eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_بیست‌ودو :من کالم خدا رو قبول کردم،با خوندن قـرآن،ولی
•𓆩💞𓆪• . . •• •• مسجد تقریبا خالی شده‌است . . . هیچکس نیست. آرام چادر را درمی‌آورم و به فهیمه میدهم. + ممنون - اگه دوس داری پیشت بمونه + نه، ممنون. راستی حرفات خیلی قشنگ بود ، مرسی که وقت گذاشتی - عزیزدلــم، اگــه بازم کارم داشتی بیا همینجا، موقع اذانـا اینجام. + ممنون، خداحافظ - خداحافظ آرام و با طمأنینه از ساختمان خارج می‌شوم، ســر ظهــر است و همه جا خلوت است . میخواهم از مسجد خارج شوم کـه نگاهم به آخوندی می‌افتد که با دوستانش از ساختمان مسجد خارج می‌شود، چقدر قیافه‌اش آشناست . . . چقدر شبیه سید جواد است. . . چشم تیز میکنم، خودش است . . . پس او طلبـــه بوده‌است . . . دوستانش هم شبیه خودش هستند، هم سن و سال او، با تیپ‌های شبیه او، فقط او عبا و عمامه دارد و آن‌ها نــه . . . دوستانش سر به ســرش می‌گذارند، عمامه‌ی مشکی‌اش را مرتب می‌کند، یکی از پسرهای همراهش می‌گوید: سید پس کی شیرینی معمم‌شدنت رو میدی؟ دیگری جوابش را می‌دهــد گذاشتــه با شیرینی عروسیش بده. و همه می‌خندد،به خودم می‌آیم، من هم لبخند روی لبم نشسته. از مسجد بیرون می‌آیم، چقدر جمع دوستانه‌شان صمیمی بود . . . یعنی مذهبی‌ها،خشـــــک و بی‌روح نیستند؟؟ حــرف‌های فهیمه را با خودم مرور میکنم، به عشق‌خدا، برای‌خدا . . . ناخودآگاه دست می‌برم و شالم را جلــو می‌کشم، موهایم بیرون نبود،خداراشکــــــر❤ با صــــدای‌تلفـن از جا می‌پرم، دو روز است کـه از فاطــمه بی‌خبرم. صــدای گــرفتــه‌ی فاطــمه در گوشم می‌پیچید؛ - الـــو نیکی؟ +فاطــمـــه؟ خودتی؟ سلام ، کجایـــی پس تو؟ تلخ می‌خندد؛ +تــو خوبی؟ چرا چیزی نمیگی فاطمه؟چیزی شده؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩💞𓆪•