#قائمانه
مولا جانـــــ✋💚ــ!!!
انقلاب ڪردیمــــ ڪہــ🇮🇷ــ
زمینہ ساز ظهورــ🌤ــ
شما شویمـ...
چلہ انتظارمانــ⏱💓ــ...
رو بہ اتمام استـــ🔚ــ
برنمےگردےــ😔ــ
آقـا...؟
#السلام_علےالمهدےوعلےآبائہ #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#تورامنچشمدرراهم
#جمعہ_هاےبےقرارے
-•💠•- @asheghaneh_halal
🕊🌹
🌹
#خادمانه
🍃▪️بِسمـِ ربـِّــ الزَهــــــرا▪️🍃
با عرض سلام خدمت همہ ے شما همراهان همیشگے کانال 💐
🌹خداقوتتون 🌹
حالتون خوبہ ان شاءالله؟
حال دلاتون چے؟
امیدوارم که خوب باشہ😊
اومدم بهتون یه خبری بدم👌
امشب #هیئت داریم چه مخصوص دلاے پر مهرتون!!
دعوت میکنم ازتون ڪه حتما تشریف بیارید..
دیر نکنیداااا
راستے قبلش حتما وضو بگیرید!
و دلاتون رو آماده ڪنید😊
پس منتظرتونیم...
ساعت۲۲:۳۰ تشریف بیارید،البتہ همراه خانواده و اقوام....
مڪان هیئت مجازے👇
@heiyat_majazi
فعلا
یاعلے👋🌸🍃
@asheghaneh_halal
🌹
🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📷💣
📋•| #ڪارنامه_سیاه_پهلوی |•📋
ڪاملا جــدی هستم😱
و با سنـــد خودشون چنین چیزی و
روایت مےڪنم براتون👇👆
به نظرتون بزرگـترین اختلاسے ڪه
انجام گرفته توسط ڪے بود🤔
چقــد بوده😱😱
وای......😱
خـــاوری....🙄 نــه😱
بـــرادر رئیس جمهــور....🙁 نــه😮
برادر معاون اول...😞 نـــه🙄
خودت ببین😱
بــرق از ســـرت مےپــره😱😱
چقــــد زیــاد.....😱😱
•|📋|• @asheghaneh_halal
📸💣
🇮🇷🍀
🍀
#آقامونه
🔴يكے گفت: از اوضاع پسراے آقاے #آقای_خامنه_ای خبر دارے؟❗️
🔸گفتم: کدوم پسرشون؟
🔹گفت:مثلا همون #مجتبی ، همون که خودش و پدرش تمام شهرها رو سفر کردند تا از بزرگا و علما براش مجوز #رهبری آینده بگیرند😳🙈
🔸گفتم: مثلا کدوم سفر؟✈️
🔹گفت:یکیش همون #قم ، چند روز رفتند قم تا #مراجع رو راضے کنند مجتبے بشه رهبر!
ولے مراجع قبول نکردند، 😳
🔻دمشون گرم...
🔸گفتم:مگه براے رهبرے کسے مراجع باید نظر بدن؟ اعضا #خبرگان که خودشون هر چند وقت یکبار همه میرن تهران ، دیگه چرا مسافرت و زحمت سفر ، همونجا توافق میکردند دیگه!ببینم اصلا چقدر آقامجتبے رو میشناسے؟!
🔹گفت خیلی بهتر از تو میشناسم!
🔻پولدارترین #پسرش همینه.. #چندین_میلیارد_دلار پول توی #بانکهای_بزرگ دنیا داره ، امارات و انگلیس و کانادا.. از پول نفت یک سهم مشخص واریز میشه توی حساب پسرای خامنه ای ، مجتبی هم از بقیه بیشتر سهم داره😳
🔸گفتم برا حرفات مدرکی هم داری؟
🔹گفت مدرک نمیخواد که ، قشنگ معلومه😒🤔😳
🔸گفتم توی #خارج دیدنش؟ توی فلان #رستوران گرون قیمت یا توی فلان #پاساژ و فلان #منطقه_خوش_آب_و_هوا دیده شده ؟#مارک_ساعتش لو رفته یا پشت فرمون #ماشین_آخرین_مدل دیدنش؟
🔹گفت:اینارو نمیدونم فقط میدونم خیلی پولداره🤔😒
🔸گفتم:خُب اينهمه پول رو یکجایی باید خرج کنه و #لذتش رو ببره ، کدوم ثروتمند دنیا نه #مسافرت میره نه ماشین سواری نه #خوشگذرونی نه هیچی!
