💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدونودوپنج
من هم ناچار،به اتاقم آمدم و آنقدر این پهلو و آن پهلو کردم تا خوابم برد.
هیچوقت خانه را اینقدر خفقانآور حس نکرده بودم
احساس میکنم گلویم خشک شده.
نگاهی به ظاهرم در آینه میاندازم..
موهای آشفته،پیراهن و شلوار راحتی.
آهی میکشم.
چادر رنگیام را سر میکنم و از اتاق بیرون میروم.در یخچال را باز میکنم.
بطری آب را بیرون میآورم و به عادت همیشگیام آن را سر میکشم.
بچه که بودم،مامان از این کار نفرت داشت و بعد از ورود به خانهی مسیح این فانتزی کودکانه سر
باز کرده!
صدای آه و ناله، توجهم را جلب میکند.
بطری را آرام پایین میآورم و گوشهایم را تیز میکنم.
صدا از اتاق مسیح است.
بطری را داخل یخچال میگذارم و پاورچین پاورچین به طرف اتاق مسیح میروم.
در اتاقش نیمهباز است و نصف تختش دیده میشود.
نزدیک اتاق که میشوم صدای نالهاش را بهتر میشنوم.
خفیف و آرام،آه میکشد و ناله میکند.
دستم را روی دیوار میگذارم و کمی به جلو خم میشوم.
آرام میگویم:مسیح...
خودم صدای خودم را به سختی میشنوم.
جواب نمیدهد.
کمی بیشتر به جلو خم میشوم.
نور از شکاف بین در و دیوار وارد اتاق شده و کمی از صورتش را روشن کرده.
دوباره صدایش میزنم،اینبار کمی بلندتر :مسیح..
باز هم جوابم را نمیدهد.
صدای آه و نالهاش قطع میشود.
نگران چشم به صورتش میدوزم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