطبه ات بر تنِ،فتنه چون ذوالفقار
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
شاعر: #امیر_عباسی
@Asheghane_hazrat_zeynab
4_5828017848961729845.mp3
7.95M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
❌ #لطمه_زنی
#روضہ_حضرت_رقیه (س) ❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بند1
چند روزه که
موهام نخورده شونہ//اشکای من روونه
دارم میرم اسیری// به ضربه تازیونه
دور و برم
پره آتیش و دوده// زیر چشام کبوده
تو که نبودی دشمن //گوشوارمو ربوده
ببین لباس و معجرم سوخته
تمومه پیکرم شده کوفته
ببین که دخترت روی ناقہ
نگاشو روی راس نی دوخته
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
بند2
کتک خوردم
میونه صحراخیلی//باکعب نی باسیلی
ببین رخ رقیہ// شده کبوده و نیلی
زجر ملعون
تا من رو تنها دیده// اَمونمو بریده
لگد که زد به پهلوم// موی منو کشیده
جاموندم از مسیر و قافلہ
بابا پاهام شده پر آبلہ
پیادمو تو روی نی هایی
میونه ما زیاده فاصلہ
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
بند3
رو گردنم
جای رد طنابہ// داریم میریم خرابہ
تماشای سر تو // برای من عذابہ
کوفه و شام
بما رسیده آزار// توشهروکوچه، بازار
امون ازین جسارت // میونه بزم اغیار
شرابو روسر تو میریزه
چشای شامیا چقدر هیزه
خودم دیدم یه ملعونی میگفت
ڪــه بین ما بفڪر ڪنیزه
🖤بابا… من الذی ایتمنی
ایتمنی ایتمنی واویلا🖤
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❌لطفا حق روضه ادا گردد❌
باحال معنوی گوش کنید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امام زمان ارواحنافداه حلالم کنید
سادات حلالم کنند…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شاعر ✍ #عبدالزهرا۶٩
ـــــــــــــــــــــــــ
روضه و توسل جانسوز _ ویژه حضرت زینب کبری سلام الله علیها __کربلایی حنیف طاهری
شام یعنی از جهنم شوم تر
اهل بیت از کربلا مظلوم تر
شام یعنی مرکز آزارها
آل عصمت را سَرِ بازارها
خنده های فتح بر لب می زدند
زخم ها بر قلب زینب می زدند
*میرزای شیرازی نشسته بود براش روضه بخونن،روضه ی بی بی حضرت زینب سلام الله علیها،گفت:شروع کن،"السلام علیک یا اباعبدالله"جمله اول صدا زد" " دَخَلَت زِینَبُ علی اِبنِ زیاد" یه وقت دیدن میرزای شیرازی داره تو صورتش میزنه، از هوش رفت،به هوش اومد،گفتن:آقا! هنوز روضه شروع نشده؟ گفت:دیگه چی میخوای بگی؟ زینب کجا؟مجلس ابن زیاد کجا؟....
گفت: هر جا سرهای بریده رو وارد می کردن روی نیزه،عمه ی سادات اول سر رو نگاه می کرد، ریاض القدس نوشته: نگاه می کرد ببینه سر چطوره..گفت: هر جا مارو وارد کردن دیدم چشاش باز بود،حواسش به دختراش بود، به زن ها بود، فقط یه جا دیدم چشاش رو بست، اونم وقتی مارو از دروازه ساعات وارد کردن،گفت:نگاه به سر بریده کردم،دیدم چشاش رو روی هم گذاشته،یعنی دیگه نمی تونم ببینم...*
گیسو به دست باد رها کردنت بس است
اینگونه، ای ستاره ی من دیدنت بس است
رأست به روی نیزه، ولی بی تعادل است
یک سنگ هم برای زمین خوردنت بس است
حسین....
#ورود_به_شام3
#دروازه_ی_شام
#کوچه_یهودی
#بزم_شراب
آه ، آجرک الله بقیة الله....
عمّه ی سادات و
محنت دروازه
داغ دل مهدی
دوباره شد تازه
نائبة الزّهراست
در وسط انظار
جواب آهش شد
تمسخر اغیار
اونو بین جمعی بی حیا بردند
امون از شام.....
گلای حیدر خیلی کتک خوردند
امون از شام....
آه.آجرک الله بقیة الله....
