eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌نودوچهارم ] دل کندن از این همه زیبایی سخت ب
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] با شیطنت کنار مادرم نشستم : وای قربونت برم چقدر دلم برات تنگ شده بود مادرم از زیر عینک مطالعه اش نگاهی خرجم کرد: خوبه خوبه ! کم بچسب به من ساختگی اخم در هم کشیدم : مامان نگو دلت برام تنگ نشده بود ؟! با لبخند به طرفم برگشت : یه دختر غد که بیشتر ندارم من با مادرم کلی حرف زدیم .. گفتم و گفت .. از آب و هوای مشهد و حس آرامش حرم و بامزه بودن بازار رضایش تا برسم به سوغاتی ها و کلاس های دانشگاهم بعد هم برای ریختن چای به آشپزخانه رفت : مامان جان تا شما چای های خوشرنگتون آماده بشه منم برم سوغاتی ها رو بیارم آرام از پله ها بالا رفتم ، حس سبکی بعد این سفر عجیب به جانم چسبیده بود ! زیپ چمدان را گشودم و نگاه سرگردانی به آشفته بازار داخلش کردم . بسته ای از نقل ها و نبات را برداشتم بعد هم کیسه ای که مخصوص مادرم بود همراه روسری و بلوز خوشرنگی که برایش گرفته بودم نبات را داخل استکان چای گرداندم و رو به مادرم که مشغول آن کیسه بود برگشتم از بس آنجا بوی ادویه ها مستم کرده بود ، چند ادویه مخصوص برای مادر کدبانویم آورده بودم . به اصرار من روسری را هم سر کرد ؛ رنگ روشنش به سفیدی پوستش می آمد : دستت درد نکنه ، تو رفته بودی استراحت کنی نه خرید که با شیطنت ابرو بالا انداختم : مامان انقدر خرید کردم که انگار تهران بازار نداره ! _ حالا برا بابات چی گرفتی ؟! استکان را روی میز گذاشتم : وای یادم رفت بیارم پایین ، بزار از شرکت اومدم بهش میدم _ حالا برو عزیزم استراحت کن ، خسته راهی ریحانه جان! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌نود‌وپنجم ] با شیطنت کنار مادرم نشستم : و
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] می دانستم خوابم نمی برد برای همین چمدان را روی تخت گذاشتم و چند آهنگی که فاطمه برایم فرستاده بود را در لیست گذاشتم و شروع به گردگیری اساسی کردم. وسایل چمدان را یک به یک در کمد جا دادم و وسایل و سوغاتی هایی که گرفته بودم را همان جا روی تخت رها کردم و بعد با دستمالی نم دار به جان آیینه سر تا سری اتاقم افتادم . نقش خودم را که در آیینه دیدم ، به روی چهره ام لبخند زدم یاد گرفته بودم اگر آرامش و شادی می خواهم ، از خودم باید شروع کنم . اگر می خواهم دوستم داشته باشند ، باید اول از همه خودم ، خودم را دوست داشته باشم . آرام بودن چشمان این اواخر سردرگمم را دوست داشتم اینکه حالا با اطمینان می دانستم چه می خواهم و کجا ایستاده ام یاد بیتی از اشعار مولانا افتادم ^ و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذر ها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند ^ هزاران بار باید شکر می کردم که در جاده صعب العبور زندگی کسانی را داشتم که هوایم را داشته باشند و مهم تر از همه خدا را داشتم که خوب می دانست من سرکش را چگونه به راه بیاورد! غبار آیینه که پاک شد ، چهره ام شفاف تر شد نواب می گفت : گناه عین گرد و غباره که می شینه رو دلت هر چقدر این گرد و غبار بیشتر بشه مانع این میشه که قلبت از صفا و نور خدا سرشار بشه ! باید هر چند وقت یه بار دلت رو گردگیری کنی و عین خونه تکونی ، دل تکونی کنی تا بهتر و بیشتر از قبل نور و محبت خدا ازش بیرون بزنه و بهش بتابه! حالا انگار بعد آن همه تحقیق و آن زیارت ؛ غبار ها به کناری خزیده بودند و همه چیز را زیبا تر از قبل می دیدم مثال اصلش همان بیت معروف سپهری بود : چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید ! حالا راحت تر می توانستم با تمام اتفاقات کنار بیایم ، اصلا کمی که فکر می کردم می دیدم من بدون اینکه بخواهم در دل سعید را بخشیده و فراموش کرده ام ! دوباره به چشمانم خیره شدم و بعد یاد بیتی از فاضل نظری افتادم که از فاطمه شنیده بودم : ^بی اعتنا به سنگ زدن ها در این مسیر همچون قطار در تب و تاب عبور باش ^ حالا من می خواستم بی اعتنا به تمام حرف ها و اتفاقات بروم در دل جریان و رشد کنم .. می خواستم در تب و تاب عبور باشم ! مصمم بودم و این را از چشمانم می خواندم ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . برای هدیه به تو، دست خالی‌ام اما🙂 ببین که یک دل لبریز عشق آوردم💕 . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
