.
#مناجات_با_خدا
آمدم ای خدای بخشنده
با دلی از گناه، آکنده
کرده غفلت مرا سرافکنده
شده ام بر درت پناهنده
ای که خیرت همیشه شد نازل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
گرچه آلوده است دامانم
از گناهان خود پشیمانم
حق من، آتش است می دانم
یا سریعَ الرضا نسوزانم
گرچه یک عمر بوده ام غافل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
خواب بودم، مرا صدا کردی
به رویم باب توبه وا کردی
از بدی ها مرا جدا کردی
با مناجاتت آشنا کردی
ملجأ آخرینِ هر سائل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
همه ی عمر، تا دم مردن
دلبرم حیدر است منحصراً
ای خدا قدرِ یک سر سوزن
حب او را مگیر از دل من
عمر، بی حب اوست بی حاصل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
قلبِ بی حبِ مرتضی، سنگ است
صَدَقَ اللهِ بی علی، ننگ است
بی ولایش کمیت ها، لنگ است
من نجف لازمم، دلم تنگ است
برسانم دگر بر آن منزل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
خیر و الطافِ بی حدش عشق است
آستانِ زبانزدش عشق است
تابش نور گنبدش عشق است
طرح انگور مرقدش عشق است
به علی، چاره سازِ هر مشکل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
من خرابم ولی خرابِ حسین
ذره ام ذیل آفتاب حسین
مستم از لطف بی حساب حسین
پس مرانم ز پشت باب حسین
نیستم گرچه بر غمش قابل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
شاهراه وصالِ من، عباس
ماه نیکو جمالِ من، عباس
أحسن الحالِ حالِ من، عباس
ذکر تحویل سالِ من، عباس
به لب تشنه ی ابوفاضل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
آه از آن لحظه که پریشان شد
ماند بی دست و سخت حیران شد
مشک او را زدند، گریان شد
شرمسار از حسین و طفلان شد
حقِ آهی که او کشید از دل
رحم کن ای خدا بر این جاهل
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#مناجات
چه خوش است معصیت را دهم آنچنان طلاقی
که نسیم رحمتت با گذرم کند تلاقی
پر از آه و شرمسارم که نداشت نامه ی من
به قیاس با مطیعانِ سرایت انطباقی
سر غفلت از معاد و سر خدعه های نفسم
شده ام اسیر و حیران، به میان باتلاقی
همه بوده از عطایت، شده ام مقیم این در
نه که خود رسیده باشم، نه که بوده اتفاقی
سر کوی تو می ارزد به بهای کل عالم
چه ظریف گفته در شعرِ خود اینچنین عراقی:
"همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت"
به امید یک نگاهی، نه به شوق ارتزاقی
دل خویش را سپردم ز ازل به نورِ اعظم
همه زائلند جز او، علی است حی و باقی
دو جهان، مرا کفایت کند اینچنین تفضل
قدحی شرابِ انگورِ نجف ز دست ساقی
به حسین و کربلایش برسان سلام ما را
که برای وصل دلبر، به دل است اشتیاقی
چه خوش است مرقدش را سحری طواف کردن
چه خوش است شب نشینی به میانه ی رواقی
سرِ ذبح او خبیثان، همگی وفاق کردند
اثر حرام خوردن، شده اینچنین وفاقی
به عصا و تیغ و خنجر، به عمود و سنگ و نیزه
به تنش زدند ضربه، به ستم به هر سیاقی
چه گذشت بر حسین و بدنش که جای سالم ...
