eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
810 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
نماهنگ نجات.mp3
زمان: حجم: 4.04M
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است مرا بزن به مرامت قسم سزای من است 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ صدای گریه شنیدی اگر صدای من است مرا بزن به مرامت قسم سزای من است دلت شکسته از این بنده نمک نشناس دلت شکسته دلیلش فقط خطای من است بدی من که به دردت نمیخورد اما تو خوبیت همه جوره گره گشای من است فدای رحمت و مهمان نوازیت که فقط عنایتت سبب این برو بیای من است هر آنکه گفت بگو مونس و پناهت کیست همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است تمام حاجتم این ماه دیدن نجف است نجف مکان علی و شاه و مقتدای من است دلم هوای نجف کرده یا علی مددی دلیل اشک سر سفره وقت افطارم لبان تشنه ارباب با وفای من است نجات چیست رسیدن به کشتی ارباب حسین راه نجات است و ناخدای من است که گفته روزی من نیست دیدن حرمش به دست دختر او رزق کربلای من است فدای اشک رقیه که با پدر میگفت چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است گرسنه مانده ام اما غذا نمیخواهم چرا که کنج خرابه کتک غذای من است .
. علیه_السلام همان که از سر حکمت گهی جوابم کرد به مِهر خویش، خوش اقبال و کامیابم کرد حسین وضع خراب مرا ندیده گرفت مرام و معرفتش تا ابد خرابم کرد نبرد آبرویم را، همیشه راهم داد کنار سینه زنان، محترم حسابم کرد میان ظلمت این روزگار، در روضه مرا مجاور انوار آفتابم کرد گرفت هر چه که رنگ تعلقم می داد علم به دوشِ عزاخانه ی ربابم کرد خدا کند که ببینم، نگاه لطف رباب دوباره زائر صحن ابوترابم کرد به دلبرم برسانید جان به لب شده ام ز بس که دوری کرب و بلا عذابم کرد دعا کنید ببینم که اربعین امسال حسین از کرمش خواند و انتخابم کرد چقدر روضه ی شش ماهه اش جگرسوز است چقدر داغ علی اصغرش کبابم کرد رباب گفت بخواب اصغرم که بی شیری به پیش اهل حرم، از خجالت آبم کرد ✍ .👇
. بی کسان را پناه خواهد داد همه را گفته راه خواهد داد در سرایش هر آنچه را خواهیم بهترش را اله خواهد داد چه کنم که خجالتم نزدش کوله باری گناه خواهد داد مانده ام از چه رو محلی باز به منِ روسیاه خواهد داد وای ازآن دم که مرگ، پایان بر روزگاری تباه خواهد داد نیستم ناامید و خیر من است ... هر چه آن خیرخواه خواهد داد مطئنم کسی نجاتم از غفلت و اشتباه خواهد داد مادرانه ز رحمتش زهرا به دلم سرپناه خواهد داد پادشاه دلم یکی است، علی است ضربانم گواه خواهد داد روزی بندگان کویش را آخر سال، شاه خواهد داد به دل تیره ام، امیر نجف جلوه با یک نگاه خواهد داد شخصِ زهرا به زائران حسین عزت و جایگاه خواهد داد سحری عاقبت مرا اذنِ طوف آن بارگاه خواهد داد خواهرش بین روضه های حسین روزی اشک و آه خواهد داد وای ازآن لحظه ای که بر نیزه تکیه، آن بی سپاه خواهد داد خبر ذبح شاه را به حرم شیهه‌ی ذوالجناح خواهد داد چه عذابی به سیدالشهدا شمر در قتلگاه خواهد داد .
