💛
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
پیامبر اکرم ﷺ
ادِّبوا اَولادَكُمْ عَلى ثَلاثِ خِصالٍ:
حُبِّ نَبيِّكُمْ و حُبِّ اَهْــلِ بَيْتِهِ
وَ عَلى قِراءَةِ الْقُرآنِ
فرزندان خود را با سه³ خصلت
تربيت كنيد: دوست داشتن
پيامبرتان، دوست داشتنِ
اهل بيت او و خواندن قرآن😇✨
⇦كنز العمّال ، ح 45409
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
💛
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
♡مـوفقیت در ازدواج
فقط بسته بـه این نیست
که ما شخص مناسبی پیدا کنیم،
بلکه در این است کـه:🧐
ما خود نیز شخص مناسبی باشیم!
#مجردانه
#بفرستبرایرفیقمجردت😉
#فقط_فوروارد_مورد_رضایت_است
#همسفرانه
ولی شاید دوست داشتن یعنی همین که:
وقتی هست حالت بهتره.
وقتی هست،
حتی حوصله سربرترین کارها
با اون هیجان انگیزه وقتی شادی کنارته.😉
وقتی خستهای کنارته
وقتی غمگینی کنارته.
وقتی از عالم و آدم کلافهای کنارته.
اون برای تموم لحظههات کافیه💍🫂
#همیشهکنارمبمون☺️🍃
🪴| @asheghaneh_halal
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 زندگیم
الان بین یه بیت شعر گیر کرده:
سعدی میگه:
برخیز و مخور غم جهان گذران😀
تا پا میشم حافظ میگه:
بنشین و دمی به شادمانی گذران🙂
فعلا نیم خیز موندم تا تکلیفم
تو بیت بعدی روشن بشه😂😂😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1071 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
#همسفرانه
هممون به یه آدمی نیاز داریم
که آخر روز بیاد بگه :🗣
امروز ندیدمت، باهات حرف نزدم ،
دلم برات تنگ شده🥺💚
#داریچنینکسیو؟😍
🪴•° @asheghaneh_halal
🧸
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
یـارب! نگـ🧿ــاه دارش
از هر بـد و بلایی🥺🐣🍼
پ.ن:
- شاعر: هلالیجغتایی
- بكگراندمامانا😁🤌
.
𓂃وقتشهبهگوشیترنگوروبدے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
شمارو نمی دونم ولی من شخصاً جمله های:
"می خرم برات."
"رسیدی زنگ بزن."
"صبح زنگ می زنم بهت خواب نمونی."
"الان چی کار کنم حالت خوب شه؟"
" توی عکس دست جمعی از همه جذاب تر بودی."
" همراهت میام."
"هواتو دارم."
رو از صدتا دوست دارم بیشتر قبول دارم :)
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
گوشهی صحن حرم°🕌°
مادر دعا میکرد و من°✨️°
میشنیدم عطر ناب عشق°❤️°
را از چادرش°🪽°
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستونودوچهار مانی صاف مینشیند و جدی میگوید:در واقع..م
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستونودوپنج
مانی برمیگردد:جانم؟
روبه نیکی میگویم:اگه میخوای بری،با مانی برو..مانی؟نیکی رو تا دانشگاه برسون
مانی میگوید:آره حتما
نیکی میگوید:نه آقامانی شما برین... من خودم میرم
مانی میگوید:تعارف میکنی؟
تصنعی میخندد:نه چه تعارفی... شما برید...
مانی میگوید:باشه.. خداحافظ
نگاهش میکنم،دوست ندارد با مانی برود!
بلند میشوم،نیکی هم.
ظرف های خالی را روی هم میگذارم و مشغول جمع کردن وسایل میشوم.
نیکی بشقاب را از دستم میگیرد:من جمع میکنم پسرعمو..
به کارم ادامه میدهم:وظیفه ی تو نیست،آماده کردن صبحونه و نهار و شام... دیگه دست به
هیچی نزن..
ساکت میشود،سرم را بلند میکنم.
میگوید :میدونم اینجا خونه ی من نیست.. ولی خودم آشپزی رو دوست داشتم.. اگه نمیخواین
دیگه وارد آشپزخونه تون نمیشم...
من چه گفتم و او چه برداشتی کرد..
:_من منظورم این نبود... من میگم تو نیومدی کارای خونه رو انجام بدی که...من قول دادم
آرامشت رو بهم نزنم،دلم نمیخواد از کار و زندگی و درس و دانشگاهت عقب بمونی،اینجا ظرف
بشوری و غذا بپزی... من میگم خودت رو به زحمت ننداز...
+:زحمت نیست،من دوست دارم آشپزی رو...
لبخند میزنم
:_هرطور مایلی... ولی هرچی که لازم داشتی،چه واسه خودت،چه واسه خونه لیست کن بده من
خودم میخرم ..
لبخند میزند.
ظرف های کثیف را داخل ماشین ظرفشویی میچینم.
میگویم:تقسیم کار..کارای بیرون مال من،کارای خونه مال دوتامون... هم زیستی مسالمت آمیز.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستونودوشش
باز هم لبخند،لب هایش را هلال میکند.
نیکی باقی مانده ی کره و پنیر را در ظرفشان میگذارد.
کارها که تمام میشود،از آشپزخانه بیرون میآیم.
نیکی میگوید:من دیگه میرم پسرعمو
میپرسم:چرا با مانی نرفتی؟
سرش را پایین میاندازد.
میخندم:آماده شو،خودم میرسونمت..
میگوید:نه نه.. مزاحمتون نمیشم،با آژانس میرم
:_باشه.. هرطور راحتی،ولی من تعارف نکردم.
لبخند میزند.
★
چند تقه ی آرام،به در میخورد.صدای آرام نیکی را میشنوم
:_پسرعمو؟
پیراهنم را تن میکنم.
:_پسرعمو؟...خوابیدین؟ من براتون شیر،گرمـ....
در را باز میکنم.
هول میشود،انگار حرفش را فراموش کرده.
مثل بچه های خطاکار،سریع میگوید:سلام
میخندم:سلام
:_چی میخواستم بگم؟ آهان.. من براتون شیر گرم کردم،با عسل.. اگه دوست داشته باشین...
نگاهم از صورتش به چادرش کشیده میشود.
فکرهای مختلف به ذهنم هجوم میآورد.
گلویم را صاف میکنم و میگویم:حتما..ممنون میشم .
مثل بچه ها ذوق میکند.
با قدم های تند به طرف آشپزخانه رواز میکند .
پشت سرش وارد آشپزخانه میشوم و پشت میز مینشینم.
کمی عسل داخل لیوان بلندی میریزد و شیرجوش را روی لیوان خم میکند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