به کفاف بوسه ای هم به تنش نماند باقی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#امام_رضا صلوات الله علیه
#مدح_امام_رضا علیه_السلام
روزی فراوان گدایان قدیمت
یک عمر رسید از کرم دست کریمت
داده است بها نوکری ات شیخ بها را
داده عظمت بر علما شأن عظیمت
هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد
هر کس که نفس زد سحری بین حریمت
تنها نه که بی تاب نموده دل ما را
هستند ملائک همگی مست شمیمت
حیف است نگاهت که شود خرج شفایم
وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت
دلمرده ام آقای خراسان مددی کن
جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت
شاد است دل مادر تو حضرت نجمه
این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت
لبخند، به روی پدر خود زدی آقا
ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا
آرامش هر روز و شب حضرت کاظم
دور از تو جهان است سراسر متلاطم
ای عالِم با منزلت آل محمد
اسرار خدا در دل و جانت متراکم
شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت
تصریح مقامت به خلائق شده لازم
جبریلِ امین که شرف کل ملک شد
در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم
ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم
هستند از انعامِ نعیمت، متنعم
خورشید، خودش سائل نورانیت توست
بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم
حج فقرایی و مقرب شود آخر
در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم
پاییز مرا عاقبت کار، بهار است
هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است
کوری به تماشا شده، بینا شدنش را
نقاره گواه است مداوا شدنش را
با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم
در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را
عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته
از پنجره فولاد مسیحا شدنش را
یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت
یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را
بستم به ضریحت دل آواره ی خود را
ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را
سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت
تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را
آورده جواز سفر کرب و بلایش
عاشق که تمنا کند امضا شدنش را
گریانم و دلواپس بین الحرمینم
چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم
آهو شده ام تا که شوی کهف امانم
از دام بلایای گناهم، برهانم
آشوب جهان می شوم از دوری دلبر
آرام شود با تو دلم، راحت جانم
دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا
دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم
من را بخر و فرش ورودی حرم کن
با جاروی خدام حریمت بتکانم
طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری
بگذار نمک گیر همین خانه بمانم
دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم
دلتنگ حسینم، به محرم برسانم
داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند
بدجور بهم ریخته و دل نگرانم
یا معتمدی بر دل سائل نظری کن
تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن
#مناجات_با_امام_رضا
ایام #میلاد_امام_رضا
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
حاج سید رضا نریمانیFadaeian-Komeil-14040309 (1).mp3
زمان:
حجم:
20.29M
🔊 بخش اول #مناجات_و_روضه | نفس آلوده بد عذابم کرد، محضرت از خجالت آبم کرد
#امام_زمان عج
#شهادت_امام_جواد
نفسِ آلوده، بد عذابم کرد
محضرت از خجالت آبم کرد
پدر مهربان، پشیمانم
کثرت معصیت، خرابم کرد
حائلِ بین مان، خودم بودم
خودپسندی چنین حجابم کرد
چاهِ تاریکِ غفلت از یادت
دور از فیض آفتابم کرد
ذره ای خوار و بی بها بودم
نظرِ رحمتت، حسابم کرد
نَفَس فاطمیِ نیمه شبت
خارج از بین منجلابم کرد
ای فدایت که رزق واسعه ات
ریزه خوار ابوترابم کرد
در نجف، دیدن ضریح علی
عوضم کرد و دُر نابم کرد
بوسه بر خوشه های انگورش
بی نیاز از مِی و شرابم کرد
عرفه کاش بین صحن حسین
گویم ارباب، انتخابم کرد
یاد إبن الرضا و تشنگی اش
زار و گریانِ آن جنابم کرد
ناله زد: هر چقدر گفتم آب
همسر بی وفا جوابم کرد
عطش بی حساب، گریان بر
حنجر کودک ربابم کرد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#مناجات_با_امام_زمان
.
