زمان:
حجم:
685.9K
#واحد
#حضرت_زهرا_س
🎤کربلایی صادق گل محمدی
زمینه یا شور فاطمیه
مادر مادر مادر مادر مادر
بار غم روی لبات نشسته
مادر مادر مادر مادر مادر
ورم گونه چشاتو بسته
مادر مادر مادر مادر مادر
گمونم که دستتون شکسته
مادر مادر مادر مادر مادر
بابارو بردن با دست بسته
کجا داری میری
یه تنه نمیتونی جلوشونو بگیری
مادرجون میمیری
از بسکه زدن تورو دست به کمر میگیری
غرق خونی مادر پریشونی مادر
خیلی واسه بابام نگرونی مادر
وای مادر وای مادر (۴)
مادر مادر مادر مادر مادر
جون زینب این درو رها کن
مادر مادر مادر مادر مادر
یه فکری به حال بچه ها کن
مادر مادر مادر مادر مادر
ام کلثومت داره میمیره
مادر مادر مادر مادر مادر
چشماشو گرفته تا نبینه
در داره وا میشه
مادر جون بیا کنار تو داری بار شیشه
کنده شد از ریشه
میسوزی به پشت در ببین غرق آتیشه
دیدی که در وا شد داداشم فدا شد
حق رسالت پیغمبر ادا شد
وای مادر وای مادر (۴)
شعر و سبک از سائل حضرت زینب سلام الله علیه ها حسن رضا محمودی🖤🖤🖤
recording-20251107-160200.mp3
زمان:
حجم:
3.76M
#فاطمیه
#زمینه
روحی لروحک الفدا
نفسی لنفسک الوقا
قلبی لحکمک الرضا
یامولا یامولا یامولا
آه تو امام منی تو دلیل قعود و قیام منی
آه تو امام منی تو ملاک حلال و حرام منی
آه تو امام منی تو صلات منی تو صیام منی
پهلوم شکسته فدا سرت، سر میدم من برا سرت
جون دادم وقتی که دیدم ، شمشیرا رو بالا سرت
######
ای جان من تو را سپر
در هر خوشی و هر خطر
همسنگریم و همسفر
یا حیدر یا حیدر یا حیدر
آه ای ولی خدا تو رو میکشیدن میون کوچه ها
آه همه میدیدنو یه نفر نیومد بگه اخه چرا
آه غم غربت تو میسوزونه منو بیشتر از هیزما
دستاتو بستند پیش چشام
یادشون رفت حرف بابام
سیرم از این مدینه و
مرگمو از خدا میخوام
#شعر_و_نغمه_میلاد_باربازی
🖤🖤🖤
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه فاطمیه
#روضه فاطمه زهرا(س)
#روضه بلال
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
هرکجا نشستی...
اول مجلس...
همه با هم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
اَللّهم صَلِ عَلی فاطمة و اَبیها و بَعلِها و بَنیها وَ سِرِّ المُستودِعِ فیها بعددِ ما احاطَ بِه عِلمُک
بخوان بلال! که «یاس کبود» دل تنگ است
اذان بگـو! که اذان تو، آســـــمان رنگ است
اذان بگــــو! که پس از رحــــلت رسول خدا
مصـاحــب دل من، ناله ی شـــــباهنگ است
اذان بگـــــو! به صــــدای بلند و جـــــار بزن
که پشت پرده ی ایمان فریب و نیرنگ است
اذان بگـــــو! که بـدانند بعـــــــد پیغمـــــــبر
نصـــیب آینـــه ها ی خــــــدانما سنـگ است
نه من، غـــــــبار یتیمــی نشــــسته بر رویـم
جمال آیـــــنه هایم، مکـــــــدّر از زنـگ است
بگو کــــه «اشــــــهد ان علــــــی- ولـی الله»
بگو که لحن مناجـــات من، غــماهــنگ است
تو از ســـــیاه دلــی های خـلق شــــکوه مکن
«به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است»
مرا ز گـــــریه چـــــرا منـــع می کنند، بپرس
که این چه رسم مسلمانی؟این چه فرهنگ است؟
بگوکه فاطمه ایـن یک دو روزه مهمان است
ســفر به خــیر بگویـند وقــت مـا تنگ اسـت
بگـو که فـاطـمه در حشـــر اگــر کــه ناز کند
«کمیت جمله شــفاعـت کنندگان لنگ است»
