eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.2هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نفس عمیقی می کشم. این روزها حال مسیح دیدن دارد! +:حس می کنم خسته است عمو...این چند ماه خیلی بهش فشار اومد... چشمان عمو برق می زند. :_چطور؟ +:عمو این چند ماه همه ی بار زندگی افتاده رو دوش مسیح...اصلا اگه نبود من نمی دونم باید چی کار می کردم... صبح ها زودتر از همه بیدار میشه.. حواسش به غذای من و مامان هست...هربار که میاد خونه واسه مامان کتابی،گلی چیزی می خره. واسه منم همینطور.. مامان رو به زندگی برگردونده... به زن عموشراره گفته دوستای روانشناسش رو به عنوان دوست به مامان معرفی کنه...طوری که مامان نفهمه.. مدام میره کارخونه ی بابا و به کارا میرسه..اصلا فرصت نمی کنه به کارای شرکت خودش برسه.. به رومون نمیاره ولی من می بینم نصفه شبا؛نقشه ها و اتودهای شرکت رو میکشه.... بعدشم که شبا... ادامه ی حرفم را می خورم. سرم را پایین می اندازم و ریشه های شال مشکی ام را به بازی می گیرم. عمو با شیطنت می گوید:شبام که رو کاناپه ی جلوی در اتاق تو می خوابه! سرم را بیشتر خم می کنم. :_پس حسابی خودشو تو دلت جا کرده...کی بود اون که می گفت من معیارایی که واسه ازدواج دارم تو مسیح نمی بینم و باید پا روی دلم بذارم و اینا؟! لبم را به دندان می گیرم. چرا هیچ چیز پنهانی برابر این مرد ندارم؟ :_نیکی؟ آرام سرم را بالا می آورم. 🔖لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ¤📄به قلم: 𐚁 سِپُردن‌ِاِحساسات‌به‌ڪاغَذِسِپید ╰─ @Asheghaneh_Halal . 📚 ⏝