eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوده چهره ی نگران مسیح را برابرم میبینم. تنها یک قد
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . مسیح،مضطرب قاشق را درون لیوان میچرخاند و صدای بهم‌خوردن حبه‌های قند و دیواره ی لیوان، اعصابم را بهم میریزد. زن آرام به مسیح میگوید :رنگشون پریده... به نظرم ضعیف شدن ... صدایش هم برایم آشناست. کجا دیدمش؟ مسیح میخواهد به طرفم بیاید،اما مردد رو به زن میگوید: لطفا کمک کن رو اون مبل بشینن. زن،کمک میکند تا جسم کم توانم را روی مبل بیندازم. مسیح برابرم زانو میزند و با نگرانی در چشمهایم خیره میشود. :_بیا اینو بخور... بخور خان َمـ... دهانش باز میماند، ضمیر مالکیت را از انتهای جمله اش پاک میکند و نفسش را با صدا بیرون میدهد. کلافه، لیوان را به دستم میدهد. یک جرعه مینوشم. زن راست میگوید. ضعف کرده ام. به نیروی قند و انرژی شیرینش نیاز دارم. باید هرچه سریعتر سلول های خاکستری مغزم را هشیار کنم. باید حافظه‌ام یاری کند تا به خاطر بیاورم این زن را کجا دیده‌ام. چشمانم را میبندم و باز میکنم. مسیح شمرده شمرده بدون اینکه ثانیه ای نگاهش را از چشمانم بگیرد،میگوید :_آرومـ بخور... ِجرعه ای دیگر، از آب شیرین درون لیوان مینوشم نفس عمیقی میکشم. مسیح میپرسد :_بهتری؟ سر تکان میدهم. خوبم،بهترم یعنی... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