eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
⏰🍃 عبد ذلیـــل 😢 راتـو مـران ایهاالرئـــوف ازغـم بیــا✋ مرابـرهـان ایهـاالرئــوف @asheghaneh_halal ⏰🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 #آقامونه 💟 چرا فضاے مجازے رو رها بڪنیم؟! #جانم‌فداے‌رهبر💖 #سخن_جانانــــ😍 🏳🌈 @asheghaneh_halal 📶
💍🍃 🍃 #همسفرانه خودت شاید نمےدانے چه‌ ڪردے با دلم اما، دلِ یڪ آدمِ سرسخت را بُردے، خداقوت...! 🍃 @asheghameh_halal 💍🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😍] دَلاااامـ میاییــنـ بَــلــ❄️ـفـ بـادے تُـنیـمـ استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
°🎯| #غربالگرے |🎯° وضعیت دانش آموزان انگلیسے:❌ دانش آموزان گرسنه از سطل آشغال غذا مےخورند.‼️ مدیر مدرسه :💯 دانش‌آموزان مدرسه من به حدی گرسنه هستند که پس از ورود به مدرسه در سطل آشغال‌ها دنبال غذا مےگردند.🗑 ملکه و دولت انگلیس به جای این که پول‌هاشو خرج دانش اموزان کشورشون کنن تا از گرسنگے نمیرن میلیون‌ها دلار پول خرج بے بے سے🔨 و منوتو 📺مےکنند تا علیه ایران لجن پراکنے کنــــن.✋ #اونــــور☝️_بدون_روتــوش💪 فــــرنگـ بــدون سانســـــور👇 📡| @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_چهارده ♡﷽♡ به چایم خیره شدم: مامان عمه میگه تو مثل جغد میمونے! مسئولاے
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ کلافه میگوید: حرف زدنش راحته آیه ...تو نمیدونے چه زجرے داره وقتے نتونی مادر بشے و همسرت همیشه حسرت بخوره... _هنگامه به این فکر کن این خواست خداست! مقدر الهیه! امید داشته باش!! خودمونیم دیگه ما که بهتر این دکترا رو میشناسیم! اینا خدا هستن مگه؟ به خدا اون بخوادا همچین این دکترا رو سنگ رو یخ میکنه اون سرش نا پیدا اصلا میخواے چیکار؟ بیکارے ؟ بچه بیارے که آخرش یکے بشه مثل من و خودت؟(هرچند این حرف رو آیه فقط برای آروم کردن دوستش زد...) میخندد : مرسے آیه مرسے که هستے... فقط واسم دعا کن _دعا میکنم خواهرم تو هم شدے یکے از دغدغه هایم!! به جمع تو دلے هایم خوش آمدے چشمکے میزنم و به لیوان چاے سرد شده ام اشاره میکنم و میگویم: من شانس ندارم هنگامه! یه چیز داغ خوردن بهم نیومده میشه برام عوضش کنے چشمے میگوید و میرود تا برایم تازه دم بیاورد! تازه دم بماند زندگے ات خواهرے!.... خوش طعم بماند زندگے ات یک زندگے با طعم محبت خدا... لیوان چایم را مے آورد و با احترام خاص و مضحکے تقدیمم میکند! خنده ام میگیرید دوباره سکوت میکند...چیزے به ذهنم میرسد! با هیجان میگویم:راستے هنگامه یه چیزے بگم بهت؟ با اشتیاق نگاهم میکند که یعنے بگو... لیوان را روی میز میگذارم و با هیجان تعریف میکنم : کوچیک تر که بودم همیشه از کارخونه کردن مینالیدم! یه روزے با اینکه کلے خسته بودم مامان عمه کلے کار بهم سپرد... اونقدر غرغر کردم که آخرش کشوندتم یه کنار گفت بشین بزار یه راه بهت یاد بدم هنگامه دستمالو دوباره داد دستم گفت چشماتو ببند و این میزو دوباره پاک کن! ولے با یه تفاوت فکر کن این میز خونت نیست... اینجا "ضریح امام رضاست!"💛 دیدے؟ حالا خسته کننده نیست نه؟ حالا با لذت کاراتو انجام میدے نه؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_پانزده ♡﷽♡ کلافه میگوید: حرف زدنش راحته آیه ...تو نمیدونے چه زجرے داره