نماز شـام غــریبان شـد و غـــروب و شــفق
بخـوان بلال! که ماه مــدیـنه دل تنگ است
شاعر :محمد جواد غفورزاده (شفق)
⬅️امشب بیاین بریم درِ خونه ی فاطمه ایامِ فاطمیه و مجلس با نامِ فاطمه( س)، امام حسین فرمودن: بخدا قسم اشکی در چشمِ کسی نمی یاد مگر اینکه مادرم فاطمه ی زهرا نظر کنه، بی بی جان امروز(امشب) به این اشکا نیاز داریم، خیلیا مریض دارن، خیلیا حاجت دارن خیلیا گرفتارند بی بی جان یک نظری کن به مجلس ما
حالا دلها آماده شد برات روضه بخونم التماس دعا
⬅️مجسم کن گلیم خانم در خونه پهنه حسن یه گوشه زانو بغل گرفته حسین یه گوشه ام کلثوم یه گوشه زینب هم مثل پروانه دور مادر میگرده
شندین تو نه ساله زندگیه با علی یه جا فاطمه از علی خواهش نکرده اما یه وقت صدا زد حسینم بابات علی را بگو بیاد کارش دارم
علی خوشحاله خانمش می خواد چی بگه علی جان یه خواهشی دارم چیه خانمم علی جان شنیدم بلال اذان گوی بابام اومده مدینه علی جان می خوام بری دنبال بلا ل به بلال بگید دختر پیغمبر سلام رسوندن
به بلال بگو امروز برو بالای مناره برام اذان بگو علی اومد تو کوچه های مدینه
آی مادر من خواهر من
تا بلال علی را دید اشکه چشای بلال جاری شد
علی جان شنیدم هیزم آوردن در خونتو آتیش زدن علی جان شنیدم جلوی چشای امام حسن تو صورت مادرش سیلی زدن
دیگه چی؟ علی جان شنیدم در را به روی خانمت فشار دادن
های های های به به آخر مجلس یه حال وهوایی داری ها
علی جان شنیدم هر موقعه فاطمه نفس میکشه خون از سینش بالا میادای امان ای امان به به
صدا زد بلال همه ی این کارها را انجام دادن بلال پاهام با ریسمان بستن بلال دستام بستن بلال
بلال آنچنان مغیره بلال به بازوی فاطمم زدجگر علی را مردم مدینه آتیش زدن🔥🔥وای وای وای 🔥🔥
بلال زهرا دلش گرفته گفته اگه میشه برو برام اذان بگو بلال رفت بالای مناره گلیم مادر را در خونه پهنش کردن الله می خواد چه خبر بشه
فاطمه گوش داره میده بلال می خواد اذان بگه
الله اکبر
خدا زن و مرد دیدن مادر امام زمان گریه اش شروع شده یه نگاه به حرم بابا انداخت بابا یا رسول الله بلندشو بیا ببین فاطمتو خونه نشبنش کردن
بابا از وقتی رفتی از علی رو مبگرم بابا
الله اکبر
یا الله
این زینبه خسته حسین خسته حسن خسته مادرشون داره جلوی چشاشون بال بال میزنه صدا زد بابا
فاطمه صدا زد بابایه روز اذان میگفت بلال می اومدی خونه ی من بابا منو بغل میکردی میگفتی فاطمه ی من تو بوی بهشت میدی بابا
اما بابا حالا بیا همون سینمو بو کن بوی خون گرفته
یا الله حسین دیگه طاقتش نمیاد زینب چکار کنم خواهرم مادرم داره میمیره خواهر نگاه کن مادر دیگه نمیتونه نفس بکشه زینب صدا زد حسینم حسنم برید به بلال بگید دیگه اذان نگه
اشهد ان محمد ن رسوالله
یازهرااا صدا زد بابا بیا ببین دیگه دستم بالا نمیاد
دستات بیار بالا هر گوشه نشستی بگو یا زهرا یا زهرا یا زهرا
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#فاطمیه 🏴🏴🏴🥀🥀
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
روضه تشیع حضرت زهرا(س)🥀
گریزحضرت علی (ع)🥀
گریزامام حسین (ع)
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مداح استاد احمدبهزادی
#روضه_دفتری
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
السلام علی المهدی و علی آبائه....
