eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . دریای آرام قلبم را موّاج کرد.. صدای مامان،فکر و خیال را از سرم میپراند. +:الو نیکی...پس خودت بیا.. منیر هم مشتاق دیدارته... منیر؟ چرا از خودش نمیگوید؟ چرا کمی آشفتگی ام را درک نمیکند؟ چرا کسی به تنهاییام فکر نمیکند؟ :_نهار؟ به فکر فرو میروم... پیشنهاد خوبیست،شاید بهتر باشد این بار من،قدمی جلو بگذارم برای همسایه ام... آه،پسرعمو.... :_نه مامان،واسه نهار نمیشه...مسیح،سرش خیلی شلوغه...یه فرصت دیگه میایم.. دلم پر میزند برای خانه ی پدر ی... مامان میگوید +:باشه،هرطور راحتی...عصر که میای؟ :_بله،ان شاءالله +:باشه دخترم،مراقب خودت باش،کاری نداری؟ چقدر این واژه های پرمهر،زیبا هستند... :_نه مامان جان،سلام برسونین..خدانگه دار.. موبایل را روی میز میگذارم و بلند میشوم،باید سنگ تمام بگذارم... *** ظرف سالاد را روی میز میگذارم، نگاهی به ساعت مچی ام میاندازم... یک و چهل دقیقه... یکی از صندلی ها را عقب میکشم و مینشینم. سر برمیگردانم و به قابلمه های روی اجاق نگاه میکنم. با دقت، میز و وسایلش را از نظر میگذرانم.. همه چیز بی عیب و نقص به نظر میرسد... فکر کنم شبیه کدبانوهای سریال های تلویزیونی شده ام. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