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ هنگامه با تعجب نگاهم کرد! بهت زده بود گویا!من این بهت ها را دوست داشتم! چشمهایش را بست و شوکه فقط لبخند زد!و بالاخره به حرف آمد: نمیدونم چی بگم آیه! _میانبر بزن هنگامه! خدا این میانبرهاے زیرکانه رو دوست داره!! دوست داره بنده اش عاقل بشه!! گریه الکے رو با گریه عارفانه اشتباه نگیر! _آیه حرفت گیجم کرد!!! _به این فکر کن شاید تو هم تکرار تاریخی! یک تکرار سارا گونه! کنار ابراهیمت! به این فکر کن خدا خواسته شبیه سارا باشے! _آیه....آیه من ...من واقعا نمیدونم چے بگم! به ساعتم نگاهے مے اندازم نزدیک اذان است چه زود صبح شد! از جایم بلند میشوم و به لیوان چایم نگاه میکنم! باز هم سرد شد... سرد شدنش به گرم شدن یک دل مے ارزید!💗 نگاهے به موجود مبهوت روبه رویم میکنم.... بهت اش را دوست دارم! بهت اش زیبا است! دستے به شانه اش میگذارم :هنگامه جان من دیگه میرم!ممنون بابت چاییت! گیج سرش را بالا مےآورد و بعد بے مقدمه در آغوشم میگیرد زیر گوشم زمزمه میکند:آیات خدا همیشه امید بخشند!ممنونم! ممنونم هیچے نمیگم! هیچے ندارم که بگم! مانده تا آیه شود آیه بے حرف فقط گونه اش را میبوسم و عجله میکنم براے رسیدن به نماز عقیق انگشتر میکوبد به قلبم! شروع خوبے بود امروز خورشید نه از شرق طلوع کرده نه از غرب! محل طلوعش درست میان قلب من بود... راستے چقدر من من کردم امروز...جاے حاج رضا علے خالے گوشم را بپیچاند.... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_شانزده ♡﷽♡ هنگامه با تعجب نگاهم کرد! بهت زده بود گویا!من این بهت ها را
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ [فصل سوم] [از زبان داناے ڪل] همانطور که انتظارش را داشت امتحانش را به بدترین نوع ممکن داد. هنوز هم خستگے دیشب را کامل در نکرده بود و چقدر از عمه ممنون بود که از خیر فیلم مورد علاقه اش گذشت و خانه را در سکوت برایش آماده کرد. کتاب را وارسے کرد تا مطمئن شود حداقل نمره را میگیرد. _ابوذر...ابوذر وایستا... صداے مهران بود که از پشتش می آمد سر از کتاب برداشت و مهران نفس زنان به او رسید دستے به شانه اش گذاشت و نفسے تازه کرد: ابوذر لنگهاے درازت تو هر قدم چند متر رو طی میکنند خنده اش گرفته بود ... _چے شده مهران... _میخواستم بگم خبرش رسیده استاد علے پور یک هفته ای نمیخواد بیاد با بچه ها صحبت کردیم یه اردو راه بندازیم تو هم هستے؟ دوباره سرش را به سمت فرمول هاے ماشینهاے الکتریکے میبرد! و یک کلام میگوید: نه! مهران که واقعا از این نه قاطع عصبے شده بود میگوید: مسخره... یعنے چے نه؟ همه میخوان بیان _خب من نمیخوام بیام! _ابوذر میدونستے همیشه ضد حالے؟ کتابش را میبندد و در کیفش میگذارد دکمه زیادی باز پراهن مهران را میبندد و یقه اش را درست میکند و بعد شمرده میگوید:براے اینکه امتحانات حوزه نزدیکه! و من باید درس بخونم! مهران پوزخندے میزند و میگوید:یعنے واقعا نمیخواے بیاے؟ بابا فیلتر و سنتر مدار که نیست؟ چهارتا کتاب حوزویه دیگه ابوذر چنان چشم غره اے به او میرود که یک آن مهران دستهایش را به نشانه تسلیم بالا می آورد و میخندد. کیفش را جا به جا میکند و بے هیچ حرفے میرود... بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🌙•| #آقامونه |•🌙 ⊙ـدیدیـمـ وصیـتـ شهیـ❣ـدانـ ⊙ـایــــنـ بــود ⊙ـدر توصیه پیـ😍ـر جمـارانـ ⊙ـایــ👇ــنـ بــود ∵↓یعنـ😃ـے ڪه فدایـے ولایـ💚ـتـ باشیمـ↑∴ ⊙ـآرے سببـ عـزتـ ایـ🇮🇷ـرانـ ⊙ـایــ👆ــنـ بــود #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے #نگاره(269)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌺•° @Asheghaneh_Halal
💪😎 ســلام بـــر ڪاربران همــیشه در صحنــه☺️ دوره دنــیا رو بــگردی 😉 بهتـــر از مــا نیست ڪه نیست😎😌 فقط بخــون و ڪیفــشو ببــر😍
#صبحونه صبـ🌤ـح آمده باز نغـمه‌خوان من و تو😍 انداخته سفره‌اے میان من و تو لبخند و بساط چایـ☕️ـمان آماده‌ستـ با "عشـ💕ـق" چه زیباستـ جـهـ🌏ـان من و تو #شهراد_ميدرے #صبحتون_دلچسب😊👋 🍃🍳| @asheghaneh_halal
مانندِ رضا کاش مےافتاد به ایران سر و کارت حیف از توکہ خاکِ عربستان بشود خاکِ مزارت💔🍃 💚✋ °||||° @asheghaneh_Halal
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه وقتے همــه جا👇 از غــزل من سخنے هست... یعنے همه جا تــو....❤️ همه جا تــو...💛 همه جا تــو...💚!! #محمدعلى_بهمنى #طُ ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 @Asheghaneh_halal 🎈
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃👚 #مجردانه [موضوعات‌مورد بررسے درجلسات‌خواستگارے] 31.میزان پولے ڪه باید پس انداز و خرج شود 32.چه
🍃🌹 [موضوعات‌مورد بررسے درجلسات‌خواستگارے] 37.معیارهاے سلامتے و بهداشت 38.مهارتهاے میان شخصے و اجتماعے 39.میزان پرداختن به مهارتهاے اجتماعے 40.اندازه و سبڪ خانه از نظر معمارے 41.نوع مبلمان و تزئینات خانه 42. نوع مسافرت مورد علاقه ☺️👌 پ.ن: نیست😐 @asheghaneh_halal 🍃🌹
°•| 🍹 |•° براے دوام زندگے تون همیشــــه به همسرتـــون "حال و احساس خوب " بدید! •💠•یعنے احساس ڪنه ڪه مهمه، ارزشمنده و بهش نیاز دارید...•• •💠•در ڪنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه ڪه نڪنه الان بهش یه گیرے میدید...•• •💠•حس استقلال خودش رو حفظ ڪنه و یه موجود وابسته نباشه...•• •💠•احساس امنیت داشته باشه بدونه ڪه در هر شرایطے چه خوشے و چه ناراحتے یڪ تڪیه گاه داره...•• ☺️ لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇 °•|🍊|•° @asheghaneh_halal
#ریحانه چــ🍃ــادرم... بر ســر میکنــم تو را چــرا که... ارثیــه ایست از مــادرم زهـ💚ـرا... هر چقــدر هم بــادهای مخالــف بِوَزَند بازهم...☝️ جلــــوی کــاخ سفــید⚪️ کــاخ ســیاه بنا خواهــم کرد❤️ #ماشاءالله_به_زنان_غیور_کشورم 😍 🌸🍃🌸🍃🌸 @Asheghaneh_halal 🌸🍃🌸🍃🌸
😍🍃 🍃 🎈|• •|🎈 به این دلایل براے ڪودڪان موبایل و تبلت نخــرید 1⃣فراینـد ذهنے ڪودڪ به تاخیــرمےافتـد 2⃣ هوش هیجانے کودڪ ڪاهش مےیابد 3⃣ دایــره واژگانے ڪودڪ کاهش مےیابد 4⃣ احتـمال چاق شـدن ڪودڪ افزایش مےیابـد 5⃣ سیستـم اسڪلتے ڪودڪ دچـاراختلال مے شـود 6⃣ خواب ڪودڪ مختل مےشـود 7⃣ توان یادگیــرے ڪودڪ ڪاهش مے یابد 8⃣ احتمال ابتلاے ڪودڪ به برخے سرطان هاافزایش مےیابد 🍃 @asheghaneh_halal 😍🍃