🔹گفت ماجرای #تولد_بچه هاش رو چی میگی... وسط #لندن بیمارستان رو #دربست کرایه کردند تا پسرش بدنیا بیاد!!😳
🔻این رو دیگه #مدرک دارم ، خودم از #بی_بی_سی شنیدم و #عکس_بیمارستان رو هم نشون داد!
🔸گفتم:توی تمام اون #لندن یک #دوربین نبود از این ماجرا عکس بگیره ؟ نه يه فیلم ،نه #يه_تصویر از #سید_مجتبی یا همسرشون ؟
🔹گفت قضیه #سری_و_امنیتی بوده ! حالا دولت #انگلیس چطور #اسنادش رو پخش نمیکنه من نمیدونم ،لابد به اون هم #پول دادند😒
🔸گفتم :تمام سه تا بچه سیدمجتبی توی #بیمارستان_رسالت_تهران بدنیا اومدند!
🔹گفت: اصلا این #پسرای_رهبر شما چرا هیچکدوم نرفتند #جنگ؟ جنگ فقط برای بچه های مردم خوب بوده ؟؟
🔸گفتم: سیدمجتبی توی چندتا از #عملیاتها بوده ، #بیت_المقدس ها و #مرصاد و چند تا عملیات دیگه...
🔹گفت: پس چرا #شهید نشده؟😇
🔸گفتم:چند #میلیون_رزمنده رفتند جبهه دویست هزار تاشون شهید شدند ، قرار نیست هر کس سابقه جنگ داشت #سابقه_شهادت هم داشته باشه..
🔹گفت: تو از اون تندروهای #سانديس_خور هستی که هر چی بهت میگن فورا قبول میکنی و از مغزت هیچ استفاده ای نمیکنی😉
🔸گفتم:یکبار دیگه حرفهایی که زدیم رو #مرور_کن ، ببین کی هر حرفی رو #بدون_سند_و_مدرک قبول میکنه و چطور صرفا بخاطر #کینه از حکومت #هر_تهمتی رو میپذیره و نشر هم میده....
از #بی_بی_سی_شنیدم😒🤔
🍀 @asheghaneh_halal
🇮🇷🍀
عاشقانه های حلال C᭄
ببنیــــد و به ایــــرانے بودنــتان🇮🇷 افتخــــــــار ڪنیــد💪🇮🇷🇮🇷 سپــاه مچــــڪریم💪💪🇮🇷🇮🇷 رونمـــای
°🎯| #غربالگرے |🎯°
#سیلےچهــــارم👋👋
موشڪ دزفــول👇👇☝️☝️
ایــن موشڪ ڪه دیشب توسط
سردار جعفری رونمایے شد، طبق
قـــولے ڪه #سردار_حاجے_زاده
داده بودند برمبنای اینڪه جمعه منتطر
خبرهای مهم نطامے باشید و زودتر
از،موعود اعلام ڪردند😉
ایشون☝️☝️
به لحــاظ ابعاد و اندازه به موشڪ
#ذوالفقار بسیــار نزدیڪ است.