#روز_عرفه
#مناجات_روز_عرفه
عرفه آمد و مهمان حسینیم همه
خیره بر رحمت دستان حسینیم همه
عرفه آمد و ما کرب و بلایی نشدیم
بازهم پاره گریبان حسینیم همه
وسط روز رسیدیم و همه می بینند
عاشق و بی سر و سامان حسینیم همه
دردمندانه به دنبال طبیبی هستیم
در پی نسخه ی درمان حسینیم همه
حرفِ جود است بیا ذکر کریم آوردم
عاشق ذکرِ حسن جان حسینیم همه
ذکرِ العفو نگفتیم ولی بخشیدند
ما بدهکار به احسان حسینیم همه
او مناجات کند کار همه می گیرد
تشنه ی وادی عرفان حسینیم همه
عید قربان شده نزدیک، بگو با اصحاب
در ره عشق به قربان حسینیم همه
اشک ما خرج برای غم اغیار نشد
روزگاری است که گریان حسینیم همه
آتش سینه ی ما از غم یک بی کفن است
داغدارِ تن عریان حسینیم همه
چشم هایش سرِ تشنه شدن از کار افتاد
کشتگانِ لب عطشان حسینیم همه
ساربان هم نشد از رحمت دستش محروم
مات از جود فراوان حسینیم همه
خیزران... سنگ... نوک نیزه... مراعات کنید
ما اسیر لب و دندان حسینیم همه
#محمد_جواد_شیرازی
.
.
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم می آیی؟ بالاسرم می آیی...
هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی
هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
مانند والدینم، گریه کن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقده گشایی ام کن، کرب و بلایی ام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_زمان
.
.
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن
بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن
به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره
هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن
به خود بیا... به گناهی مرا معاوضه کردی؟!
از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن
چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟!
نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن
پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر
به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن
به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست
به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن
بیا برای حسین و غمش دو ماه بگرییم
ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن
فدای صوت ضعیعش که رو به قاتل خود گفت:
هنوز زنده ام، از خیمه گاه صرف نظر کن
هر آن که رفت به مقتل سریع صرف نظر کرد
آهای شمر نرو قتلگاه، صرف نظر کن
به روی عرش معلای سینه اش ته گودال...
به چکمه ات نرو، ای روسیاه صرف نظر کن
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگرچه ندیدی وفاداری از من
مبادا دمی چشم برداری از من
خجالت زده هستم آقا که سر زد
بدون توجه، گنهکاری از من
همیشه به ذکر و دعا رفع کردی
هزاران گزند و گرفتاری از من
چرا کم به یادت می افتم، مگر که...
خدایی نکرده تو بیزاری از من؟!
امام زمانم، دعاهای خیرت
دوا کرده هرگونه بیماری از من
مرا یک سحر راهی کربلا کن
بیا و سحر کن شب تاری از من
بجز گریه بر داغ جد غریبت
متاعی ندارم، خریداری از من؟
بمیرم بر احوال زینب که فرمود:
کجایی حسینم، خبر داری از من؟!
سرت را شکستند بین شلوغی
ولی برنیامد دگر کاری از من
در این بی کسی ها، شبیه گذشته
بیا و خودت کن هواداری از من
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_زمان
.
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
فخر کنم بر همه، هست نگارم حسین
اول کارم حسین، آخر کارم حسین
دایره ی قلب من، وقف حسینیه شد
داده بهایی گران، بر دل زارم حسین
بر نسبم شاکرم، در همه دم بوده است
نوکری اش عزتِ ایل و تبارم حسین
کاش که بعد از حیات، حک بشود با ثبات
با خط خوش بر روی سنگ مزارم حسین
گرچه نمانده کسی، پیش من روسیاه
در همه ی زندگی بوده کنارم حسین
جان و جهانم شده، روح و روانم شده
ورد زبانم شده، صحبت یارم حسین
خسته شدم از فراق، مُردم ازین اشتیاق
بر غم کرب و بلا، کرده دچارم حسین
از کرم و مرحمت، داده اجازه به من
تا به روی تربتش سر بگذارم حسین
در ظلمات جهان، اشک عزایش شده
نور شفابخش بر دیده ی تارم حسین
زینب و دلشوره ها، زینب و کرب و بلا
گفت همین که رسید، دلهره دارم حسین
بوی جدایی و غم، می رسد از هر قدم
آه دو چشم ترت، برده قرارم حسین
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#مناجات_با_امام_حسین
#امام_حسین
.
