💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستونود
:_خودت نمیخوری؟
با لبخند میگوید
+:نه.. نوش جان
دلم هری میریزد..دهانم قفل می شود،برق از سلول هایم میگذرد و واقعا انگار غذا، به جان و دلم
مینشیند.
نگاهش میکنم .
با جمله اش غذا واقعا برایم نوش شد... نوشِ جانم شد!
سرش را به طرف سقف گرفته و لبخند میزند.
خودم را فراموش میکنم و قلبم را سرکوب..
نمیتوانم نگاهم را از او بگیرم.
صدای مانی میآید
+:مسیح خیلی خوشــ...
با دیدن من و نیکی حرفش را میخورد،با شیطنت میگوید
ببخشید.. فکر کردم مسیح تنهاست وگرنه یااللّه میگفتم
+: ریز میخندد،نیکی از جا بلند میشود.
میگویم
:_مانی چرا چرت و پرت میگی؟
مانی با شیطنت میخندد:ممنون زنداداش خیلی خوشمزه بود
زنداداش را غلیظ و محکم میگوید.
نیکی زیرلب (شب بخیر) میگوید و به طرف اتاقش میرود،میدانم از شیطنت مانی خجالت
کشیده..
حرکات این دختر، حتی حجب و سر به زیری اش به دلم نشسته.
لقمه میپرد گلویم.. مانی به سرعت لیوان آب به دستم میدهد و چند ضربه به پشتم میزند..
من... من در دل از نیکی تعریف کردم؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