eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.3هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
20.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . سیـب زمینـے ترد🥔😍 مـواد لازم : سیب زمینـے🥔 نـشاستہ ذرت ۱ پیمانہ🌽 نمڪــ ۱ ق . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🚻 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . دیروز پیش دوستم بود؛ با همسرش بحثش شده بود، براش یه ویس خالی فرستاد😐 گفتم این چی بود، گفت: یعنی دیگه حرفی باهاش ندارم😂🤣 𓈒 1033 𓈒 "شما و همسرتون" رو بفرستین. 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃ورودبدون‌همسرجان‌ممنوع𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🚻 ⏝
•𓆩🪴𓆪• . . •• •• روایت همسر محترم شهید :  یک روز داخل منزل که با ایشان علائم ظهور را مطالعه میکردیم من گفتم دو سوم جهان میمیرند تا امام زمان عجل الله بیایند این یکی از نشانه هاست ... حمید اقا گفتن من از خدامه بمیرم و امام زمانم بیاد اشکالی نداره با مرگ من یه قدم ظهور نزدیک بشه!! در لحظه شهادتش مطمئن بودم حتما امام زمان عجل الله رو ملاقات میکنه.. ♥➣ . . 𓆩خویش‌رادرعاشقےرسواےعالم‌ساختم𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🪴𓆪•
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . اگر بر تو ببندد... . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . یه زن با شنیدن این جملات قوت قلب پیدا میکنه😉👇 _امروز حتما خسته شدی _بذار کمکت کنم _چی میخوای برات بخرم _اعصابتوخوردنکن _نبینم غصه بخوری _بریم یه هوایی بخوریم . 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . °🕊°خود را کبوتر حرمت فرض می‌کنم °👤°آقا سلامی خدمتتان عرض می‌کنم . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_صدونودوشش :_نه... ما واقعا با هم ازدواج میکنیم ولی با شرا
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . +:پوشش شما به من ربطی نداره... خواستین چادر سر کنین،نخواستین سر نکنین... انگار درباره ی پوشش شریک کاری اش حرف میزند! این ها،خوب است.. حداقل نشانه ی این است که علاقه ای به ازدواج با من ندارد... نگاهم میکند +:و شرط بعدی سرم را پایین میاندازم :_من مثل شما نمیتونم نقش بازی کنم... یعنی از پسش برنمیام.. همین یکی دو ساعت پیش، نزدیک بود بزنم زیر گریه... +:نگران اون نباشین...حلش میکنم... دیگه؟ :_من اهل مراسم و این حرفا نیستم.. دل و دماغشم ندارم.... +:باشه واسه اونم یه کار ی میکنیم..بازم اگه چیزی هست..؟؟ :_نه.. هیچی +:پس توافق کردیم...همسایه میشیم و آب ها که از آسیاب افتاد جدا میشیم... فقط یه چیزی؟؟ :_چی؟ +:من پسرم.. یعنی ده بارم شناسنامه ام سیاه بشه مشکلی نیست... ولی واسه ازدواج واقعی شما مشکلی پیش نیاد؟؟ :_نه...من هیچ وقت نمیتونم ازدواج کنم.. میخندد،خنده ی واقعی..خودم را کنترل میکنم... :_چرا میخندین؟؟ +:این حرف مال بچگیا بود. میگفتیم من هیچ وقت ازدواج نمیکنم و از مامان و بابام جدا نمیشم. بالاخره هر دختری یه روز باید ازدواج کنه دیگه ... با دلخوری می گویم:منطق از سر و روی حرف هاتون میباره... خنده اش را کنترل میکند.اما هنوز انتهای صورتش،لبخند جای دارد،کنار برق خیره کننده ی چشمانش... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . +:مهم نیست... من تو ثبت احوال آشنا دارم؛اونم حل میکنم... در ضمن من به بابام قول دادم با عمو آشتیش بدم ولی از صوری بودن ازدواج بی خبره.. تحت هیچ شرایطی نباید مامان و باباهامون بفهمن.. من نمی خوام اعتماد مامانم رو از دست بدم. سر تکان می دهم :_ منم همین طور...اگه دیگه کاری ندارین من برم +:نه.. پس منتظر خبر من باشین. :_خداحافظ از کافه بیرون میآیم... حتی نمیپرسد این موقع شب چطور برمیگردی خانه؟؟ دلم برای رگ و غیرتی که ندارد میسوزد... سوار ماشین میشوم... عمو نگاهم میکند. :_عمو راه بیفتین تا براتون بگم عمو استارت میزند. لبانم را تر میکنم و برایش از سیر تا پیاز را تعریف میکنم. ★ چادرم را داخل کشو میگذارم.همه چیز را برای عمو توضیح دادم،جز اینکه به خاطر او و آشتی بابا و عمومحمود راضی شدم... رضایت من به خاطر عمووحید بود و به خاطر پدربزرگ و به خاطر پدرم ... و... به خاطر سیاوش و خواهش حاج خانم... همه را به عمو میگویم،به جز آشتی و قضیه ی شکایت... نمیخوام عمو به خاطر این ماجرا سعی کند مرا از تصمیمم منصرف کند. عمو وارد اتاق میشود. :_هنوزم نمیفهمم نیکی . چرا ؟؟ +:چی چرا؟؟ :_چرا مسیح؟؟چرا دانیال نه؟؟ کنارش روی تخت مینشینم. :_عمو دانیال منو دوست داره... واقعا اومده خواستگاریم... ازم میخواد براش همسری کنم.. ولی مسیح نه.. عین یه بازیه... یه کابوس طولانیه،ولی بالاخره تموم میشه..من باید بین دانیال و... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . * چرا تا امروز حزب الله و مقاومت فلسطین پیروزند❓✌️ . ⊰🇮🇷 ⊰❤️ ⊰🌸 | ⊰📲 بازنشر: ⊰🔖 𓈒 1499 𓈒 . 𓂃شب‌نشینےبامقام‌معظم‌دلبرے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌙 ⏝
🍳 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . بہ پـرندگــان بگـو شـاخہ‌هایـت را فراموش نڪـنـند !🍁 پـایـیز آخـرین حرفِ درخت نیست ‌ . . .🕊 . 𓂃صبح‌رو‌عاشقانه‌بخیرکن𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🍳 ⏝
💛 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . اِنّى اُريدُ اَنْ اَتَـزَوَّجَ اِمْـرَأةً وَ اِنَّ اَبَوَىَّ اَرادا غَيْرَها. قال: تَـزَوَّجِ التَّى هَوَيْتَ وَدَعِ الَّتى هَـوى اَبَـواكَ. كسى از امام صادق عليه السلام سؤال كرد: من مى خواهم با زنى ازدواج كنم ولى پدر و مادرم مايلند با ديگرى ازدواج كنم. امام عليه السلام فرمود: با زنى كه خودت مايل هستى ازدواج كن، و زنى را كه پدر و مادرت [بدون رضايت تو] انتخاب كرده اند، رها كن.👌❤️😊 منبع:تهذيب، ج 7، ص 392✍ . 𓂃حرفایے‌که‌میشن‌چراغ‌راهِت𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💛 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . هی فکر میکنم که چه شد عاشقت شدم هی فکر می‌کنم که چرا؟ کی؟ کجا؟ چطور؟ _مجیدترکابادی . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