موشڪ ذوالفقار 700 ڪیلومتر برد
دارد اما موشڪ #دزفول هزار ڪیلومتر
برد دارد💪💪💪
قــــدرت انهــدام و تخریب
این موشڪ💪💪
به دلیل نوع موادی ڪه در سر جنگے
آن به ڪار رفته است،دو بـرابر
موشڪ #ذوالفقار است.🇮🇷🇮🇷
فــــرنگـ بــدون سانســـــور👇
📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_هشتاد_ونه ♡﷽♡ اِ اِ... مامان عمه عقیله کلافه میگوید: براے اینکه من شوه
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_نود
♡﷽♡
روزی که اومد خواستگاریم هممون انگشت به دهن مونده بودیم! میفهمی آیه؟ تا اون موقع رفتاری
ازش ندیده بودیم که برداشت خاصی بشه ازش داشت
من اون موقع ۱۶ سالم بود...
آیه میان حرفش میپرد و میگوید:خدایی مامان عمه من باورش خیلی برام سخته که ۱۵ سالگی
دختر شوهر بدن! اونم یکی مثل آقا جون و خان جون خدا بیامرز!
عقیله با غرور میگوید: فکر میکنی ۱۵ ساله های نسل ما مثل شما سوسول بودن ؟ که دغدغه اصلی
زندگیشون ست کردن لاک جدیدشون با مانتو شلوار و روسریشون باشه؟
شیر زنی بودیم برا خودمون!
آیه ابرویی بالا می اندازد و میگوید : آره والا هیچکی نمیگه ماست من ترشه شما از خودتون
تعریف نکنید کی بکنه؟ اینو ولش کن عمو عیسی رو بگو
_شبی که اومد خواستگاری رو هیچ وقت فراموش نمیکنم ...هم خیلی خوشحال بودیم و هم
غمگین! عیسی من سه سال قبل تو بمب باران تهران تمام خانواده اش رو از دست داده بود و اون
شب با عمو و امام جماعت مسجد محل اومده بودند!
یادمه اولین باری که تنها شدیم تا با هم حرف بزنیم از استرس تمام تنم داشت میلرزید...
آیه...عیسی روحش خیلی بزرگ و تاثیر گذار بود ...خیلی ...با همون لحن عیسی گونه ی خودش
بهم گفت: عقیله خانم من لولو خور خوره نیستم! یکم آرومتر!
از خجالت سرخ شدم هیچی نگفتم ..اما اون شروع کرد به حرف زدن و من حس کردم چقدر در
مقابل این مرد کوچکم! خیلی بزرگ بود
آرمانهاش عقایدش منشش آیه عیسی یه چیزی بود ورای کلمات توصیفی...
خیلی طول نکشید که رضایتمو اعالم کردم و عقد کردیم.... قرار بود پولهاشو جمع کنه و تا اون
زمان عقد کرده بمونیم! زمین پدریشو تو شهرستان فروخته بود و تو محل یه مغازه کوچیک باز
کرده بود
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_نود ♡﷽♡ روزی که اومد خواستگاریم هممون انگشت به دهن مونده بودیم! میفهمی
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_نود_ویک
♡﷽♡
اما همون روح بزرگ نذاشت طاقت بیاره سال آخر جنگ بود که یه شب اومد خونمون و بعد از کلی
این پا و اون پا گفت که میخواد بره جبهه! کلی دلیل عقلی که هیچ جوره با منطق دلی من جور
نمیشد! عیسی نباشه؟مگه میشه؟
من به یاد ندارم تو عمرم به اندازه اون شب گریه کرده باشم!
حق هم داشتم اون شب آخرین شبی بود که من عیسی رو دیدم با پدرت اعزام شدند بابات بعد از
دوماه مجروح شد و برگشت اما عیسی من همونجا موند
هیچوقت برنگشت! هیچ کس ازش خبر نداشت ! نه تو لیست اسرا اسمش بود نه تو شهدا!
آیه میدونی تو برزخ زندگی کردن یعنی چی؟ همون سال بود که بابات با حورا ازدواج کرد و چند ماه
بعد آتش بس شد و بعد تو به دنیا اومدی ...بعد از جنگ خیلی دنبال عیسی گشتیم اما پیداش
نکردیم! بعد از جدا شدن حورا از پدرت و نا امیدی ما از پیدا کردن عیسی دیگه رغبتی به موندن تو
اون محله نداشتیم!
