eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.9هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
82 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• 🎥ایـن داستــان : فـوت و فـن‌هاے درست ڪـردن کبه عربـے💛 مـواد لازم: برنـج یک پیمانه🍚 زردچوبـہ و نمک یــڪ قاشق مرباخوری🧂 پیاز یکـے🧅 گوشت چرخـکرده🥩 زرشـک و جعفری‌خشک یا تازه🌿 نمک و فلفل🧂 مواد چسبـے : آرد ۱ ق غ نشـاستـہ ۱ ق غ آب ۵ ق غ🧊 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🙍‍♂𓆪• . . •• •• 💬 ‏امسال محرم با رفیقم رفته بودیم مسجد، که یهو فامیلمونو که پسرش بهم علاقه داشت رو دیدم؛ اونا بعد چند وقت منو دیده بودن؛ کلا تو مهمونی ها حضور پیدا نمیکنم؛ خلاصه اومدن پیش ما احوال پرسی☺️ یهو مادرش به من گف ماشاالله تو چقد بزرگ شدی چقدر خانم شدی🙂 بعد منم هول کردم گفتم ممنون چشاتون بزرگ میبینه:)🥲 حالا با ۲۵سال سن😩 . •📨• • 968 • "شما و مجردی‌تون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩مجردی‌یعنی،مجردی𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🤦‍♂𓆪
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• با اشک بر حسین، دعا برای ظهور می‌کنم✨ . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• - نه آقا، مادرشون مریضه. عمو آرام روی پیشانی‌اش می‌زند: آخ آخ مادرش، پاک از یادم رفته بود... به چشم‌های پر از سوالم، خیره می‌شود: سیاوش دوست منه، و البته صاحب این رستوران. آهانی می‌گویم. هنوز سوال‌ها در ذهنم جولان می‌دهند. می‌گویم: عمو؟ چطور شد شما بین این همه رنگ و لعاب اروپانشینی با اسلام آشنا شدین؟؟ - درست مثل تو، با یه تلنگــــر. همین آقاسیاوش کمکم کرد. + چطوری؟ - هم سن الان تو بودم، پونزده ساله. سیاوش همکالسی و دوستم بود. یه روز بهم گفت که میخواد تا یه جایی بره ولی تنها نمیتونه. از من خواست باهاش برم. باهم رفتیم،میخواست بره سفارت ایران، از یه روحانی احکام بپرسه. بهم گفت که تازه به سن تکلیف رسیده و سوال داره... منم برام سوال پیش اومده بود... شروع کردم به خوندن و فهمیدن و پرسیدن... سیاوش، بر خلاف من، یه خونواده‌ی مذهبی داره، واسه همین من به خونواده‌اش خیلی نزدیک شدم و سیاوش شد درست مثل برادرم.. فرد می‌آید و غذاها را روی میز می‌چیند، ظاهرش خیلی وسوسه انگیز است، با اشتها شروع می‌کنم به خوردن. عمو می‌گوید: راستی، صبح زود رفتم یه سر به بابا زدم. خیلی خوشحال شد از اومدن تو، گفت دوست داره ببیندت ولی خب... دوست نداره تو، تو این شرایط باهاش رو به رو بشی. گفت که ازت معذرت خواهی کنم. + عمو، بابابزرگ از عقاید شما خبر داره؟ - آره، خیلی عوض شده بابابزرگ، الان خودش دوست داره نماز بخونه، اما خب، مریضی امونش رو بریده. + جدی؟ من مطمئنم این تأثیر رو شما روشون گذاشتین. کاش منم یه روز بتونم به مامان و بابا، ثابت کنم اسلام اون چیزی نیست که اونا ازش فرار میکنن. - من مطمئنم که تو از پسش برمیای. + چطوری؟ - نیکی تو، تا حالا سرشون داد زدی؟ + خب، گاهی که به حرفم گوش نمیدن یا وقتایی که دعوامون میشه ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• - خب عزیزدلم، دیگه این کارو نکن، باشه؟ میدونی امام رضا(؏) فرمودن : نیکی به پدر و مادر واجب است، هرچند مشرک باشند. اما در معصیت خدا، اطاعت از آن ها واجب نیست . میدونی این قضیه چقدر مهمه؟ خواهشی که ازت دارم، هر رفتار و کاری که کردن تو بی احترامی و بی حرمتی نکن. نیکی تو راه سختی پیش رو داری ولی باور داشته باش که این راه، سعادتمندت میکنه. باشه عزیزدلم؟ + چشم، هرچی شما بگید. هم قول میدم قضاوت نکنم، هم به مامان و بابا، بی‌احترامی نکنم. عمو لبخندی از سر رضایت میزند و دوباره مشغول خوردن می‌شوم. صدای کسی می‌آید، سرم را بلند میکنم. پسری هم سن و سال عمو، با قد و هیکل متوسط بالای سر عمو ایستاده و دستش را روی شانه عمو گذاشته، میگوید: خیلی بی معرفت شدی وحید.. حالا من باید از فرد بشنوم تو برگشتی؟ عمو به طرفش برمی‌گردد و با ذوق می‌گوید: سیاوش؟! بلند میشود و همدیگر را در آغوش میگیرند. سیاوش به طرف من برمیگردد: سلام خانم بلند میشوم و سلام میدهم. عمو میگوید: سیاوش جان، ایشون نیکی هستن. برادرزاده ام. رو به من میکند: خیلی خوشبختم. وحید خیلی از شما تعریف میکرد. خوشحالم که اومدین و آرزوی وحید برآورده شده. + منم همینطور، اتفاقا از شما هم برای من گفتن. سیاوش با مشت به شانه عمو میزند: پشت سرم چی گفتی نارفیق؟! هر دو میخندند. سیاوش میگوید: بفرمایید بشینید خواهش میکنم، من مزاحمتون نمیشم . مینشینم سیاوش میگوید: وحید جان، به مهمونت رسیدی سری هم به ما بزن. با هم دست می دهند، یاعلی میگوید و میرود. چقدر جنس نگاهش را دوست داشتم، همان که وقتی رو به من بود، زمین را نشانه میرفت. عمو دستش را جلوی صورتم تکان میدهد: کجایی فرمانده؟ به خودم می‌آیم، من واقعا کجا بودم؟؟؟ **** ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر👌 جمع اند همه آل کسا در علی اکبر🌱 ﮼𖡼 آن چیز که خوبان همه دارند در عالم🌍 دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر❤️ . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🇮🇷 | •📲 بازنشر: •🖇 «1424» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• ممکــنـہ هوا آفتابی نباشـہ :(🌥 اما می تونـے 🌞 زندگـے آفتابی زیبای خودتـو ایجاد کنــے🪴💖 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪• . . •• •• به جانِ من که جانِ من همیشه محوِ جانِ توست🫀🌝 . . 𓆩عاشقےباش‌ڪه‌گویندبه‌دریازدورفت𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌿𓆪•
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•𓆩🪴𓆪• . . •• •• ‏تُ چاے بریز من دنیایے را به پایت💚 ☕️🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩🍳𓆪• . . •• •• 👩‍🍳این ۵ تا ترفند آشپزی رو یاد بگیرین😌 🧂اگـہ غذاتون شـور شده، یک یا دو ق غ نوشابه بریـزید یا یـہ سیب زمینی و دو تکه کنید و بندازید داخل غذا 🌱اگـہ غذاتون ترش شده، یه تکه نبات یا مقداری شکر بریزید یا دو ق م جوش شیرین اگـہ غذاتون تلخ شده، مخلوط زعفران دم کرده و شکر بریزید 🥩اگه گوشتتون دیر پـزه، یه قاشق استیل بندازید داخل خورش 🍚اگه برنج تون زیادی رو حرارت مونده و شفته شده یه مقدار آبلیمو اضافه کنید، برنج رو آبکش کنید کمی حرارت زیاد باشه و حتما روغن داغ بریزین روی برنج ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. 𓆩حالِ‌خونھ‌با‌توخوبھ‌بآنوےِ‌خونھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal . . •𓆩🍳𓆪•
•𓆩🧕𓆪• . . •• •• 💬 ‌‏دیشب دعای جوشن گوش میدادیم از تلویزیون، آخرش بود، مداح گفت دستا رو ببرین بالا، امشب دست خالی برنمیگردین دخترم ک پنج سالشه دااااد زد که مامان بدو بریم اونجا میخوان ی چیزی بدن🤦‍♀😞 عاقا وسط دعا همه ولو شدن😐😩 . . •📨• • 969 • "شما و مامانتون" رو بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩با‌مامان،حال‌دلم‌خوبه𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🧕𓆪
Tekyeh Koochik - Mohsen Chavoshi.mp3
10.6M
•𓆩📼𓆪• . . •• •• -💔 من اشك فرو ریخته از چشمِ فراتم بشناس‌منو،من یکے از گریه‌کُناتم . . 𓆩چه‌عاشقانه‌نام‌مراآوازمیڪنے𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📼𓆪•
ای بغض تو در چشمِ خداوند نشسته..