▪️شده زخم دل هر شیعه تازه
▪️بیا مهدی به تشییع جنازه
▪️بیا حیدر تک وتنهاست امشب
▪️امیر عشق بی زهراست امشب
▪️شب است ودختری مادر ندارد
▪️غریبی در جهان یاور ندارد
▪️امیرالمؤمنین محتاج یاری است
▪️زچشمانش فرات اشک جاری است
▪️گهی شوید رخ وگه پهلو ودست
▪️خدایا غسل بازویش چه سخت است
▪️شب قتل علی باشد همین شب
▪️که می گرید به پیش چشم زینب
⬅️نیمه های شب آقا امیرالمومنین(ع) حسن و حسین رو فرستاد در خونه سلمان ... گفتند سلمان بخدا مادرمون از دنیا رفت... جگر سلمان آتش گرفت ...آخه سلمان همون کسیه که شب عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س) افسار ناقه حضرت زهرا(س) رو به دستور پیغمبر گرفته بود و به خانه علی برد...امانت پیغمبر رو به علی داد؛ ... راه افتادند به سمت خانه علی ... روایت شده هفت مرد در تشییع جنازه حضرت زهرا(س) شرکت داشتند؛ سلمان، مقداد، ابوذر، عمار ، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع)
چند تا از زنان و کنیزان هم بودند... زینب(س) سه ساله هم بود...آرام آرام ... بی سر و صدا در دل شب جنازه حضرت فاطمه دختر پیغمبر را تشییع می کنند... اما همچین که به قبرستان نزدیک شدند صدای شیون زینب بلند شد. آقا امیرالمومنین سلمان رو فرستاد برو زینب رو آرام کن... سلمان رفت هر کاری کرد نتونست زینب رو آرام کنه، داد و شیون زینب بلندتر شد... حسن رو فرستاد اما حسن هم نتونست خواهرش رو آرام کنه... آقا امیرالمومنین، حسین رو فرستاد حسینم تو برو خواهرت رو آرام کن... حسین رفت لحظاتی بعد زینب رو آرام کرد... این خواهر و برادر خوب حرف دل هم رو می فهمند...😭
{آه اینجا یه صحنه بود حسین زینب رو آرام کرد یه صحنه دیگه هم تو کربلا عصر عاشورا ... حسین می خواد به میدان بره ... خواهرش زینب خیلی بی تابی میکنه... حسین با دست یداللهی خودش یه اشاره ای به قلب زینب کرد زینب رو آرام کرد.
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد اما عزداران اگر فاطمه زهرا سلام الله را شبانه تشیع کردند آخ بمیرم بدن مولامان امیرالمومنین راهم شبانه امام حسن غسل داد شبانه تشیع کردند😭
میخوام بگم قربون غربتت برم آقا جان...
بدنت رو تو تابوت گذاشتن ...
جلوی تابوتُ جبرائیل و میکائیل گرفتن...
عقب تابوتُ ابی عبدالله و امام حسن گرفتند
آقا نیمه شب شمارو تشیع کردند....
اما آی حسینیا ...
آی کربلائیا....
(آماده ای بگم...)😭
⬅️من بمیرم برا اون بدنی که رو خاک گرم کربلا تشیع شد...
اما تشیع جنازه اش ویژه بود...
10نفر نعل تازه به اسبها زدن...
رو نازنین بدن عزیز زهرا تاختن....
الهی نبینی داغ برادررو...
الهی سایه برادر بالاسرت باشه....
یه خواهر دلسوخته اومد گودی قتلگاه....
این شمشیر شکسته هارو کنار زد..
نیزه شکسته هارو کنار زد....
آخ صدا زد..😭.
