Shab5Fatemieh2-1402[02].mp3
16.67M
|⇦چه زود بین زهرا و......
#مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاجمیثممطیعی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•چه زود بین زهرا و...
#قسمت_اول #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
روایت داره اسماء آب می ریخت؛علی غسل میداد...به بچه هاش گفته بود:آروم گریه کنید،مردم مدینه صدامون رو نشنوند.نمیدونم! شاید بچه هاش آستین به دهن گرفته بودند...بی بی وصیت کرده بود: علی! من رو از روی پیراهن غسل بده." فَاِنّی طاهِره مطهَّرَه..."شروع کرد غسل دادن...بچه هاش نگاه می کردند،گریه می کردند.خدایا هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...فقط بچه هاش گریه برای اهلبیت رو ببیننند ازش...هیچ مردی جلوی بچه هاش گریه نکنه...یک دفعه دست از غسل کشید.برگشت، زد به دیوار...بلند بلند گریه می کرد. یه جمله ای حاج آقای قرائتی تو روضه ها گفتند... گفتند ای کاش با شمشیر کشته بودنت،اینطور کمتر دلمون می سوخت...اما مجروحت کردند، زجرکشت کردند..."مازالَت بَعدَ ابیها مُعَصَّبَه الرَّاس..."مادرم سردرد داشت،همیشه سرش رو می بست."ناحله الجسم..."مادرم نحیف شد..."باکیه العین..."همه اش گریه می کرد.اینقدر آب شد"حتّی صارَت کَالخَیال..."مادرم مثل یک شبهی شد...
خودمونیش میدونی یعنی چی؟مادرم مرده متحرک شد..علی! خدا صبرت بده داری این بدن رو غسل میدی..."فَلَمّا هَمَمت أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ "همچینکه می خواستم بندهای کفن رو ببندم،" نادَیتُ یازَینَب! یا امَّ کلثوم! "اول دختراش رو صدا کرد..."یا حسن! یا حسین! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِن اُمِّکُم.."بیاید از مادر توشه برگیرید"هذاالفراق واللقاء فی الجنَّه..."شب خداحافظی رسید.دیگه دیدار به بهشت...مگه اول دختراشو صدا نکردچرا اول پسراش دویدند؟خودشون رو روی این بدن مجروح و خسته انداختند،ناله می زدند..."و اِذا بهاتفِِ نودیَ مِن السَّماء"منادی از آسمان ندا در داد:"یا ابالحسن! اِرفَعهُما عَنها" علی پسرات رو بلند کن..."فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ..."علی! فرشته های آسمون دارن گریه می کنند.بچه هاشو با احترام بلند کرد.حسنم دیگه گریه نکن بابا کنارت هست...روی سر حسینش دست کشید...دختراشو در آغوش گرفت،نوازش کرد.این طرف یک مرد تنها ایستاده،چهارتا بچه خردسال کنارش...اون طرف بدن کفن شده آماده هست...یاعلی!بچه هات رو با احترام بلند کردی.چرخ روزگار چرخید...شبها وروزها در پی هم آمد، سال ها گذشت...عصر روز دهم محرم الحرام شد. یه بابای مظلومی رو قطعه قطعه کردند. سیدبن طاووس نوشته:دخترش آمد کنار بدن پاره پاره." ثُمَّ اِنَّ سُکَینَه اِعتُنَقَت جَسَدَالحُسَین" این دختر آمد این بدن پاره پاره رو در آغوش کشید،یه عده جمع شدند گفتند:بی بی خدا بهت صبر بده؟! نه گفتند: بی بی بلند شو! اسبا میان زیر دست و پا لهت می کنند؟ نه ! "فَاجتَمَعَت عِدَّه مِنَ الاعراب "زبون نفهماشون اومدند...بیابونباشون اومدن..."حَتّی جَرّوحا عنه"اینقدر به این دختر لگد زدند...اینقدر بهش اهانت
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثم_مطیعی
#فاطمیه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
Shab4Fatemieh2-1402[04].mp3
14.03M
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی.....
#مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاجمیثممطیعی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
تو ستون استحکام عرشی بانو! اینگونه بر زمین نیفت!
برخیز؛ وگرنه آسمان بر زمین سقوط خواهد کرد. برخیز و چنین رنجور به دیوار تکیه نده که تمام عالم به تو
اتکا دارد.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
411.2K
بی وفا دنیا
آیرلیق
بانوای کربلایی ناصر داوری سقین سرا
به سبک عجب رسمیه رسم زمانه
شعرترکی به سبک عجب رسمیه
عجب رسمیدی رسم زمانه عمروللر دونر آخیر خزانه
گئدرانسانلار اولاردان فقط بیر آد قالاجاق بیزه نیشانه
آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق
***
آیرلیق سُوزی قلبی یارالار هانی آتالار هانی آنالار
گدیبلر الدن،ایتوبلر گُوزدن حسرت قالیبدی یورقون بالالار
آمان آیریلق آمان آیریلق اولار دنیاده یامان آیریلق
شاعر:فرهاد فکری
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی...
#قسمت_اول #مقتل_خوانی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج میثم مطیعی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دو سه جمله میخوام مقتل بگم.این از اون مقتلاییه که باید باهاش آروم آروم گریه کرد"یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة"هی از هوش می رفت هی به هوش می آمد" یُغشی عَلَیها ساعة بَعدَ ساعة فی کل ساعة "دیگه کار به جایی رسید که در هر ساعت بارها به هوش می آمد؛از هوش می رفت"و حینَ تَذکُرُهُ و تذکُرُ ساعاتِ الَّتی کان یَدخُلُ فیها علیها فیَحزَنُ خُزنُها"هی یاد پیغمبر می افتاد،زمانی رو که آن حضرت برآن ها وارد می شد رو به یاد می آورد،وقتی به هوش می آمد"وَ تَنظُرُ اِلَیها الی الحسن و مَرَّةً اِلی الحُسَین"یه نگاه به حسن می انداخت یه نگاه به حسین،" وَ هما بَینَ یَدَیها" این دوتا پسر همه ش کنار مادر بودند؛نمیدونم این رو از خودم میگم؛شاید بعد از شهادت مادر،امام حسن به امام حسین گفته باشند:حسین! برادر! دیدی ما همه اش کنارش بودیم ولی لحظه ای که جان داد ما نبودیم.ما وارد شدیم،گفتیم:اسما !مادر کجاست؟ حجره رو نشون داد رفتیم نگاه کردیم،دیدیم خوابیده پارچه سفیدی روی صورت کشیده بودگفتیم:اسماء! "مایُنیم أمُّنا فی هذه الساعة "مادر ما هیچ وقت این ساعت نمی خوابید.اسماء گفت: "یَاابْنَیْ رَسولِ الله! لَیسَتْ اُمُّکما نائمه"مادر که نخوابیده" قَد فارَقَتِ الدُّنیا"همچین که امام حسن و امام حسین رو نگاه میکرد؛"فَتَقول این ابیکماالذی کان یُکرِکُما" کجاست پیغمبر،کجاست اون پدر شما که شما رو احترام می کرد؟" وَ یَحمِلُکُما مَرّة بَعدَ مَرّة "شما رو روی دوش خودش سوار می کرد" اَینَ ابوکُمَاالَّذی کانَ أشَدَّالنّاس شَفَقَةً علیکما"داشت برا پسراش روضه می خوند..کجاست پیغمبر که از همه بر شما مهربان تر بود." فَلایَدَعکما ماشیانِ علی الارض"نمیگذاشت شما روی زمین راه برید همه ا ش شما رو در آغوش می گرفت؛ حالا شما ببینید این دوتا پسربچه چه حالی بهشون دست داد.یک وقت فاطمه زهرا صدا زد:"انا لله و انا الیه راجعون"آیه استرجاع رو خوند..راوی میگه:" وَ قَدْ صَلَّى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام صَلَاةَ الظُّهْرِ"امیرالمومنین نماز ظهر رو در مسجد خوند."وَ أَقْبَلَ يُرِيدُ الْمَنْزِلَ"اراده منزل کرد؛" إِذَا اسْتَقْبَلَتْهُ الْجَوَارِي بَاكِيَاتٍ حَزِينَاتٍ"زن ها،کنیزها گریه می کردند،غصه دار بودند "فَقَالَ لَهُنَّ مَا الْخَبَرُ ؟!امیرالمومنین تا زن ها رو مشاهده کرد؛این ها از کنار بستر زهرا بلند شده بودند. به این ها فرمودند:چی شده؟ چه خبر؟"وَ مَا لِي أَرَاكُنَ مُتَغَيَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ ؟! "شما چرا رنگاتون پریده؟!" فَقُلْنَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ ابْنَةَ عَمِّكَ الزَّهْرَاءَ..."علی! اگه میخوای یه بار دیگه زهرا رو زنده ببینی،عجله کن!بعد یه حرف زدند،دل علی سوخت "وَ مَا نَظُنُّكَ تُدْرِكُهَا"بعیده بهش زنده برسی...بعیده زنده زهرا رو ببینی " فَأَقْبَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مُسْرِعاً "آقا با عجله وارد منزل شد..."حَتَّى دَخَلَ عَلَيْهَا"تا وارد منزل شد؛" وَ إِذَا بِهَا مُلْقَاةٌ عَلَى فِرَاشِهَا "