در و دیوار اونجا پر از غم و اضطراب و دلواپسی بود... بعد از اینکه پدرت با پریناز ازدواج کرد از
اونجا نقل مکان کردیم و اومدیم این محله...
عقیله نگاهی به ساعت انداخت و گفت: پاشو برو بخواب دختر منم بی خواب کردی
آیه از جایش بلند شد و گونه مامان عمه را بوسید و گفت: تو فکرش نباش مامان عمه !خدا بخواد
بعد از این برزخ یه بهشت برین در انتظارته و بعد شب بخیر گفت و اتاقش رفت!
لحظه ای خودش را جای عقیله گذاشت و اعتراف کرد او هم اگر بود منتظر کسی چون عیسی می
ماند ... حق باعقیله بود...عیسی ارزش این همه صبر را داشت!
آیه با خستگی خودش را روی نیمکت پارک رها میکند و با تن صدای پایینی آخ و وای راه می
اندازد و بر سر کمیل غر میزند: مگه تو دختری که اینقدر سخت پسندی کمیل؟
کمیل بی تفاوت ساندویچش را به او میدهد و میگوید: شیک پوشم خواهرم!شیک پوش...خب
انتخاب چیزهای شیک وقشنگ هم زمان بره
آیه چشم غره ای میرود و ایشی میگوید و پا هایش را ماساژ میدهد ...همان موقع گوشی موبایلش
زنگ میخورد و تصویر پدرش روی آن نقش میبندد
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_نود_ویک ♡﷽♡ اما همون روح بزرگ نذاشت طاقت بیاره سال آخر جنگ بود که یه شب
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_نود_ودو
♡﷽♡
_سلام بابایی
اما به جای پدرش صدای پریناز را میشنود که گویا گوشی را روی اسپیکر گذاشته:سلام آیه خانم
چطوری؟ کجایی؟
_سلام عزیزم ...کجا میخواستی باشیم؟ همین الان تازه خریدمون تموم شده نشستیم تو پارک یه
چیزی بخوریم برگردیم...
پریناز سرزنش وار میگوید: حالا واجب بود حتما اون مزخرفات بیرونو میخوردید؟ میومدید خونه
غذا بود!
_گیر نده دیگه عزیزم ...حالا یه روز پسر ناخن خشکت مارو مهمون کرده ها!
_راستی کمیل کجاست؟ اذیتت که نکرد!
آیه نگاهی به او می اندازد و با درد میگوید: کشت منو تا یه بله بده ما یه پیرهن
بخریم!
هم پریناز و هم محمد از این جمله درد ناک آیه به خنده می افتند و کمیل چشم غره میرود!
پریناز میگوید:خب دیگه زودتر تموم کنید بیاید خونه باید دوش بگیرید و یه سر و سامونی هم به
خودتون بدید
آیه میپرسد: راستی پری جون مامان عمه اونجاست؟ نریم دنبالش؟
_نه یه سره بیاید اینجا خودش اومده...
_پس هیچی میایم ان شاءالله تا یه ساعت دیگه خدا حافظ...
_خدا حافظ
کمیل در این مدت زمان کم تقریبا نیمی از ساندویچش را خورده بود و آیه گازی به ساندویچش زد
و بعد گویی چیزی یادش افتاده باشد به کمیل گفت : راستی کمیل قضیه رو به بابا گفتی؟
کمیل کمی از دوغش نوشید و گفت: آره
آیه با ذوق پرسید: خب چی گفت؟
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
🌹|• احمد بسیار ساده زندگی می کرد
و همیشه به فکر دیگران بود!!
🌸|° در طول سال به ندرت می شد خودش لباسی بخرد
وقتی به او می گفتم :
احمدجان لباست کهنه شده است دیگر استفاده نکن.
می گفت :
😉|• هنوز که پاره نشده،
می شود با یک اتو زدن دوباره استفاده کرد.