🔘گلی گم کرده ام میجویم او را
🔘به هر گل میرسم میبویم او را
🔘گل من یک نشانی در بدن داشت
🔘یکی پیراهن کهنه به تن داشت
⬅️یه وقت شنید از بین نیزه شکسته ها و شمشیر شکسته ها. . یه ناله ای به گوش میرسه...😭
🔘آخ گل گم کرده ات خواهر منم من
🔘سرور سیته ات خواهر منم من2
🔳هر چقدر ارادت داری به ارباب بی کفنت از سویدای دل ناله بزن ....بگو یا حسین.....😭
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ مداح اهل بیت (ع) احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀🥀
❣﷽❣
⚫️ #دوبیتی_حضرت_زهرا_س
دل را ز غم علی مشوش میکرد
نفرین به همان که بُرد آتش، میکرد
دانی چه به فاطمه گذشت این ایام
از شدت گریه دائماً غش میکرد*
✍ #علی_سلطانی
*يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَة
ترجمه: ساعت به ساعت از هوش میرفت.
📚مناقب ابنشهرآشوب، ج 3، ص 362
🥀🥀
هر آینه مظهر علی خواهم شد
در معرکه حیدر علی خواهم شد
ای اهل سقیفه! همه آماده شوید
من یک تنه لشکر علی خواهم شد
✍ #علی_ذوالقدر
🥀🥀
ای نام علی ذکر لبت یازهرا
ای لیلهی قدر، هر شبت یازهرا
از بهر شفاعتِ دلِ ما کافیست...
یک گوشهی چشم زینبت یازهرا
✍ #سیدمجتبی_شجاع
🥀🥀
آیا "در" و "دیوار"… حقیقت دارد؟
برخورد "گل" و "خار"… حقیقت دارد؟
ای صاحب عزای فاطمیه! آیا…
این روضهی "مسمار" حقیقت دارد؟
✍ #سیدمجتبی_شجاع
🥀🥀🥀🥀
دردیست به سینهاش که بی تسکین است
در خویش شکسته، ساکت و غمگین است
از سرخی روی یاس میشد فهمید
پاییز چقدر سیلیاش سنگین است!
✍ #منصوره_محمدی_مزینان👆
🥀🥀🥀🥀
رویِ یاس مصطفی شد اَرغوانی پیشِ من
قامتِ تازهجوانی شد کمانی پیشِ من
ضربهیِ دستِ سقیفه مادرم را زد زمین
هر دوچشم از کار اُفتادند آنی پیشِ من
🥀🥀
تا خانه راهی نیست امّا مادر ما
آنقدر افتاده زمین درکوچه ها تا ....
فهمیده راز کوچه را از خاک چادر
هم زینبِ غمدیده هم بابایِ تنها
🥀🥀
برادر چرا بغض داری بگو؟!
چرا مضطر و بیقراری بگو؟!
چرا چادرِ مادرم خاکی است ؟!
چرا چشمِ تو شد بهاری بگو؟!
🥀🥀
رنگِ پریدهیِ حسنت روضهخوانِ توست
گلهایِ سرخِ پیرُهَنت روضهخوانِ توست
ارثیِّهیِ تو بُغچهای از آهِ زینب است
زهرا عزیزِ بیکفنت روضهخوانِ توست
🥀🥀
گوشهایِ چاه را آهِ علی پُر کرد آه
بی تو یازهرا شدم از زندگی دلسرد آه
سینهام ازکینههایِ این مدینه سوخته
مردِ تنهای خدا و اینهمه نامرد آه
🥀🥀
رویِ من زرد ُو دوچشمِ حسنت سرخ شده
غسل دادم تنت امّا کفنت سرخ شده
وارثِ چادرِ خاکیِ تو هم فهمیده
میخ باچشمهیِ خونِ بدنت سرخ شده
🥀🥀
صورتِ رازنگهدارِ تو بر دیوار است
از عطش یا غمِ تو باز حسین تبدار است
دیدنِ بسترت وُچادر وُ در سخت ولی ....
