eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
Banifateme Shab 1 Fatemie Aval 97-03.mp3
5.87M
⬛️🔲 🔲 #ثمینه |•🗓•| یہ روزے هست ، تو تقویماے تاریخ |•😖•| نوشتن بین کوچہ محشرے شد |•😓•| دوشنبہ راهش رو بستند کہ افتاد |•😨•| نوشتند از همون روز بسترے شد #فاطمیه 🏴 #مداحی_دست_اول 😌 #پیشنهاد_دانلود_شدیدا💯 #سید_مجید_بنےفاطمہ🎤 ◼️ @asheghaneh_halal 🔲⬛️
😜•| #خندیشه |•😜 دیـــالوگ های پـدر و پـسری😎 یعنے بــاباشم حتے قبولش نداره😂 محمــدرضا👈 پـدرجــان😉 رضـا👈 پــسر جــان نــاخلف😂😂 الان مـلڪ سلمــان امــیدش نــاامیـــد شد😁😱 بــن سلمـان افسـرده شده😱 تـــرامپ بــا یـه تــیر خـــودش و خــلاص مےڪنه😂 ڪلینتون خـوشحــاله😎 ڪــری تضمین مےده خــودش #رضا_پهلوی و خلاص ڪنه🔫 #عڪسو_باز_ڪن_شاد_شے😂 #ڪپے_ڪنے_ڪری_تضمین_نمیده🔨 #نـشر_بده_خلاص_شے❌ ڪلیڪ نڪنے دیالوگ زده میشے😱👇 •|😜|• @asheghaneh_halal
#قائمانه •°قَلبَمـــــ❤️ °•فَداےِعَزیزےڪہ🌼 •°دُنیایے از دِلتَنگے را🌍 °•بہ اُمید ‌یڪ ‌لَحظہ⏱ •°دیدَنَشـ بہ جانْـ میخَرَمـْــ🍃 #السلام_علےالمهدےوعلےآبائہ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج #تو_مرا_جان_و_جهانے #سہ‌شنبہ‌هاےامام_زمانے •|💠•| @asheghaneh_halal
#شهید_زنده |سردار سلامے| 🌼..| اسرائیل جنگ جدیدی را شروع ڪند،مسلماً محو خواهد شد.. 🌼..| راهبرد ما محو اسرائیل از جغرافیای سیاسے جهان است و به نظر می‌رسد با شرارت‌هایی که اسرائیل در حال انجام است، خودش را به این واقعیت نزدیک مے‌ڪند. ما اعلام مےڪنیم ڪه اسرائیل اگر ڪاری انجام دهد ڪه جنگ جدیدی شروع شود، مسلماً این جنگ، همان جنگے است ڪه محو او را در پے خواهد داشت و سرزمین‌هاے اشغالے بازپس گرفته خواهد شد و حتے اسرائیلے‌ها در فلسطین گورستانے برای دفن ڪردن جنازه‌های خود نخواهند داشت..🌸.. #ســردار_دلهــا❤️🍃 🕊..| @asheghaneh_halal
📷💣 📋•| |•📋 انــقلاب اسلامے 🇮🇷 از ســاله عبــــور ڪرد👊👊 انــقلاب اسلامے🇮🇷 و نظام اسلامے ڪشور را از وابستگے نجـات دادنـــد.💪🇮🇷 مقــام معــظم رهبری(مدظله العالی) 👊 👊👊 حـــقیقـت های دوران پهلوی را از لنــز دوربیـن مــا ببنیــد😎 •|📋|• @asheghaneh_halal 📸💣
🕗❄️ ❄️ •{💝}•هر چند حال و روز زمین و زمان بد استــ✋🏻 •{💝}•یڪ تکه از بهشت در آغوش مشهد استــ😊 •{💝}•حتے اگر به آخـر خط هم رسیده‌اے😔 •{💝}•اینجــا براے عشـق شروعےمجدد استــ😌 ‌ 💔 ❄️ @asheghaneh_halal 🕗❄️
❄️🍃 #همسفرانه معجزه یعنے[•👇•] دست هاے گرمِ تُــ گــره شــود میانِ شب هاے سردِ من[• 💚•] #فرشید_عسکرے #ازشوفاژم‌ڪه‌سبقت‌ڱرفته😅 ❄️🍃 @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😍] بَس تِـے میلِسیمـ😕 ِاَستِه سودم😫 [😬] یادم باسه دفِ بعد👇 با گَتارِ سلیع و سیل بیام🚇 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_پنجاه_ونه ♡﷽♡ _حالا رشته مورد علاقه ات چے بود؟ کمیل کمے این پا و ان پا
