📚
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_ششصدوهشتادوشش
سه ماه از روز تلخ رفتنت گذشت بابا!
سه ماه است که نیستی و نیکیات،یتیم شده.
بابا ، سه ماه است که دخترت تحمل روضه ی سه ساله را ندارد.
بابا،سه ماه گذشت!
می گفتند خاک سرد است،دوری محبت را کم می کند،فراموش می کنی!
اما چرا هنوز کوه داغت به همان بزرگی است؟
نمی گویم هنوز هم مثل روز اول،غصه دارم...
اما خب...
دلتنگی دخترت را از پا درآورده.
اگر از حال ما جویایی،خوبیم!
الحمدلله.
خدا را داریم و مسیح را..
مسیح که هست؛خیالم از همه چیز راحت است.
بودنش،نه که رفتن تو را از یادمان ببرد.
اما حضورش،دلگرمی است.
پشتوانه است.
مامان هم خوب است.
گریه نمی کند.
مثل همیشه،همانی است که تو دوست داشتی.
یک زن موقر و مغرور و محکم.
هنوز هم گریه نمی کند.
فقط بعضی شب ها؛صدای اشک هایش را از پشت در اتاقش می شنوم.
عمو و زن عمو هم هستند.
بعضی شب ها می آیند و سکوت خانه را می شکنند.
مانی هم که برادرانه کنارم ایستاده.
بودنشان بابا،حالمان را بهتر کرده.
صدای قارقار کلاغ ها می آید.
🔖لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
¤📄به قلم: #فاطمه_نظری
𐚁 سِپُردنِاِحساساتبهڪاغَذِسِپید
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
📚
⏝