#زندگی_به_سبک_شہــدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_احمد_اعطایی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
{🌺} @Asheghaneh_halal
971025-02.mp3
8M
🏴🏴
#کوثرانه🏴
مــادرمے محبتت تو تقدیرم🏴
تــا ڪه میگم یا فاطمه جون مےگیرم🏴
دعای خیر تو نباشه مےمیرم🏴
مــادر ای مادر🏴🏴🏴
#محمد_حسین_پویانفر🏴
#شهادت_حضرت_زهرا🏴
#سلام_الله_علیه_تسلیت🏴🏴
•|🏴|• @asheghaneh_halal
🏴🏴
°•| #ویتامینه🏴 |•°
سلام
خیلے نڪات هست ڪھ میتونم بگم،
اما...امروز رو براے تسلاے خاطر امام زمان درڪنار نوڪرے براے مادرمون(💔) از خداوند متعال بخواید همیشھ همراه خانوادتون زیر پرچم حضرت زهرا(س) زندگےِ پر از مهرتون دوام داشتھ باشھ و بیمھ اهل بیت باشید...
#ڪنارهمدیگھ_براےمادر
#عزادارےڪنید
[ #محتواتولیدیست]
لحظہ ــهاے ویتامینے در🏴👇
°•|🏴|•° @asheghaneh_halal
YEKNET.IR - Karimi-Shab 03 Fatemiyeh Aval1397-002.mp3
4.98M
⚫️🏴
🏴
☑️ #ثمینه 🎶
🌄|•° دیشب تا صبح گریہ کردے
😭|•° من هم با تو ، ڪَریہ ڪردم
😓|•° دیشب کہ رویت، شد قاتل من
💔|•° دست تو میلرزید چون دل من
پ.ن:
فڪر ڪن مادرت یہ شب تا صبح گریہ کرده باشہ 😭💔
#فاطمیه ◾️
#پیشنهاد_دانلود💯
#حاج_محمود_ڪریمے 🎤
🏴 @asheghaneh_halal
⚫️🏴
#طلبگی
راه غلبه برنفسـ
محـاسـ📊ـبه استـ
بعضـے اولـیاے خدا
یڪ دفترے همراه خود داشتند📝
و هرڪارے ڪه مےڪردند
✍مےنوشتند
در آخر روز🌒
هم نشسته و حسابـ🔍
ڪارهاے خود رامےڪردند.
ڪه ما در این روز چه ڪردیم
چه مقدار
اطاعتـ📿 خداوند
متعال را نمودیم
چه مقدار
سرپیچے و نافرمانے ڪردیم😓
#آیتالله_مجتهدے_تهرانے
•🏴• @asheghaneh_halal
🌷🍃
🍃
#چفیه🕊
#تنهاارثیہحضرٺزهرا(س)
{🌺}از مادرم حضرٺ زهرا(س)
{❤️}یڪ چادر بہ خانم ها ارث رسیدہ اسٺ
{😔}و بعضے خانم ها لیاقٺ حفظ تنها ارثیہ دخترپیامبر(س) را ندارنـد
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے🌷
#اللهمصلعلےمحمدوآلمحمد❤️
🏴•| @asheghaneh_halal |•🏴
🍃
🌷🍃
شهادت خانم فاطمه زهرا.mp3
12.62M
⚫️🏴
🏴
☑️ #ثمینه 🎶
✨ زهــــــــــرا
✨ زهــــــــــرا
\°😥°/ امشب چہ غصہاے تو دل زینبہ
\°😰°/ گمونم خونده از چشات کہ شب آخره
\°😣°/ یا میمیرم از نفساے آخرت
\°😭°/ یا میڪشہ منو نگاه دخترت
\°💔°/ ببین چطور پر میزنہ دور و برت
پ.ن:
چادرے شده ، بہ دست مادریمـــــ☺️💛
#فاطمیه ◾️
#پیشنهاد_دانلود💯
#حاج_میثم_مطیعے 🎤
🏴 @asheghaneh_halal
⚫️🏴
#ریحانه
داستان دختر خانومی که در ایام فاطمیه مسیر زندگیش عوض شد ...👇
ایام فاطمیه بود
اون روز با مادرم میخواستیم بریم خرید🛍!
