eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . +:اصلا معلومه از صبح کجایی ؟ میدونی دلم هزار راه رفت؟؟ نیکی چرا موبایلش رو جواب نمیداد؟؟ با اخم به نیکی نگاه میکنم،جواب آشناها را نمیدهد ولی تلفن خواستگار... از تصورش بدنم میلرزد. :_حق با شماست مامان.. خوبین شما؟ بابا خوبن؟ +:گوشی رو بده به نیکی :_چرا نیکی آخه ؟ +:مسیـــــــح؟ :_خیلی خب مامان،گوشی موبایل را به طرفش میگیرم. از دستش دلخورم،دو هفته ی تمام بدون حلقه در خیابان های پر از نگاهِ ناجور رفت و آمد کرده؟ بدون حلقه رفته که هرکس به خودش اجازه داده برای خواستگاری.... لب میزند:من نمیتونم... دستم را تکان میدهم:بگیر مجبور میشود تلفن را بگیرد. +:الو سلام زنعمو... +:بله سلامت باشین +:جای شما خالی،ممنون. +:لطف دارین،چشم +:خدانگه دار موبایل را قطع میکند و زیرلب غر میزند: کل زندگیم شده دروغ... از خواب بیدار میشم باید به هزار نفر دروغ بگم... بلند میگویم:تقصیر خودته... کسی محبورت نکرده بود... سرش را بالا میآورد و نگاهم میکند. ادامه میدهم :_چرا نگاه میکنی؟ تقصیر تو بود دیگه .. اصلا همش تقصیر توعه... بزرگترین پروژه ی شرکت رو باد هواست،چرا؟ من خیر سرم تشریف بردم ماه عسل... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