گرچه از وضع اسفبار خودم می نالم بر خدایی که مرا پس نزده، می بالم من نه آنم که دمی لایق بزمش باشم کرمش را بنگر، آمده استقبالم شمعِ عمرم همه اش سوخت سر حرص و طمع چه بلاها سرم آورده همین امیالم قفل، از سلسله ی غفلت من باز نشد نفسِ اماره ز بس کرد مرا اغفالم معصیت کرد مشوش دل آرامم را بی سبب نیست که هنگام دعا بی حالم؟! توشه ای از عمل خیر ندارم به کفم وای از روز تهیدستی و استیصالم جابِر العَظم، الهی که جوابم نکند که زمین خورده ام و سخت شکسته بالم عادت سرور من بنده رها کردن نیست شاهمردِ نجف آمد به مدد دنبالم می شناسند به آقای خودش نوکر را علوی هستم و صد شکر که خوش اقبالم روزی ام باز اگر دیدن صحنش بشود چهره بر خاک در بارگهش می مالم جگرم سوخته یاد حرم ثارالله تا نبینم حرمش را به همین منوالم برترین توشه ی ما هست بکاء به حسین گریه بر تشنگی شاه غریب عالم ناله زد با جگر سوخته و دیده ی تار بوی زهراست که پیچیده ته گودالم جلوی مادر من پیرهنم رفت بس است بی حیا شرم کن و چنگ نزن بر شالم نه عبایی به تنم مانده، نه عمامه به سر کاش اینگونه نبینند مرا اطفالم .
. مسمطی با تضمین از آقای الا که گردش چشمت دلیل تکوین است اذان مأذنه با ذکر نامت آذین است ندیدن رخ ماهت غم محبین است " تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است" تمام دار و ندار منی، قرار منی سرشته اند دلم را ازل، ابالحسنی دلم ز هجر نجف سوخته چه سوختنی " مگر نگفتی علی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است" محبت پدر و شرم طفل بازیگوش برای طفل خطاکار، باز کن آغوش لهیبِ شعله شود با محبتتت خاموش " به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است" دلم به ساحت ربانی ات توسل کرد کویر سینه ام از بذر رحمتت گل کرد به سائلت، پسر ارشدت تفضل کرد " شهادتین مرا فاطمه تقبُّل کرد بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است" قسم به شوکت آقایی و مقام علی چنان نشسته به جان و دلم مرام علی که ایستاده بمیرم به احترام علی " سلام وادی من؛ وادی السلام علی! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است" علی است جان من و مطلبم رسیده به جان رخش شراب من و مشربم رسیده به جان تمام گردش روز و شبم رسیده به جان " رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است" کجاست کعبه ی ما؟ رو به قبله ی حرمش کجاست راه خدا؟ رو به قبله ی حرمش دلت شکست، بیا رو به قبله ی حرمش " کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش نجف چه جای قشنگی برای تدفین است" علی است آن که نبی خوانده "حُبُّهُ ایمان" علی است شآن نزول سراسر قرآن علی است آن که به جانم همیشه شد جانان " فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است" به شوق دیدن رخسار قرص ماه نجف رسیده ام به ته خط، به شاهراه نجف خوشا دلم که فقط بوده در پناه نجف " سرم مقابل ایوان طلای شاه نجف… سرم مقابل زهرا همیشه پائین است" علی که نام بلندش ز عالیِ اعلاست علی که وجه خداوند در رخش پیداست علی که محرم اسرار خالق یکتاست " علی که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است" ازل که نام علی را به عرش، کنده خدا به قلب تک تک ما حب او فکنده خدا هر آن که هست پسندش شود پسند خدا " بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا گدای خانه ی او هر که هست تضمین است" به سوی شاه کرم رو زدن نباشد زشت هزار شکر گِلم را ابوتراب سرشت فدای او که مرا بنده ی حسین نوشت " ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به علی بسته است خوش بین است" ✍ .
