💍
⏝
•• #همسفرانه ••
علے ڪہ دید😔
ولـے ڪاش بعد از این دیگر
میان ِ شـعــ🔥ــله نبیند
ڪسـے نگـارش را 💔🍂
#ممـنونـم_اگر_نـروے
#میمیرم_اگر_بروے
#زهرا_مرو_مرو
#یا_زهرا 🖤
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
این ۶ تا تـرفند رو
از من داشـتہ باش✋🏻
و دعـام ڪن😁💖
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🕯
⏝
֢ ֢ #خادمانه ֢ ֢
.
گریه میکنم😭
و از این میترسم..
که بیتو زیاد زنده بمانم.. 💔
•- حضرت حیدر
‹ 🖤 ›↝ #فاطمه_مادرمه
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @asheghaneh_halal
🕯
⏝
🛵
⏝
֢ ֢ #درِگوشی ֢ ֢
.
♕ اسم دلبر و همدمت رو
اینجوری سیو کن🥹🤭
╟🤍 - بَچـم!🍼👼🏻
╟❤️ - بِهتریـن اتفـٰاقم!✨
╟🤍 - یـٰارِ سر تا پـٰا قَشنـگ!🌸🌈
°کپے!؟
_ تنهاباذکرآیدےمنبع،موردرضایته☺️
.
⧉💌 #بفرستبراش
⧉🤫 #متاهلهابخونند
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @asheghaneh_halal
🛵
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
همسر امیرالمومنین رو میشناختن💔...
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
دکتر عزیزی.mp3
42.37M
📼
⏝
֢ ֢ #ثمینه ֢ ֢
📍با موضوع تربیت
نسل متفاوت
و فرزند آوری.
𓂃حرفدلترواینجابشنو𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
📼
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
خـوشـگلای آقـاتـون بـدانیـد و آگـاه بـاشیـد😁👇
وقتی مـرد شوخی میکند شما را میخنداند😂
خوراکی مورد علاقه شمارا میخرد🍊🍕
تاسیسات منزل را تعمیر میکند 🔧
نان داغ میخرد🥖🍞
ظرف میشوید 🍽🥣
و یا غیره...
در واقع عملا میگوید دوستت دارم خوشگلم😍
شمام زرنگ باشین👌😜
هی ازش #تعریف کنید #تشکر کنید
#تشویقش کنید اصن کیلو کیلو هندونه بذارین
زیر بغلش ک بیـشتـرررر انجام بده😁🤣🙈
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
صبح و ظهر و شب~🌓~
دل من زائر صحن شماست~⚡️~
دوست دارم بشنوم~👂~
صوت اذان را از حرم~❤️~
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
🕯
⏝
֢ ֢ #خادمانه ֢ ֢
.
زهرا(س)
همون ساعتِ سه....
همون شیب گودال
قرارِ منو تو...💔
‹ 🖤 ›↝ #فاطمه_مادرمه
.
𐚁 بفرماییدتودمدربده
╰─ @asheghaneh_halal
🕯
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوچهارده صدای طلا، ناجیام میشود و مرا از خیال . :
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپانزده
سرش را پایین انداخته و در را کامل باز نمیکند.
با لحن قاطعی او را از علت آمدنم آگاه میکنم:باید باهات حرف بزنم
بدون اینکه سرش را بلند کند میگوید :بفرمایید
نگاهی به اطراف میکنم و میگویم:اینجا نمیشه...
از بالای سرش، سرک میکشم و داخل اتاق را میبینم.
سعی میکنم شیطنت لحنم را کم کنم و همچنان جدی به نظر برسم :مهمون نمیخوای همسایه؟
برای چند صدم ثانیه سر بلند میکند و در چشمهایم خیره میشود.
مست تیلههای براق قهوهایاش میشوم که در این روشنایی ظهر، روشنتر به نظر میرسد.
سریع نگاهش را میدزدد و کنار میکشد.
آرام، "یااللّه" میگویم و وارد اتاق میشوم.
نیکی با چشمهای گرد شده نگاهم میکند.
سعی میکنم خندهام را کنترل کنم: باید صندلهامو بیرون درمیآوردم؟ببخش همسایه، حواسم
نبود....ولی مطمئن باش تمیزه...
خیالت راحت...
با تعجب همچنان نگاهم میکند.
حق دارد.
حتی خودم هم نمیدانم چرا در کنار او، به جنبههای دیگری از درون مسیح پی میبرم.
اما باید خودم را کنترل کنم.
میترسم این وابستگی، بعدها کار دستم بدهد.
میگویم: نهار آماده است...
حس میکنم چهرهاش دمغ میشود: میل ندارم
نباید خودم را ببازم.
باید مثل یک فرمانده جنگی حواسم به اوضاع باشد.
لحنم را جدی میکنم و دلخور، میگویم:
گفتی سرقولم باشم....هستم، خیالت راحت
چشم از صورتم میگیرد و گلهای قالی را نگاه میکند.
:_اما تو هم باید سر قولت باشی...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوشانزده
جا میخورد،سرش را بالا میآورد و سریع،پایین میاندازد.
آرام میپرسد:چه قولی؟
شمرده شمرده میگویم:قول دادی تا وقتی اینجا هستی،با من غذا بخوری،سر یه میز، یادت که
نرفته ؟
میخواهد اعتراض کند
+:ولی آخه پسرعمو...
:_ولی و اما نداره،پای قولی که دادی بمون، همونطور که توقع داری من بمونم....
سرجایش بیحرکت ایستاده.
به نظرم،این سکوت علامت موافقت است.
به طرف در میروم.
یک لحظه یاد چیزی میافتم و برمیگردم
'_طلا خبر نداره از قضیه ی ما..
خواهشا تابلو نباش...
آرام سر تکان میدهد.
از اتاق بیرون میآیم و به طرف نهارخوری میروم.
دلم برای دستپخت نیکی تنگ شده...
هرچند همین کنارهم غذاخوردنمان توفیق اجباری است.
طلا راست میگوید، نیکی واقعا لاغرتر شده.
با این حربه الاقل از غذاخوردنش مطمئن خواهم شد.
حداقل روزی سه بار کنارش مینشینمـ.
این دیدار های کوتاه، را بعد از دوهفته به غنیمت خواهم برد.
دو هفته و بعد از آن،خط خوردن نام نیکی از شناسنامه ام و از آن بدتر،از زندگیام...
چه مدت کوتاهی...
چقدر زود حریفت را مغلوب و بازنده کردی...
باید به خاطر سپرد این جنگ را...
همین خاطراِت کوتاهِ مشترک میشود سوغات جنگ ...
جنگ نابرابر یک جفت سپاهِ چشمانش، با یک قلبِ بینوا
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