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اشک عزادار و
طعنه ی رقّاصه
نگاه زینب باز
به رأس عبّاسه
میگه أخا رفتم
میون نامحرم
هی منو زد دشمن
با کعب نی، محکم
جلو چشم تو زد دشمن نامرد
امون از شام...
همیشه آه من رو بهونه کرد
امون از شام....
آه.آجرک الله بقیة الله....
◾️◾️◾️◾️◾️
جسارت وآزار
نداره پایانی
میدن سر بازار
شراب مجّانی
رفته به روی بام
منتقم ِ خیبر
عُقدشو خالی کرد
با سنگ وخاکستر
سر هر گُل بشکستو عدو شد شاد
امون از شام...
سر ارباب از رو نیزه ها افتاد
امون از شام....
آه.آجرک الله بقیة الله....
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
رقیه سادات و
یه معجر پاره
برای راه رفتن
محتاج دیواره
تو گوش یک کودک
گوشواره هاشو دید
یاد جسارات ِ
عصر دهم نالید
کشیده از بس غُصّه سپیده موش
امون از شام....
مث زهرا داره دستی بر پهلوش
امون از شام...
آه.آجرک الله بقیة الله....
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
از وقتی که بردند
سکینه رو بازار
غمای عالم شد
روی سرش آوار
این همه ی درد ِ
حضرت سجّاده
بردن ِ ناموسش
تو مجلس باده
عدو زد با چوبش به لب قاری
امون از شام....
شده خون از دندون حسین جاری
امون از شام....
آه.آجرک الله بقیة الله....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#ورود_به_شام
وقتی که ما ذرّیه ی شاه انامیم
از چه اسیر ظالمان شهر شامیم
در پشت دروازه سه شب ماندیم با درد
در بند ظلم و کینه های شمر نامرد
بوی طعام شامیان پیچیده امّا
خوابیده هر کودک ،گرسنه بین صحرا
خاک بیابان بالش زیر سر ماست
اینجا فقط مأنوس مان چشم تر ماست
بر ناقه ی عریان اگر بردید ما را
دیگر چرا بستید دست عمّه ها را
ای ظالمان خیلی شما بی شرم هستید
بر گردن صاحب عزا زنجیر بستید
ما را میان ازدحام شام بردید
بین عزای ما شراب تازه خوردید
از چه لباس نو به تن دارید مردم
از آه ما دارید روی لب تبسّم
ما را میان سبّ ِ حیدر از چه بردید
بین شرار ِ بغض خیبر از چه بردید
سنگ یهودی جای گُل باریده بر ما
زخم زبان و طعنه شد جای تسلی'
افتاد سرهای بریده بین کوچه
هم لاله های قد خمیده بین کوچه
خاکستر داغ و سر ِ سجّاد ای وای
رأس حسین از نیزه ها افتاد ای وای
ما را میان کینه و آزار بردید
از چه شبیه برده تا بازار بردید
بزم می دشمن دل ما را شکسته
حق می دهم زینب دگر از پا نشسته
در مجلس نامحرمان شام رفتیم
پیش سر ببریده با ایتام رفتیم
طشت طلا بود و سر و یک غرق ِکینه
شد خیزرانی لعل ِ بابای سکینه
هم خیزران هم دست ما می رفت بالا
می خورد آن روی لب و این بر سر ما
روضه همین بس که میان بزم باده
زینب گریبان خودش را چاک داده
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#دودمه
#بیست_وپنجم_محرم
#شهادت_حضرت_سجاد_علیه_السلام
حضرت سجاد شد مسموم با زهر جفا/
یا اباصالح بیا
دیگر او راحت شده از داغ های کربلا/
یا اباصالح بیا
➖➖➖➖➖
راوی کربوبلا با زهر کینه داده جان/
العجل صاحب زمان
در حقیقت کشته شد از داغ چوب خیزران/
العجل صاحب زمان
#دودمه
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#هلهله_چرا
#کاروان_اسرا_در_شام
ما گریه می کنیم و شما هلهله چرا
دف می زنید در جلوی قافله چرا
پیغمبر است حاضر و خون گریه می کند
پایان نمی دهید به این غائله چرا
در کربلاست جسم حسین و سرش به شام