وای جاروزدنِ دخترکت دشوار است
🥀🥀
حرم برایِ غمِ بیحرم زدیم بیا
به عشقِ فاطمه دَم از عَلَم زدیم بیا
به نامِ یاس از عبّاس وُ علقمه خواندیم
رضایِ مادرت آقا رقم زدیم بیا
🥀🥀
ضربه بر در خورد ُو لوحِ یاسِ خانه سرخ شد
میخ از خونِ دل وُ هُرمِ زبانه سرخ شد
کوثرِ بیجانِ حیدر رویِ خاک افتاد وای
رویِ غیرت از غمِ تلخِ زمانه سرخ شد
🥀🥀
جنسِ عزایِ فاطمیِّه جنسِ دیگریست
قلبی که فاطمی شده وَاللّه حیدریست
سینهزنِ مدینهیِ غمهایِ مادرم
الگویِ نابِ سینه زدن یابنَالعسکریست
🥀🥀
در سینهیِ سقیفه فقط کینه ریشه داشت
بغضِ علی ُوفاطمهاش را همیشه داشت
کوبید با لگد به در ُو یک نفر نگفت
ملعون نزن .... وَ مادرِ ما بارِ شیشه داشت
🥀🥀
دشمن شکسته دنده وُ پهلویِ من علی
وای از غلافِ کینه و بازویِ من علی
ملعون مرا زمین زد وُ جانم کشید وُ بُرد
کوریِ اهلِ فتنه هیاهویِ من علی
🥀🥀
خاطراتِ در وُ دیوار عذابآوربود
مادرم بود ولگد بود وفشارِ در بود
غنچهای وانَشده در رَحِمَش پرپر شد
ردِّ خونابه رویِ میخِ در وُ بستر بود
🥀🥀
اشکهایت قاتلِ زهراست پاکش کن علی
فکرِ بغضِ مجتبی وُ قلبِ چاکش کن علی
جاننثارت از تو دارد خواهشی سردارِ عشق
نیمهشب دور از نگاهِ شهر خاکش کن علی
(#حسین_ایمانی )👆👆
🥀🥀🥀🥀
امشب تو شمع انجمنم باش یاعلی
فردا گواه سوختنم باش یاعلی
دیگر هرآنچه بود گذشتهاست،بعد از این
خیلی مراقب حسنم باش یاعلی
شاعر : علی مزرعی
🥀🥀
تو ای غم! دست بردار از سر من
نمانده اشک در چشم تر من
از آنروزی که بین شعلهها رفت
نفس تنگی گرفته مادر من
🥀🥀
تنش میسوخت در هُرم شراره
سخن میگفت تنها با اشاره
تنور خانه که روشن شد امروز
سیاهی رفت چشمانش دوباره
#وحید_محمدی
🥀🥀
با دل که هزار تکه باشد زهرا
تکلیف مرا بگو چه باشد زهرا
گفتی که بگریم به یتمانت، چشم
پس گریه کن علی که باشد زهرا؟
#محمدعلی_کردی
🥀🥀
کوهم ولی از فراق تو لرزیدم
آمد به سرم از آنچه میترسیدم
میسوزم از این داغ که وقت غسلت
رویی که به من نشان ندادی دیدم
✍ #علی_سلطانی
🥀🥀
از جنگ برگشته علی یا از سرِ قبر؟!
پشت سرِ تابوت مردِ خیبر افتاد...
✍ #ابراهیم_میرزائی
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
(حضرت زهرا سلام الله علیها)
🖤🤎🤎🖤
علی جان ساعتی بنشین کنارم
برای تو علی جان بی قرارم
منم پروانه ی تو
روم از خانه ی تو
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
تویی مولای من آرام جانم
به سوی جنت یزدان روانم
الا یار غریبم
برایت بی شکیبم
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
اگر چه یا علی جان بر لبم من
گل عالم به فکر زینبم من
بگرید نور عینم
گل حیدر حسینم
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
نگر بر حال من بشکسته بالم
به حق زینبم بنما حلالم
ز ظلم و کین خمیدم
به راه تو شهیدم
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
پس از من باش تو فکر حسینم
کند یاریش زینب نور عینم
ببیند کربلا را
غم و رنج و بلا را
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
مرا غسل و کفن بنما شبانه
نما دفن مرا تو مخفیانه
فدای غربت تو
شکسته حرمت تو
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
غریبانه ببر جسمم ز خانه
شود اشک حسین من روانه
بمیرم از برایت
شود جانم فدایت
خدا حافظ علی جان۲
😭🥀
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
فاطمیه_۱۴۰۳
شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
زمان:
حجم:
742.7K
#واحد
#حضرت_زهرا
🎤کربلایی مجید منصوری
زمان:
حجم:
272.5K
#زمینه
#حضرت_زهرا
🎤کربلایی محمد مظفری
زمان:
حجم:
433.9K
#زمینه
#حضرت_زهرا
🎤کربلایی مسلم نوشین باد
✅روضه شانزدهم
🔰بخوان بلال ،که یاس کبود دل تنگ است
اذان بگو ، که اذان تو ، آسمان رنگ است
اذان بگو ، که بدانند بعد پیغمبر
نصیبِ آینه های خدانما سنگ است
بگو که «اشهد انّ علی ولی الله»
بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است
مرا ز گریه چرا مَنع می کنند ، بپُرس
که این چه رسم مسلمانی ؟این چه فرهنگ است ؟
🔰این روزها خبر دادن به بِلال، مؤذنِ پیامبر...
