eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . چیزی که تا به حال ندیده بودم. اینبار با اختیار،اما نه به دستور عقل،بلکه با فرمان دل،از عمق قلب میگویم:جانم؟ آسمان،سخاوتمندانه،برف روی سرمان میریزد. مثل نقل و نبات که بر سر عروس و داماد میریزند. بدون ترس در چشمهای مسیح خیره میشوم. در آخرین روزهای زمستان،زیر بارش آرام و سنگین دانه‌های برف،احساس میکنم داغ شده‌ام. هجوم خون،زیر پوست صورتم و نفسهای تند مسیح قلبم را وادار به کوفتن میکند. سرم را پایین میآورم. دست مسیح،خونین و پر از زخم،بین دستهایم است... شیشه‌ی نازک بغض،تحمل نمیکند و میشکند. بین دانه‌های برف،قطرات اشک روی صورتم مینشیند و ناله میکنم:چه بلایی سر خودت آوردی؟ کف دستش پر از خطوط سرخ خون شده... نمیدانم قرار است با این دو خنجر درون چشمانت بر سر دلم بیاوری... اما این بی‌تابی‌ام نشان میدهد،قلبم تصمیم خودش را گرفته. دوست داشتنت،گناه باشد یا اشتباه؛ فرقی نمیکند... گناه میکنم تو را،حتی به اشتباه ... * کف دستش پر از خطوط سرخ خون شده. زخم وسط دستش از همه عمیقتر است و این نگرانم میکند. نگاهی به اطراف میاندازم. خیابان خلوت است. باید فکری به حال دست زخمی‌اش کرد،وگرنه آنقدر خون از دست میدهد که.... همین حالا هم،رنگ به رو ندارد. آستین دست زخمی‌اش همچنان بین دستانم است. به دنبال خودم میکشانمش و روی جدول دستور نشستن میدهم. مسیح مطیعانه مینشیند. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