افتاده بین رأس و تنش فاصله چرا
بر زخم قلب مادر اصغر نمک زدید
با خنده های دم به دم حرمله چرا
بوسه زده به پای رقیه لب حسین
حالا نشسته است به آن آبله چرا
بستید در میانه ی رقاصه های شام
بر گردن ولیّ خدا سلسله چرا
بردید دختران علی را به بغض او
در مجلس می ِ پسر آکِلِه چرا
هم پای خیزران به لبم لطمه می زنم
سر برده اید از دل ما حوصله چرا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#اشعار_و_مناسبتهای_ویژه_ماه_های_محرم_و_صفر
#ورود_کاروان_اسرا_به_شام
مصائب راه شام -( چه مصیبت های عظمایی کشیدم بین راه)
چه مصیبت های عظمایی کشیدم بین راه
هربلایی را به جان خود خریدم بین راه
می رود منزل به منزل کاروان با اضطراب
هیچ می دانی گل زهرا چه دیدم بین راه
داخل هر شهر از بهر تماشا آمدند
مثل یک شمعی خدایی که چکیدم بین راه
از من بی خانمان چیزی نمانده غیر پوست
بس که الفاظ رکیکی را شنیدم بین راه
این اسارت هم بلای خانمان سوزی شده
گاه گاهی جامه ی صبری دریدم بین راه
دخترت افتاد از ناقه به صحرای مخوف
در نبود او زجان خود بریدم بین راه
زجر خیلی زد گلت را با قساوت یا حسین
گرچه که من ناز او خیلی کشیدم بین راه
دل شکسته بود این زهرای کوچک از همه
از غم این دخترت آخر خمیدم بین راه
راه شامات است دارد ماجراهایی عجیب
غیر زیبایی در این وادی ندیدم بین راه
شاعر: #محسن_راحت_حق
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
مناجات محرمی امام حسین(ع)
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
#کاروان_اسرا
یک منبر روضه بازار کوفه و شام
◾️یک منبر روضه
◾️در بازارکوفه و شام
سر بازار به ما خندیدند
دست بسته همه ما را دیدند
کوفه در هلهله و شادی بود
کوفیان طبل ظفر کوبیدند
صورتی که شبه پیغمبر بود
بر سر نیزه سر اکبر بود
ماه در روز به نیزه عجب است
سر عباس که آب آور بود
قمر هاشمیان بدر تمام
داده بر عمه ی سادات سلام
خون تازه ز جبینش جاری
سربلند است از این سر اسلام
سر ششماهه به نی دیده کسی؟
نیست در شهر مرا همنفسی!
تازیانه به سکینه زده اند
رنج بردم در این راه بسی
غصه ی درد یتیمان خوردم
مجلس ابن زیاد....آزردم
تاجسارت به سرت گشت عیان
همچنان لاله و گل پژمردم
قد علم کردم و خطبه خواندم
پای عشق تو حسین جان ماندم
همه گفتند علی زنده شده...
عطر حیدر همه جا افشاندم
دادی از عشق چنان بر بادم
غصههای پدر آمد یادم
به سر نیزه سرت را دیدم
پیش چشمان تو جان میدادم
آخر روضه چقدر سنگین است
کنج ویرانه رخت رنگین است
خیزران خوردی و قرآن خواندی
خاک ویرانه مرا بالین است
شاعر: #مرتضی_محمودپور
#مناجات_مهدوی_جدید
گریز به شهادت حضرت سجاد علیه السلام
داری میان ناله ی ما ناله می زنی
با روضه های کربوبلا ناله می زنی
حاضر شدی به مجلس و دور از نگاه ما
داری امام ِصبر و رضا ناله می زنی
هر مقتلی که خوانده شود روبروی توست
حق می دهم که صبح و مساء ناله می زنی
وقت عزای حضرت سجاد، جدّ توست
آقا بگو دوباره کجا ناله می زنی
حتما کنار قبر امامی که مانده است
عمری بدون صحن و سرا ناله می زنی
از جدّ نیمه جان و غریبت سوال کن
تا کی به یاد شام بلا ناله می زنی
مانده صدای هلهله در گوش تو هنوز
از طعنه های قوم ریا ناله می زنی
هرگز نرفته داغ علی اکبر از دلت
با یک نظر به سمت عبا ناله می زنی
وقت نگاه بر علم و مشک آب هم
با یاد دست های جدا ناله می زنی