•𓆩🪁𓆪• . . •• •• یکی که کنارش بتونی خود واقعیت باشی بهترین نعمت دنیاست...🙂 . . 𓆩رنگ‌و روےتازه‌بگیـر𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪁𓆪•
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• به روایت همسر شهید: خود را در قبال جامعه مسئول می‌دانست و دوست داشت به هر نحوی مردم را ارشاد كند و می‌گفت: این تكلیف الهی بر گردن من است به مسئله خیلی حساس بود حتی در نامه‌هایش كه از جبهه می‌فرستاد ما را به حجاب سفارش می‌كرد... ♥➣ . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
•𓆩♡𓆪• . . •• •• «وارد مراسم می‌شوم. آنقدر از صبح این ور و آن ور رفتہ‌ام که اول از همه دنبال یک تکیه‌گاه میگردم برای نشستن.‌ چند جای خالی پیدا می‌کنم. همان که نزدیک تر است برای من بهترین گزینه به حساب می‌آید.😮‍💨 می نشینم و تا ڪیفم را از روی شانه بر میدارم نگاهم می‌افتد به دیوار روبرویم‌.. درست نشستہ‌ام مقابل عکس شهیدی که مدتی است با دخترش دوست شده‌ام🥺 ضربان قلبـ‌ ـم تند می‌شود.‌ نگاهش می‌کنم. با او حرف می‌زنم. دلم خیلی پُر است‌ . . . اما چند دقیقه بعد یاد خـاطرات دوستم از روزهای نبودن پدرش می‌افتم. روز اول مدرسه، تولد های هرساله بدون بابا. روز قبولی دانشگاه، لحظه عقد ازدواج و...» روضه خود بخود آمده و در مقابلم نشسته..❤️‍🩹 شهیدمحمدحسین‌فاضلی | روایت از | . 𓆩اینجـٰاقَدَم‌‌قَدَم،هَمِہ‌‌پیچیدِه‌بوۍِتو𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩♡𓆪•
•𓆩🪞𓆪• . . •• •• سرزنش و سرکوفت آفت زندگی اند❌ 👈 یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان داره، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگراست🤦‍♀ ⚠️مثل 👇 صد بار گفتم این کار رو نکن!"🚫 گوش نکردی حالا بکش!"🚫 تو همینی دیگه!"🚫 می‌‌دونستم این جوری میشه..." "بفرما اینم نتیجه‌ی هنر جناب‌عالی!"😏 . . 𓆩چشم‌مست‌یارمن‌میخانہ‌میریزدبهم𓆪 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •𓆩🪞𓆪•
•𓆩🖤𓆪• . . •• •• تو میگی رفیقمی تو ازون رفیق صمیمیا من میگم غلامتم من ازون غلام قدیمیا... . . 𓆩پنجرهِ‌فولادِرضابراتِ‌کربَلامیدھ𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🖤𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• سه روزی از هم خانه شدنم با عمو میگذرد. قرار است امروز به خانه‌ی آقاسیاوش و به دیدن مادرش برویم، برای نهار. اذان ظهر را گفته‌اند، مانتو و روسری میپوشم و میخواهم با، تربتی که عمو، روز اول داد، نماز را شروع کنم. عمو از دستشویی خارج میشود، قطرات آب وضو، صورت مهربانش را زیبا کرده، نگاهی می‌اندازد و می‌گوید: باید زودتر چادر نماز بخریم نیکی. در جواب محبتش، لبخند میزنم. تربت را روی زمین میگذارم و راز و نیاز را با یگانه‌ام آغاز می‌کنم. ★ مانتو بلند یاسی می‌پوشم و روسری مشکی. سوار ماشین عمو می‌شوم، عمو هم می‌نشیند و راه میافتیم. عمو می‌گوید: یه چیزی میخوام ازت بپرسم نیکی، از روز اول که دیدمت، راستش دارم سبک و سنگین میکنم که بپرسم یا نه. + بپرسید، راحت باشید - ناراحت نمیشی؟ + از دست شما، هیچ وقت! عمو گلویش را با چند سرفه صاف می‌کند و آرام می‌گوید: نیکی جان، تو از.. تو از احکام خانم‌ها چیزی میدونی؟ + چی؟ - احکام خانم‌ها، یعنی کارهایی که مخصوص خانم‌ هاست.. + مگه یه همچین چیزیام داریم؟ - معلومه که داریم، یه خانم و آقا فرق زیادی با هم دارن، طبیعتا تو بعضی احکام هم، کاراشون فرق کنه. متوجه نمی‌شوم: یعنی مثلا نمازی داریم که فقط خانم‌ها بخونن؟ - نه عزیزدلم، ببین من بیشتر از این نمیتونم بهت توضیح بدم، یعنی بلد نیستم که بگم. ولی ازت میخوام تو اولویت بذاری این موضوع رو. میگردم، برات کتاب مناسب پیدا میکنم، باشه؟ ِ سر تکان میدهم، هنوز گیج حرف‌هایش هستم مگر می‌شود حکمی درباره‌ی مرد و زن متفاوت باشد... - خب رسیدیم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩💞𓆪• . . •• •• پیاده می‌شوم، در برابر ساختمان ویلایی ایستاده‌ایم، با سنگ نمای مشکی. عمو در را میزند و داخل میشویم. آقاسیاوش به استقبالمان می‌آید. - به به آقا وحید، بلاخره قابل دونستی، حاج خانم حسابی از دستت ناراحته، سلام نیکی خانم خیلی خوش اومدین. می‌گویم: مرسی ببخشید، زحمتتون دادیم. - اختیار دارین این حرفا چیه، بفرمایید تو خواهش میکنم. داخل می‌شویم، خانه‌ای تلفیقی از سبک اروپایی و چیدمان سنتی ایرانی. آقاسیاوش، راهنماییمان میکند وخودش به آشپزخانه میرود، ما روی مبل‌ها مینشینیم. صدایی از پشت سر می‌آید. + به به، خیلی خوش اومدین. خانمی جا افتاده به طرفمان می‌آید، من و عمو بلند میشویم. عمو میگوید: سلام حاج خانم، بهترین ان شاءاللّه؟ + از احوالپرسی های شما وحیدجان، شما نیکی خانم هستی؟ لبخند میزنم: بله خودمم حاج خانم به گرمی بغلم میکند و میگوید: تعریفت رو از وحید و این اواخر، از سیاوش زیاد شنیدم. مشتاق دیدار بودیم + شما لطف دارین، ممنون - بفرمایید، بشینید خواهش میکنم... حاج‌خانم روبه رویمان مینشیند. عمو میگوید: حاج خانم حق دارین از دست من ناراحت باشین، من تسلیم و البته شرمنده حاج خانم می‌خندد، چهره‌اش دوست داشتنی است و نگاهش گیرا . + نه پسرم، این بار رو عیب نداره... بلاخره مهمون داری دیگه آقاسیاوش برایمان چای می‌آورد، تعارف میکند و خودش کنار عمو مینشیند. حاج خانم میگوید: خب نیکی جان، تا کی اینجایی؟ + دقیق نمیدونم... ویزام که شش ماهه‌اس، حالا تا هروقت که مامان و بابام بذارن و البته تا وقتی که مزاحم عمو نباشم. عمو اخم ظریفی به ابروهایش میدهد. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•
•𓆩🌙𓆪• . •• •• ﮼𖡼 یارت، ای یار خراسانی چه شد❣🕊 ﮼𖡼 ای صبا، دست سلیمانی چه شد❓👋 . •✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•🧡 •🚩 | •📲 بازنشر: •🖇 «1425» . 𓆩خوش‌ترازنقش‌تودرعالم‌تصویرنبود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌙𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•𓆩🌤𓆪• . . •• •• السَّـلامُ عَلَــے الْحُسَـیْنِ✋🏻 وعَلـے عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن🫀 وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن💚 و عَلـے اَصْحابِ الْحُسَیْن ..🌱 . 𓆩صُبْح‌یعنےحِسِ‌خوبِ‌عاشقے𓆪 http://Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪• . . •• •• «عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً» امام حسين (ع) فرمود: «چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند، كور است». منبع:بحار الانوار، ج 95 ص 226 ح3 ✍ . . 𓆩خوانده‌ويانَخوانده‌به‌پٰابوسْ‌آمده‌ام𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩📿𓆪•