فاطمه زهرا در بستر افتاده بود"وَ هِيَ تَقْبِضُ يَمِيناً وَ تَمُدُّ شِمَالًا"هی از شدت درد به خودش می پیچید.یه بار به سمت راست میشد یه بار به سمت چپ." فَأَلْقَى الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ "امیرالمومنین عبا رو از دوش برداشت،"وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ "عمامه از سر برداشت."وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ "دکمه های لباسش رو باز کرد." وَ أَقْبَلَ "آمد جلو"حَتَّى أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَكَهُ فِي حَجْرِهِ "سر را آرام بلند کرد،به دامان گرفت." وَ نَادَاهَا يَا زَهْرَاءُ..."صدا زد:زهرا " فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"جوابشو نداد" فَنَادَاهَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ"ای دختر پیغمبر!جواب نداد..."
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
.....ـ
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_میثم_مطیعی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زمینه ترکی
اجرا:حاج مهدی رسولی
گتدون سن سیز ئولرم زهرا
دای سنسیز من گولمرم زهرا
بالا لاریمی گوتورم من
مدینه دن گدرم زهرا
بو شهریده قالامرم
یاراما دوز ویریلار
حیدریوه گولولر
سنه سیلی ویرانلار
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
ای مردم قلب علی خونه
حال این روزام پریشونه
دیگه بی زهرا میشم امشب
اشک چشمام مثل بارونه
خانم خونمون رفت
با اشک بی امون رفت
شبونه روی دشونه ام
بانوی بی نشون رفت
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
رفتی دست حق نگه دارت
سر شدن روزای دشوارت
مهمون پیغمبری امشب
ما هم میمونیم عزا دارت
دل شکسته داریم
چشمای خسته داریم
خاطره های تلخ از
دستای بسته داریم
(خانم حیالی خانم-خانم وفالی خانم)
.
#دفن_شبانه
تشییع شبانه...
تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم
به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم
تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها
به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم
منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را
تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم
دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر..
که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم
فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی
من از نبود شما رنجِ بی کران بردم
دل تمام ملائک در آسمان لَرزید
همین که پیکر تو سوی آسمان بردم
به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت
شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم
کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو
تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم
نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، رفتی
نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم
به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من
یگانه مادرشان را از این جهان بردم
وصیّتت عملی شد، امانت نبوی
تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم
بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه..
پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
.