.
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله بن_حسن_علیهما_السلام
ثواب شعر تقدیم به روح مطهر شهید بزرگوار حسین سلامی
همه گفتند حسین بن علی تنها شد
بی کس و یار، زمینگیر بیابان ها شد
تشنهلب، مانده به مقتل جگرش می سوزد
هر نفس چشم به سوی حرمش می دوزد
نه علی اکبر و قاسم به کنارش دارد
نه دگر قرص قمر، گرد مدارش دارد
به رد سرخی خون پیکرش آمیخته است
سنگ، پیشانی او را چه بهم ریخته است
داغ ها در دل پر طاقت او جمع شدند
لشگری با طمع غارت او جمع شدند
تکیه بر نیزهشکسته زدنش را دیدند
به دل سوختهی سبط نبی خندیدند
ناگهان غرش یک شیر زمین را لرزاند
رجز حیدری اش لشگر دشمن را راند
همه از ترس ز گودال عقب می رفتند
از سوی معرکه فی الحال عقب می رفتند
عاشقی بود و دل خویش به دریا زده بود
یازده سالهای از نسل حسن آمده بود
دست ها خالی و شیدای اباعبدالله
از قفس پر زده و رفت سوی قربانگاه
رفت تا اینکه سپر بهر عمویش بشود
طبق نذر پدرش، نحرِ عمویش بشود
پسر فاتح میدان جمل، غوغا کرد
کوچهای در وسط لشگر دشمن وا کرد
تا رود باز به قربان اباعبدالله
با پرش شد سپر جان اباعبدالله
آنقدر بود دلش مثل حسن، زهرا دوست
آخر آویخته شد دست کریمش بر پوست
یاد زهرا و پر زخمی او عبدالله
ناله زد از جگر سوخته اش وا اُمَاه
بود بیتابِ غم قاسم و جام عسلش
عمویش زود کشیدش به میان بغلش
عاقبت قسمت او مثل علیاصغر شد
با لب تشنه به تیر سه پری پر پر شد
خوب شد رفت و به دل داغ عمو را نچشید
خوب شد رفت و سرش را به روی نیزه ندید
خوب شد قسمت او ناله و افسوس نبود
غصهی روز و شبش، روضهی ناموس نبود
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
.
#مناجات_با_امام_حسین علیه_السلام
#شب_جمعه
وبذکرك عاش قلبی...
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
فدای معرفتت، در بهشت روضه ی تو
هنوز لات محله برو بیا دارد
به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش
هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد
حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!
بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد
به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد
هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد
اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد
به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم
زوال دارد و تاریخ انقضا دارد
بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_حسین
.
#مدح_و #مرثیه_امام_حسین
#مناجات_امام_حسین(ع)
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
داغ حسینی بین دل ها سر گرفته
عالم ازین غم چهره ای دیگر گرفته
هر کس که در کشتی امنش می نشیند
اذن ورود از ساحت مادر گرفته
حتی خدا نزد تمام انبیایش
روضه برای سبط پیغمبر گرفته
شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده
بر حال هر کس رزق چشم تر گرفته
آغوش گرم هیچ کس را برنتابیم
ما را حسین بن علی در بر گرفته
از کودکی اش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است
فطرس هم از گهواره ی او پر گرفته
نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟!
نوکر هر آنچه دارد از این در گرفته
تا روز محشر هر کسی شد کربلایی
برگ برات از جانب خواهر گرفته
آن قدر شأن زینب کبری عظیم است
عمری رکابش را علی اکبر گرفته
گفتند وقتی شمر آمد سوی مقتل
زینب دو دستش را به روی سر گرفته
خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد
زینب به گریه بوسه از حنجر گرفته
شاعر: #محمد_جواد_شیرازی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----