. همین که گفتم الهی... اجابتم کردی سریع آمدی و غرق رحمتم کردی کسی که دست منِ پر گناه را نگرفت خودت همیشه رسیدی، حمایتم کردی بزرگواری و اصلا ندیده ای انگار زمانِ معصیتم گرچه رؤیتم کردی به پشتوانه ی فضلت گناه کردم من به پشتوانه ی حِلمت رعایتم کردی حیا نکردم و مهلت به بنده ات دادی حیا به جای من و این وقاحتم کردی به برکتِ نفس و رحمت امام زمان محب فاطمه و اهل هیئتم کردی همین که ناله زدم عائذٌ بِأسمائک گدای دائمیِ آل عصتم کردی صدا زدم مددی... زود آمدی حیدر به لطف باده ی کوثر طهارتم کردی پناه می برم امشب به زیر ایوانت که زیر سایه ی ایوان شفاعتم کردی اگرچه عبد بدم، باز مُنتسب به توام تویی همان که همیشه ضمانتم کردی تو قدر بودی و قدر تو را ندانستند خودت برای شب قدر، دعوتم کردی چقدر ناله زدی بین چاه، مظلومم چقدر گریه کنِ این مصیبتم کردی فدای زخم عمیق سرت شوم آقا پرت به خاک مکش، غرق غربتم کردی صدا زدی به سوی قاتلت، ز دنیایی... که فاطمه به برم نیست، راحتم کردی .
. هزار شعله ی خون بر روی جگر دارم دلم گرفته و خوب است چشم تر دارم بده نشانی من را به حضرت موسی گناه، از همه ی خلق بیشتر دارم نشد برای تو قید گناه را بزنم مرا ببخش که اینقدر دردسر دارم فدای رحمتت اصلا بزن مرا اما نخواه تا که از این عشق دست بردارم همیشه منتظر لطف یک نفر بودم همیشه چشم بر احسان یک نفر دارم "زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی" دوباره حال و هوای نجف به سر دارم علی علیِ مرا زود می خرد زهرا من از مرام دل فاطمه خبر دارم فدای حضرت زهرا که گفت: فضه بیا مرا کمک بده که درد در کمر دارم نمرده ام که کسی حیدر مرا بزند سرم شکسته ولی از پرم سپر دارم ز قتلگاه خودم، کوچه ی بنی هاشم به سوی قتلگه کربلا نظر دارم آهای خنجر و شمشیرهای در گودال نگفته اید به خود، مادرم... پسر دارم ✍ .
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر بناست ببخشد مرا خدای علی سزاست آن که ببخشد فقط برای علی کمیت توبه ی من بی کمیل می لنگد نجات داده مرا بارها دعای علی هر آن که خواند علی را، خدا نگاهش کرد رضای حضرت حق است در رضای علی هوای طفل زمین خورده را پدر دارد فدای این پدر مهربان، فدای علی ... ✍ .
. نمانده فرصتی، هنوز توشه برنداشتم لیاقتی برای بهره از سحر نداشتم چه حیف شد، چه زود ماه رحمتت تمام شد حلال کن مرا که غیر دردسر نداشتم تو خواستی که جوشن از عذاب روزی ام شود اگر نبود رزق روزه ات، سپر نداشتم از آن طرف چه میزبانی و چه خوان رحمتی ازین طرف مرا ببخش جز ضرر نداشتم خلاصه عرض می کنم تمام عزتم تویی چقدر خوار می شدم تو را اگر نداشتم ضمانتی نداشتم برای قبر و محشرم اگر به سوی مشهد الرضا سفر نداشتم تمام عمر، هر زمان دلم شکست از غمی به غیر ثامن الحجج، به کس نظر نداشتم مرا رضا جواز گریه بر حسین داده است وگرنه از بساط عاشقی خبر نداشتم پر از غبار می شدم، ذلیل و خوار می شدم اگر به روضه ی حسین، چشم تر نداشتم فدای آه خواهرش که با سر حسین گفت: مرا ببخش بیش از این دوتا پسر نداشتم غیور من چه خوب شد نبودی و ندیدی ام که بر سرم بجز حجاب شعله ور نداشتم سرم به گریه بند شد، شب غمم بلند شد ولی کنار خود ستاره و قمر نداشتم ✍ .