karimi_24.mp3
846K
🎶🔘 #ثمینه 🔘🎶 |•📜•| دوباره خاطراتم رو |•☺️•| مرور ڪنم آے آدما |•👶•| از کوچۂ بچگے هام |•👥•| عبور ڪنم آے آدما |••| یادم میــــاد |•👁•| دیدم بابام |•🌃•| همین شبـــا |•▪️•| شالِ عزا رو گردنش |•😥•| پیرهن سیاه کرده تنش #فاطمیه🏴 #پیشنهاد_دانلود👌 #حاج_محمود_ڪریمے🎤 دان‌ڪن‌شارژ‌شے👇 ⚫️ @asheghaneh_halal 🔚
😜•| #خندیشه |•😜 ای بابا👊 ای بابا👊 ای بابا👊 تُــــپل جــان چــرا مــا نباید😉 از،دســته توو آســـایش داشتــه بــاشیم😁 چـــرا مــا رو ول نمیڪنے به حاله پـــــرفڪت خــودمون😎😎 بیخــیال شـــو دیگــه😜 اینــقد ڪه تـــو و اوشــون و ایشان برای زمــین زدن ملــت مــا تلاش💪 ڪـــردن، اگــــه وقت میزاشتن بــــرای پــــروژه های نــــاسا😎 الـــان به جــای ڪاخ سفــید🏛 مقـــــــر نـــاسا بودن داشتــن میـــمون مےفرستادن فضـا😂😂 حــالا فـــرض ڪن 24 و 25 یهمــن نشســت ضــدایرانے هم در ورشــو لهستــان برگـــزار ڪردین🙁😕 حــالا بعــدش تحــریم ها رو هم بیشتر ڪــردین خــب ڪه چے دقـــیقا‼️‼️ ببین جــوجه تپــلے😁 مــا 40 ســال با چنـــگ و دندون 👊 اتقلابمـــونو🇮🇷 از،دست شمــا خــارجیای منفعت طلب👊 و منافقای داخلے و خــارجے حفظ ڪردیم پـــس 40 ســـال🇮🇷🇮🇷 دیگـــه هم مےتونیم به ڪوری چشمــای ڪوچولو تو😐👊 پــس بشیــن ســرجات اینقــدم فســفر نسوزون😜☺️ مــا 1000 قــدم از،شمــا جــلوتــریم💪💪 چــون رهــبرمون حضــرت دلبــره😍😍😍 بــروووو نبینمــت دیگــه این چـــند روز زیــادی اظهار فضل ڪردی👊👊 #ڪپے_نـــڪنید❌❌ #نــــــــــــاشر_باشیم ☺️ ڪلیڪ نڪنے من مےدونم و تو میشے😉 •|😜|• @asheghaneh_halal
💠🍃 🍃 #ایرانیشو بند بند #فرش_اقتصاد_مقاومتی را باید با #تار_و_پود_ایرانے بافت!!😍 ↙️ فرشی که زیرانداز زیر پایمان نیست، بلکه پرچم[🇮🇷] در حال اهتزاز غرور و افتخار ملی✌️ ماست. (🛍) @asheghaneh_halal
✨☀️ ☀️✨ امام خامنه اے دریکے ازدیـ👀ـدار‌هاے اخیر ضمن توصیہ ما بہ حفظ قرآن فرمودند : من ۱۲ جزء قرآن را حفظ و مشغول حفظ بقیہ قرآن هستم😍 ❤️ 🌟 @asheghaneh_halal 🌙
💍🍃 #همسفرانه 💚•|عشــق تعبیــر 😌•|قشنـگے ســت برایـم از تُ 👌•|ورنه ڪمتر سخنےبـود ڪه 🌸•|معنــاےتُــ داشــت #عشق‌باتو‌معناے‌دیگرے‌دارد @asheghaneh_halal 💍🍃
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😍] میسـه یه تـیـــز خومـشَــ😋ـزه بیالــین بخولَمـ استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_هفده ♡﷽♡ [فصل سوم] [از زبان داناے ڪل] همانطور که انتظارش را داشت امتحان
