eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_خودت نمیخوری؟ با لبخند میگوید +:نه.. نوش جان دلم هری میریزد..دهانم قفل می شود،برق از سلول هایم میگذرد و واقعا انگار غذا، به جان و دلم مینشیند. نگاهش میکنم . با جمله اش غذا واقعا برایم نوش شد... نوشِ جانم شد! سرش را به طرف سقف گرفته و لبخند میزند. خودم را فراموش میکنم و قلبم را سرکوب.. نمیتوانم نگاهم را از او بگیرم. صدای مانی میآید +:مسیح خیلی خوشــ... با دیدن من و نیکی حرفش را میخورد،با شیطنت میگوید ببخشید.. فکر کردم مسیح تنهاست وگرنه یااللّه میگفتم +: ریز میخندد،نیکی از جا بلند میشود. میگویم :_مانی چرا چرت و پرت میگی؟ مانی با شیطنت میخندد:ممنون زنداداش خیلی خوشمزه بود زنداداش را غلیظ و محکم میگوید. نیکی زیرلب (شب بخیر) میگوید و به طرف اتاقش میرود،میدانم از شیطنت مانی خجالت کشیده.. حرکات این دختر، حتی حجب و سر به زیری اش به دلم نشسته. لقمه میپرد گلویم.. مانی به سرعت لیوان آب به دستم میدهد و چند ضربه به پشتم میزند.. من... من در دل از نیکی تعریف کردم؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