نزدیک اذان بود...
تو محلمون هم یه مسجدِ🕌
مادرم پیشنهاد داد:
اول نمازمون رو تو مسجد بخونیم
مخالفتی نکردم😶
خوب یادمه
یه مانتوی مشکی تنم بودُ
یه شالِ مشکیُ
یه کیف و کفش قرمز 👠!
وارد مسجد شدیم
نمازُ خوندیمُ
امام جماعت شروع کرد به سخنرانی
قشنگ حرف میزد...👌
به مامان گفتم میشه بمونیم ؟
از خداشم بود🙂 !
نشستیم...
زانوهامو بغل گرفته بودم و
زل زده بودم به بلندگو🎙
از حضرت زهرا💚 می گفت...
من حضرت زهرا رو میشناختم
ولی در حد خیلی پایین
در حد یه بیوگرافی ساده !
نه میدونستم فاطمیه ای هست...😔
نه میدونستم غربتی هست...💔
حاج آقا هنوز روضه رو شروع نکرده بود...
هنوز چراغا💡 خاموش نشده بود
ولی وقتی گفت:
«یا فاطمه زهرا
به محسنـت قسم ... »💔
اولین قطره اشکم سراریز شد
بغضم ترکید😭
شاید شده بودم مرکز توجه
چون چادری نداشتم که باهاش جلوی صورتمو بگیرم !
دل ، راهشو پیدا کرده بود...
دیگه هیچی نشنیدم
فقط صدای دلم میومد
می گفت : چه فایده برای غربت حضرت زهرا گریه کنی ولی وارث حجابش نباشی ؟!😔😭
شده تا حالا از صبح تا شب
به چیز خاصی فکر کنید ؟
شده یهو وسط کارتون
زل بزنید به یه نقطه و ساعتها⏰ فکر کنید ؟!
شده سر کلاس درس📚 به تخته خیره شید و ذهنتون معطوف چیز دیگه ای باشه ؟
تمام دقایق زندگیم شده بود یک نفر
#حضرت_زهرا !💫💚
و چادری که هنوز بهش شک داشتم😕
شایدم بیشتر به خودم شک داشتم...👊
روزای آخر سال🗓 بود
مثل هرسال تقویم📆 سال جدید رو باز کردم
که ببینم امسال تولدم چند شنبه میفته!
چشمام چهارتا شده بود😧 !
خیره شده بودم بهش
اشک جلوی چشمامو گرفته بود...😢
نوشته بود
« ۳۱ فروردین ... ولادت حضرت زهرا ، روز مادر » !💝
درست همین امسال
که دیگه به عطرِ یادش عادت کرده بودم ؟!
نباید معطل میکردم ...
باید زودتر به خودم مطمئن میشدم ...
به اینکه اینا از سر احساس نیست
و واقعا تشنه چادرم ...!💕
مادرم چادری نبود و نیست
خواهرم هم همینطور
حجاب دارن ولی خب چادری نه
خانواده مذهبی ای هم هستیم
میخوام بگم همش ،
برمیگرده به عنایت حضرت مادر💚
به محسن غریبش💔
که اسمش قلبم رو به لرزه انداخت ...
هیچوقت دیر نیست برای عوض شدن
فقط آدم باید اراده کنه💪
تغییرات بزرگ نیازمند اراده های بزرگن
صداش بزنید ...
مادرتونو صدا بزنید ...
شک نکنید قبل از اینکه صداش کنید ،
او اسم شما رو بارها فریاد زده ... 👌!
_ نمیدونم چه اصراریه ک هرسال یه داستان واحد رو از نو بنویسم و از نو نقل کنم !
اما میدونم که هربار حرفایی هست ک زده نمیشه ...✋
[ همچین روزی، سه سال پیش ، مسیر زندگیم عوض شد. ممنونم حضرت مادر 🌹]
#عاشقی_به_وقت_فاطمیه 🏴
•∫∫• @Asheghaneh_Halal