یک تکّه سنگ روی زمین دیده ای و باز
از داغ بام و سنگ جفا ناله می زنی
تا کی همین که لب به دعا باز می کنی
با یاد خیزران و عصا ناله می زنی
در وقت آب خوردن ِخود گویی ای پدر
(کشتند از چه تشنه تو را) ناله می زنی
#مناجات
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#اشعار_و_مناسبتهای_ویژه_ماه_های_محرم_و_صفر
#ورود_کاروان_اسرا_به_شام
مصائب راه شام -( چه مصیبت های عظمایی کشیدم بین راه)
چه مصیبت های عظمایی کشیدم بین راه
هربلایی را به جان خود خریدم بین راه
می رود منزل به منزل کاروان با اضطراب
هیچ می دانی گل زهرا چه دیدم بین راه
داخل هر شهر از بهر تماشا آمدند
مثل یک شمعی خدایی که چکیدم بین راه
از من بی خانمان چیزی نمانده غیر پوست
بس که الفاظ رکیکی را شنیدم بین راه
این اسارت هم بلای خانمان سوزی شده
گاه گاهی جامه ی صبری دریدم بین راه
دخترت افتاد از ناقه به صحرای مخوف
در نبود او زجان خود بریدم بین راه
زجر خیلی زد گلت را با قساوت یا حسین
گرچه که من ناز او خیلی کشیدم بین راه
دل شکسته بود این زهرای کوچک از همه
از غم این دخترت آخر خمیدم بین راه
راه شامات است دارد ماجراهایی عجیب
غیر زیبایی در این وادی ندیدم بین راه
شاعر: #محسن_راحت_حق
#مدایح_و_مراثی_امام_حسین
مناجات محرمی امام حسین(ع)
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
• ﷽ •
سبک:شور
حضرت #زینب_سلام_الله_علیها
متن:بسم الله به نام عشق ناب زینب...
➖➖➖➖➖➖
بسم الله به نام عشق ناب زینب
مدیونه شیعه به انقلاب زینب
هر نخ از چادر او یه انقلابه
میترسه دشمن از حجاب زینب
عصمتت والله مُسَلَّمه زینب
شما اکرام المکرمه زینب
هستی تو صاحب رساله و فتوا
آیت الله المعظمه زینب
زن بی پروا الله الله الله الله
رجز سقا الله الله الله الله
مست لا یعقل شوم ز مدح تو
شور عاشورا الله الله الله الله
یا زینب یا زینب
➖➖➖➖➖➖
بسم الله به وسعت کلام زینب
قرآن آیه آیه مقام زینب
همچو حیدر خطبه خوانده و دشمن
گشته مورد انهدام زینب
سیرتاً حیدر و صورتاً مادر
اسوهٔ یک زن عفیفهٔ برتر
هر کلام او لرزه به شهر شام
با دو سه جمله به هم زند لشکر
پرچمت بالا الله الله الله الله
دختر مولا الله الله الله الله
مست لا یعقل شوم ز مدح تو
آیت العظمی الله الله الله الله
یا زینب یا زینب
➖➖➖➖➖➖
بسم الله به صوت داودی زینب
یا زینب بگو به خشنودی زینب
منکر عزا و هیئت حسین است
مورد لعن و نابودی زینب
بنت کرار و مفسر قرآن
سورهٔ صبر است و سورهٔ ایمان
هر دو فرزندش شهید راه دین
العجب یا حق به مادر شیران
دُرّ بی همتا الله الله الله الله
حاکم یکتا الله الله الله الله
مست لا یعقل شوم ز مدح تو
محشر عقبی الله الله الله الله
یا زینب یا زینب
هیئتجاننثارانامامزمانعج۸.mp3
3.88M
🎧سبک: #شور
📝متن:بسم الله به نام عشق ناب زینب...
373.6K
شور شهادت امام سجاد(ع)
کربلایی حمیدسبحانی
ای دل شرار زهر شد میهمان من
آه ای اجل بگیر این نیمه جان من
گریه کن ای فلک با دیده ی ترم
آخر تو دیده ای آمد چه بر سرم
من غریبم.......
گرید به حال من چشمان روزگار
روزی که غرق تب گشتم شتر سوار
شد دست و پای من بسته به سلسله
نامحرمان شدند همراه قافله
من غریبم......
با دست بسته ام رفتم به شهر شام
در کوچه ی یهود در اوج ازدحام
خاکستر عزا بر چهره ام نشست
با سنگ کینه ها آیینه ام شکست
التماس دعا