eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . دارد برایم خط قرمز مشخص میکند . میخواهد ثابت کند که اینجا، خانه‌ی اوست و من حتی حق تصرف در آشپزخانه‌اش را ندارم. صدای شکستن دلم، و کمی بعد غرورم می‌آید. لبخند بی جانی به صورت طلا میپاشم. بی‌هیچ حرفی به طرف اتاقم میروم. در را میکوبم و پشت در، روی زمین می‌افتم. او حق ندارد با من اینطور رفتار کند. حق ندارد غرورم را بشکند. حق ندارد احساساتم را به بازی بگیرد... حق ندارد... احساسات؟؟ مگر... مگر من نسبت به او، حسی دارم؟؟ *مسیح* کانالهای تلویزیون را بی‌هدف عوض ميکنم. جز مستندی از مهاجرت پروانه‌ها و برنامه‌ی آموزش بیف استراگانف، چیز دندانگیری نصیبم نمیشود. تلویزیون را خاموش میکنم و کنترلش را روی مبل پرت. از جیب شلوارم، موبایل مانی را بیرون میآورم. شماره‌ی همراه خودم از دیروز خاموش است. از دیروز که موبایل را به دیوار کوبیدم. برخلاف صفحه‌ی خلوت گوشی من،موبایل مانی پر از اسمهای مختلف و بازی‌های گوناگون و برنامه‌هاي عجیب و غریب است. گوشی را کنار کنترل میاندازم. ناخودآگاه نگاهم کشیده میشود سمت در اتاق نیکی... صبح حالش بد بود، رنگ صورتش سفیدتر از همیشه بود و لبهایش میلرزید. سر تکان میدهم تا فکر او دست از سرم بردارد. نیکی ممنوعه است،حق ندارم به او فکر کنم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