بلال ،حضرت زهرا ازت گِله کرده،اهل مدینه ما رو تنها گذاشتند
از بعضی ها توقع نداشتم...چرا بِلال نمیاد یه سری به ما بزنه؟
بلال متوجه شد حضرت زهرا ناراحته، اومد مدینه...
برای ملاقاتِ بی بی از امیرالمؤمنین اجازه گرفت...
پشت درب نیم سوخته ایستاد...اشک تو چشماش جاری شد ...
به رسم پیغمبر صدازد : السلام علیکم یا اهل بیت النبوه...
با احترام شرفیاب شد..بی بی دربستر بود...پرده ای آویخته بودند..
بلال پشت پرده دو زانو با ادب نشست...
صدا زد:خانوم جان! به جرم دفاع از علی، من و از مدینه بیرون کردند ... وقتی فهمیدم حقِّ علی رو غصب کردن، به نشانه ی اعتراض گفتم دیگه اذان نگم،جایی که پیغمبر و علی نباشند،
نمیخوام اذان بگم...اذان واسه کی بگم؟
بی بی فرمود: می دونم بلال،اما حالا که دختر پیغمبر
دلش برا صدایِ اذانِ تو تنگ شده،دلم میخواد یه بار دیگه
صدایِ اذانت رو بشنوم...مکث نکرد، بلند شد،گفت: چشم ...
از تو به یک اشاره... از ما به سر دویدن...
من چقدر خوشبختم که فاطمه دلتنگِ صدایِ منه...
بگو اذان كه دل من گرفته است بلال
دلم گرفته از اين مَردُمان پَست بلال
نبودى و دَرِ اين خانه هيزم آوردند
هنوز جاى لگد روى در هست بلال
نبودى و نَشِنيدى كه در همين كوچه
زمانه دست على را چگونه بَست بلال
غَلاف و ضربه ى شَلّاق كار خود را كرد
چه ها كشيدم از اين قوم بُت پَرَست بلال
مدینه ساکته، یکدفعه دیدن یک صدایِ آشنا داره میاد...
"الله اکبر" یهو مدینه لرزید"الله اکبر" همه ازخونه هاشون بیرون اومدن،صدای بلالِ، از کجا داره صدا میاد؟
از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقته تو مدینه نمیآد…
"أشهد أن لا إله إلا الله"یک مرتبه بچه هادیدن مادر بلند شد،
فضه بیا زیر بغل هام رو بگیر، زینب بیا جانمازم رو پهن کن،
اسماء آبِ وضو بیار... "أشهد أن لا إله إلا الله"
سجّاده رو پهن کردن...زینب خوشحال شد...
حَسَنِین خوشحال شدن...مادرِ ما میخواد ایستاده نماز بخونه...
یه مرتبه صدای بلال بلند شد "اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله"
تا اسم پیغمبر و رسول خدا بلند شد، تا اسم پدر رو شنید...
"شَهَقَتْ فَاطِمَةُ وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا"
با صورت زمین خورد ، مادر ما بیهوش شد...
بچه ها تو صورت هاشون میزدن...
بلال دیگه بس کن، بلال اذان نگو...
نام گُل بُردی و، بُلبُل گشت خاموش ای بلال
مادر مظلومهی ما رفت از هوش، ای بلال
مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هَم
بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال
غنچه، پَرپَر گشت و گُل از دست رفت و باغ، سوخت
کرد حقّ باغبان، گلچین فراموش ای بلال
تا صدایِ اذان بلندشد،اسمِ زیبای باباتو شنيدی با صورت زمين خورد
#روضه_مکتوب
#فاطمیه_مقتل
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
زمان:
حجم:
2.41M
#روضه_بلال
#حضرت_زهرا_س
🎤جناب آقای عبداللهی