بنال ای نی
بِنال ای دل که غم دارم به سینه
بِنال ای نی که دنیا بس غمینه
بنال ای نی علی تنهای تنهاست
که اشک مرتضی مانند دریاست
بنال ای نی بود شام غریبان
به سوگ فاطمه عالم پریشان
بنال ای نی که زینب شد پریشان
تمام اهل عالم گشته گریان
بِنال ای دل که دنیا بس سیاهه
دگر این زندگی بر ما تباهه
بِنال ای نی که روزم شام تاره
دلم خون و دو چشمم اشکباره
بِنال ای دل که جانم رفته از دست
بِنال ای دل توانم رفته از دست
بِنال ای نی بهارم شد زمستان
بنال ای دل خزان گشته گلستان
بِنال ای نی که من طاقت ندارم
پریشانم خدایا (بیقرارم)
بیقرار اصفهانی
172.6K
زمزمه وداع حضرت علی(ع) وزهرا(س)
بود امشب آخرین شب که بر تو مهمانم ای علی جانم
بیاور نزد من ای جانا جمله طفلانم ای علی جانم
علی جانم ای علی جانم.. ای علی جانم ای علی جانم۲
___________________________
نمی دانم همسر خوبی بوده ام آیا از برای تو
ولی خوشحالم شود حیدر، جان زهرای تو فدای تو
علی جانم....
________________________
شبانه دفنم کن ای حیدر، دور از چشم مردم گمراه
نمی خواهم از مزار من ای علی جانم کس شود آگاه
علی جانم....
_____________________________
ز بعد من ای عزیز من، جان تو جان این یتیمانم
مکن گریه هستی زهرا، می کند این گریه پریشانم
علی جانم....
____________________________
زرفتن حرفی مزن زهرا، میزنی آتش بر دل وجانم
دلم را خوش کن به لبخندی،کوثر طاها روح وریحانم
مرو زهرا جان مرو زهرا، بعدتو حیدر می شود تنها۲
شعر :اسماعیل تقوایی
.
#نوحه
#شهدا
رفیق روزای تنهاییم یه شهید گمنامه
رفیقی که تُو ناخوشیها دلخوشیِ دنیامه
شبایی که خیلی خسته میشم از خودم و اعمالم
رفیق شهیدم دستمو میگیره و باهامه
تویی که تُو اوج بیکسی پناهمی شهید
تو که نور محضی و چراغ راهمی شهید
منم اونکه بیوفا شدم توی رفاقتم
منم اونکه دوری از شما دیگه شد عادتم
حق رفاقت رو، بجا نیاوردم
روی زبون تنها اسم شما رو میبُردم
شرمندتم رفیق شهیدم
..........................................
گریه میکنم برا اینکه پرِ حسرت و آهم
اسیرِ یه جادهی تنگ و یه فرصت کوتاهم
یه رفیق داشتم که چندسال همهیاتی بودیم
اون شهید راه زینب و من جاموندهی این راهم
من الان کجام؟ امید اکبری الان کجاست؟
میدونم الان کنار سفرهی امامرضاست
میدونم الان تُو روضهخونیِ بهشتیاست
میدونم کنارِ سفرهی غریب کربلاست
من چقدَر دورم، از اینهمه نعمت
باز خداروشکر هروقت دلگیرم میام هیئت
شرمندتم رفیق شهیدم
..........................................
شهدا چراغِ این شهرن، حتی اسمشون نوره
کوچهها بی اسم شهدا، از بوی خدا دوره
اون جوونی که حواسش هست به شهدا تُو دنیا
تُو روز قیامتم حتماً با شهدا محشوره
ما میخوایم که هر کوچه به اسم یک شهید باشه
باید اسوهی ما این جوونای رشید باشه
ما میخوایم که یادمون بمونه مدیونیم همه
به جوونایی که جون دادن شبیه فاطمه
برا ولیِّ حق، سینه سپر کردن
از سرِ این مردم با خون دفع خطر کردن
شرمندتم رفیق شهیدم