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ صبح روز بعد آیه با نشاط بیشترے از خواب بلند شد. آنروز نمیخواست به بیمارستان برود و به خواهش ابوذر سرے به مغازه مانتو فروشی زد تا هم کمک حال شیوا باشد و هم حساب کتاب ها را جمع و جور کند. با نشاط آیه گونه اش وارد مغازه شد... شیوا را دید که داشت مانتو ها را با سلیقه مرتب میکرد...این مغازه را خیلے دوست داشت دوسال پیش که ابوذر با سرمایه اولیه پدرش اینجا و کارگاه پریناز را باز کرد کسے فکر نمیکرد امروز اینقدر برکت دهد و پا بگیرد... عقیله مانتو طراحے میکرد و پریناز و ده نفر دیگر آن ها را میدوختند! بے صدا به پشت شیوا رفت و دستهایش را روے چشمهاے زیباے دخترک مانتو فروش گذاشت! و شیوا میدانست این دستهاے نرم و مهربان متعلق به آیه دوست داشتنے اش است! بےصدا برگشت و صمیمے ترین دوست این روزهایش را در آغوش گرفت: سلام آیه جانکم...کجایے تو عزیزم؟ آیه نیز محکم او را در آغوش فشرد: سلام شیوا ...تورو خدا ببخش عزیزم این چند وقت اینقدر سرم شلوغ بود که بعضے وقتا دلم میخواست جیغ بکشم این ادبیات آیه همیشه شیوا را به خنده مے انداخت با خنده آخرین مانتو در دستش را آویزان کرد و آیه را دعوت به نشستن کرد: خب چے شده حالا یادے از فقیر فقرا کردے؟ آیه نیز در حالے که با یکے از مانتو ها ور میرفت گفت: شیوا کم چرت بگو...امروز هم اومدم حسابے ازت کار بکشم ...کلے حساب کتاب داریم که باید انجام بدیم... از دست این ابوذر که همیشه دردسره شیوا لبخندے میزند و چاے ساز را روشن میکند _آقاے سعیدے الان دقیقا یک هفته است که اصلا به مغازه سر نزدن! _و دقیقا یک هفته است که رو سر من خراب شده شیوا! شیوا همانطور که با خنده استکانها را از چاے پر میکرد گفت : چرا مگه چیزے شده؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شصت ♡﷽♡ صبح روز بعد آیه با نشاط بیشترے از خواب بلند شد. آنروز نمیخواست
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ آیه سرے به نشانه تاسف تکان داد و گفت:اوف نپرس دختر..آقا داره زن میگیره من بد بخت باید جورشو بکشم شیوا یک آن شکه شد! به گوشهایش اعتماد نداشت و مطمئن بود که اشتباه شنیده!بے اختیار استکان از دستش افتاد و شکست ...آیه نگران از شنیدن صداے شکستنے از جایش بلند شد:چے شد؟؟ شیوا قدرے به خود آمد و گفت: چے...چیزے نیست آیه جان استکان از دستم افتاد خواست برود آنطرف پیشخوان که دو مشترے از در وارد شدند... شیوا هنوز در شک بود به همین خاطر به آیه گفت: آیه جان میشه شما به مشترے ها برسے؟ خودم جمعش میکنم _باشه تو که دستت چیزیش نشده؟ _نه آیه جان بے زحمت به مشترے ها برس آیه که رفت تازه به خودش آمد...خیره به تکه هاے استکان کاسه چشمهایش پر از اشک شد... گویے دلش را میدید که اینطور تکه تکه و خورد شده... میخواست هرچه زودتر به خودش بیاید و آیه را به شک نیندازد ولے مگر میشد! ابوذر!! ابوذر داشت براے کس دیگر میشد و او...او همچنان شیوا میماند! به دلش هزار باره لعنت فرستاد و بیش از همه او را مستحق سرزنش میدانست چقدر بهت گفتم نکن! نکن! با من و خودت اینطورے نکن دل بی صاحب! حالا میخواے چیکار کنے؟ چطور میخواے ازش ببرے؟ بےصدا تکه هاے بلور را جمع کرد آیه که گویا مشترے ها را راه انداخته بود نگران به سمتش آمد:شیوا جان ...چےشد؟ لبخندی که اگر نمیزد سنگین تر بود روے لبش آمد و گفت : هیچے بابا آب جوش ریخت روے دستم باعث شد لیوان بیوفته _فداے سرت تو چیزیت نشده باشه... شیوا دلش میخواست جایے تنها باشد و تا میتواند زار به زند براے دل زارش! اما نمیشد و لعنت به این نشدنها... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شصت_ویک ♡﷽♡ آیه سرے به نشانه تاسف تکان داد و گفت:اوف نپرس دختر..آقا داره
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ _ولش کن اونو داشتے میگفتے ... پس بالاخره آقاے سعیدے هم قاطے مرغا شدن آیه خنده کنان دفتر حسابها را بیرون کشید و گفت: هنوز که قاطے قاطے نشده ولی خب در شرفشه! به قولے قضیه پنجاه پنجاهه پنجاه درصد ما حله منتظریم ببنیم پنجاه درصد اونا چجوریه! شیوا حال خندیدن نداشت ولے نقش بازی کرد و خندید! و بعد با جان کندن پرسید: حالا کے هست این عروس خوشبخت؟خوشکله؟ آیه با ذوق سرش را از حسابها بالا آورد و گفت: واے شیوا نمیدونے چقدر ماهه این دختر! پنجه آفتاب خوشکل با وقار ...متین... پ و بعد لحن شیطانے به صدایش داد و گفت: تا دلت بخواد پولدار... شیوا تلخندے زد و در دل گفت:خوشکل...با وقار...متین... میشنوے شیوا؟ تو کدومو دارے؟آهای دل لا مذهب شنیدی چے گفت؟ حالا آرووم بگیر!! وصله اش نبودے! میخواستت هم میشدے وصله ناجور! دلش داشت میترکید اطمینان پیدا کرد اگر بیرون نرود و جایے تنها نباشد حتما بلایے به سرش خواهد آمد... بازهم دست به دامان دروغ شد: _میگم آیه جان من باید مامانو ببرم دکتر...راستش تا قبل از اینکه بیایے میخواستم از آقاے سعیدے مرخصے بگیرم و ببرمش اما حالا که هستے خیالم راحته میشه من امروز و یه مرخصے داشته باشم؟ آیه جدی نگاهش کرد و گفت: چرا که نه عزیزم این چه حرفیه که میزنے... برو اگه کمکے هم احتیاج داشتے خبرم کن _چشم عزیز پس فعلا با اجازه ... و بعد با بوسیدن آیه خداحافظے کرد و رفت... آیه به رفتنش خیره ماند به نظرش آمد شیوا شیواے همیشگے نبود...مشکوک بود...مشکوک... شیوا اما بے خود شده بود... اعتراف کرد هیچگاه فکر نمیکرد عشق ابوذر تا این حد در قلبش نفوذ کرده باشد...او تقریبا هر روز به خودش اعتراف میکرد که لیاقت آن مرد پاک را ندارد اما نمیتوانست دوستش نداشته باشد...ابوذر قهرمان زندگے اش بود...مردے که توانسته بود یک شبه دنیایش را زیر رو کند یاد آن شب افتاد... چه شبے بود آنشب و ابوذر چه مردانگے بزرگے در حقش کرده بود... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🌙•| #آقامونه |•🌙 •| دیـ👀دمـ ڪہ صلابـ😉ـتـ تو پابرجا مانـد •| انگشت تحیـ👆ــر بہ لبـ دنیـ🌍ـا مانـد •| واللہ بہ تاریـ📜ـخ نخواهـ❌ـند نوشـتـ •| سید علـ💚ـے خامـنہ‌اے تنهــ😔ـا ماند... #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے #نگاره(284)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌺•° @Asheghaneh_Halal