« 👼🏻» . . . شَلام بَشےها •👧🏻• تَفس ِ جدیدمو دیدین؟ •😻• هینو بَلام بابایـے هَلیدھ •👟• الهے گُبونش بِلَم هِیلے مهلَبونھ •😌• اوخه نیدا تونین چینگَدھ هوشگلھ •🌸• هییییع •🥺• 🏷● ↓ |👟| تَفس : ڪفش |🛍| هَلیدھ : خریدھ |👀| نیدا : نگاھ |🤤| هییییع : صداي ذوق ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ فرزندانتان را خوشحال ڪنید ؛ حتے با کوچکترین‌ها . . زیرا ڪ براي شما کوچڪ است و ، براي آنها با ارزش و گران‌بها (: 🌸 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'| |' .| . . ❅ ما رهروِ ولایتیم👥 ولایت مالِ حیدره🌱 دستِ خدا رو سر ما👋 که خامنه ای رهبره💚 ❅ ما عاشق و دلداده‌یِ😘 آن شهریارِ بی سریم❣ سرباز کویِ عترت😎 و فداییان رهبریم🌹 |✋🏻 |💐 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1691» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ صبـح به خیـر هاے |تو| بوے بهار، می دهند🍃 تازه و دوست داشتنے~•😻 سلام که می کنے ... شکوفه ها⇣ گل می کنند، بر لبانت •ᴗ•🌸 ☺️🌹 ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫
‡🎀‡ ‡ |♥️☘ || همہ مےگویند:{🙆}•° میاݩ عِده اے بآٰ ڪٰلاس اُمُل بودݩ جرأتــ مےخواهد... امٰا منـ مےگویَم:↻ ٰݦ‌یان عِده اے حُرمتـ••• شڪن حُرمَتـ نِگه داشتن،شجاعتـ استـ . ∙͜• شـ•_•ـیر زن✨💚 به خودتــ ببال 🙆 بدان که از میان عده‌ے ڪثیرے چــادر مـ💚ـادر باشے... 😇💚 ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
|•👒.| |• 😇.| . . ✔️ فردی عقل ازدواج دارد ڪه🧐 1⃣ از مسائل درڪ و فهم بهتری دارد پس می‌داند ڪه چرا ازدواج می‌ڪند😍 2⃣ در زندگی دارای هدف است، پس بیراهه نمی‌رود😊 3⃣برای رسیدن به هدف خود در زندگی برنامه‌ریزی می‌ڪند، پس دچار روزمرگی نمی‌شود و خود برای زندگی‌اش تصمیم می‌گیرد😇 4⃣ در تصمیم‌های خود بیشتر تابع عقل است نه احساسات، پس قبل از انتخاب عاقلانه فڪر می‌ڪند و احساس را برای بعد از آن می‌گذارد🤗 5⃣ انتظاراتش از خود و دیگران واقع‌بینانه است، پس دنبال آرزوهای دور و دراز نمی‌رود و در رویا زندگی نمی‌ڪند☺️🙂 ڪتاب📚 سین‌جین‌های‌خواستگاری💑 نویسنده:مسلم داودی نژاد . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . 📝با استفاده از تعابیر زیبا، جذاب، آهنگ گونه خیلی خوب می‌توان ارتباط ها را پر رنگ کرد؛ ❣همسر خود را اگر صدا میزنید بگویید : خانمم، همسرم...👸 آقامون،عزیزم... 🤴 در کمترین زمان ممکن اثر این تغییر را مشاهده کنید؛ چرا که انسان ها از لحن کلام و محتوای آن لذت میبرند.ツ . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌سر کلاس تاریخ بودیم... معلم داشت از دوستم درس می‌پرسید یه قسمتی بود که دقیق یادم نیست اما تو یه موقعیتی رضا شاه خاک میریخت تو سر خودش، دوستم اومد همین قسمتو توضیح بده، گفت: رضا شاه گل و لای بر سر خود میریخت و میمالید...😬 وای ما مردیم از خنده😂 . . ''📩'' [ 534 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
YEKNET_IR_vahed_2_shahadat_hazrat_roghayeh_1399_07_01_nariman_panahi.mp3
4.89M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 - بزرگتریݩ‌آزمون‌ِایمان‌ .. زمانی‌اسٺ‌ڪہ‌‌چیزی‌ڪہ‌میخواهیدرابہ‌دست‌نمی‌آورید ..!' حاج‌اسماعیلِ‌دولابی . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