. سلام_الله_علیها دریاب سه ساله دخترت را بگذار به دامنم سرت را باید که تلافی اش نمایم آن بوسه ی روز آخرت را قبل از منِ تشنه، چوب دستی بوسیده لبان پرپرت را با روسریِ سوخته بستم با گریه سرِ مکسّرت را دیدم سر شاخه تاب دادند خورشیدِ سر منورت را نفرین به کسی که نامنظم از پشت، بریده حنجرت را گفتند شبانه جمع کردند در بین حصیر پیکرت را خونابه ی داغ اهل بیتت ... پر کرده دو دیده ی ترت را با ضربه ی بی هوا شکستند آیینه ی در برابرت را افتادنِ از فراز محمل له کرده پر کبوترت را هر کس که رسید با غضب زد این دختر رنجورترت را تا اینکه مرا به تو رساند خواندم به خرابه مادرت را وقت سفر رقیه ات شد دریاب سه ساله دخترت را ✍ .
طوری حجاب روی جرمم خدا کشیده گویی که اصلا از من معصیتی ندیده رویی برای برگشت، بر درگهش ندارم از این همه خجالت، رنگ از رخم پریده نه یاد مرگ بودم، نه فکر تنگی قبر پس کِی به خود می آیم عمرم که سر رسیده وقت گناه اصلا از او حیا نکردم وای از فریب نفس و از سستیِ عقیده خواهم امان ز روزی که دیده ها ببینند ظالم به آه حسرت، دستان خود گزیده بار خرابم اما در کیسه ی کریمم ما را سوا نکرده، زهرا خودش خریده از کودکی به لطف دامان پاک مادر قلبم به حب حیدر، در سینه ام تپیده پایان ندارد اصلا بی تابی از فراقش هر کس که از شراب صحن علی چشیده باید بمیرم از غم، بودند بین یثرب هم مرتضی وحید و هم فاطمه وحیده گویای لطف زهرا، آن محور وجود است اشکی که در عزایش بر گونه ام چکیده می رفت سوی مسجد حق را اقامه دارد می رفت محکم اما با قامت خمیده گفتند با تمسخر، صدیقه شاهدت کو؟! آزرده شد ازین حرف صدیقه ی شهیده ناگاه بین صحبت، شد منقطع کلامش انداختش به زحمت، پهلوی ضرب دیده یک روز هم می آید پیش تن حسینش بر روی نی ببیند زهرا سرِ بریده پایان ظلم دنیا روز ظهور مهدی است این شب ادامه دارد تا سر زند سپیده ✍ .
. بر لب اهل مناجات و سحر جان می رسد رفته رفته وقت مهمانی به پایان می رسد عبد رسوا و گریزانی که هر جا رفته است آخر مهمانی مولا، پشیمان می رسد در شب قدرش، همه بستند بار خویش را یک نفر جا مانده و با چشم گریان می رسد تا گنهکاری، پشیمان از گناهش می شود سوی او فورا خدا لبیک گویان می رسد بر سر این سفره تا هستیم، بر دل های مان.‌‌.. دائما انوار لطف حی سبحان می رسد سائل معرفت از بیت بتول و حیدریم هرچه بر ما می رسد از لطف ایشان می رسد تا که یک ذره فقط احساس غربت می کنیم بر سر ما دست آقای خراسان می رسد رزق آب و نان رعیت های این خانه فقط از عطای سفره ی بابای سلطان می رسد غربت موسی بن جعفر بر دلم آتش زند تا که هر دفعه به گوشم اسم زندان می رسد از رخ زرد و تن همچون خیالش شد عیان ارث از مادر به اولادش فراوان می رسد ساق پایش را چه کرده سندی ملعون مگر تا به محراب دعا افتان و خیزان می رسد ✍ .