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ مهران دلجویان پشتش پچ پچ میکند و ابوذر لبخند میزند دور از چشم رفیق اش روے یکے از نیکمت ها مینشیند تا شروع کلاس بعدے. مهران هم خودش را ول میکند روے همان نیمکت از سکوت ابوذر کلافه میشود:خب یه چیزے بگو نکنه میخواے عین بچه ها قهر کنے؟ ابوذر فقط نگاهش میکند...مهران چشمهایش را گشاد میکند و میگوید:بابا من که گفتم ببخشید!! اے بابا و میان حرف زدنش ناگهان چشمش مے افتد به زهرا صادقے و لبخندے میزند ابوذر جهت نگاهش را دنبال میکند و میرسد به چهره معصوم زهرا صادقے اخم میکند و صورت مهران را به طرف خودش بر میگرداند! و با نگاهش خط و نشان میکشد! مهران بلند میخندد و میگوید: بے عرضه هنوز کارے نکردے؟ ابوذر هنوز اخم دارد و در حالے که نگاهش را کنترل میکند که هرز نرود تکیه میدهد به نیمکت و به چهره مهران خیره میشود: چے میگے مهران؟ چه کارے مثلا؟ _بابا یه اهنے یه اوهونے !! یه ندایے؟ پوفے میکشد و میگوید:نمیشه مهران نمیشه! موقعیتش نیست من آدم حرف زدن با خودش نیستم! پیش باباش هم نمیتونم با این اوضاع برم؟ _مگه وضعیت تو چشه ابوذر ؟ دستے به موهایش میکشد و میگوید: مهران جان شما دیدے صبح به صبح با چه ماشینے ایشون رو میرسونن به دانشگاه؟ بنده باید یه زندگے در شان ایشون درست کنم یا نه؟ مهران سوتے میکشد و میگوید: به به !! نمردیم و مادے گرایے داش ابوذرمون رو هم دیدیم!! دیگه چی حاجی؟ چشم غره ابوذر هم نتوانست جلوے خنده های مهران را بگیرد...نگاهے به آسمان انداخت و گفت: مهران بحث مادی گرایے نیست!! بحث سر واقعیته! من باید یه زندگے درست درمون براشون بسازم یا نه؟ مهران معترض میگوید: ابوذر به نظرت اون چه انتظارے میخواد از دامادش داشته باشه که تو نداری؟ با بیست و سه سال سن داری مدرک مهندسیتو میگیرے! تازه چند وقت دیگه معمم میشے.. بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_هجده ♡﷽♡ مهران دلجویان پشتش پچ پچ میکند و ابوذر لبخند میزند دور از چشم
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ و یه مغازه هم که دارے براے خرجیت و با پول خودت هم یه ماشین زیر پاته؟ با جربزه تر از تو کجا میخواد پیدا کنه؟ ابوذر فقط میخندد! مهران هنوز هم بزرگ نشده... ترجیح داد چیزے نگوید... مهران که از کم حرفے ابوذر حسابے کلافه شده بود خداحافظے کوتاهے کرد و ترجیح داد با دوستانش برنامه ریزے اردو را انجام بدهد مهران با نگاهش بدرقه اش کرد و بعد آنرا امتداد داد تا به زهرا که نه زهرا خانم رسید که همراه دوستانش نزدیکش میشدند! کمے خودش را جمع و جور کرد... از کنارشان رد شدند و ابوذر سرش را به زیر انداخت و زهرا زیر زیزکی تنها لبخند زد!با خودش گفت :مرد سر به زیر دوست دارد! به پیشنهاد پروانه درست پشت سر و ابوذر نشستند. سمیه مثل همیشه پر حرفے اش را از سر گرفته بود و ابوذر با خودش گفت نهایت رذالت است که بخواهد بنشیند و به حرفهاے آنها گوش دهد...زیپ کیفش را بست و بلند شد و رفت تا به کلاس بعدے برسد ناخواسته ذهنش درگیر چند کلمه اے شد که برخالف میل باطنے اش شنیده بود شد مرد ...قوے هیکل...بازوهاے کلفت...شکم شش تکه!!!! میخواست با این کلمات در ذهنش جمله بسازد یک جمله معنا دار مثلا اینکه: مرد بودن به هیکل قوے داشتن و بازو هاے کلفت بودن و شکم شش تکه است! یا مثلا آن مرد با هیکل قوے و بازو هاے کلفت و شکم شش تکه آمد... به این افکار لبخندی زد! نه ترجیح داد با این کلمات کارے نداشته باشد! هنوز آنقدر نامرد نبود که در حق مردانگے با جمالت من درآوردی نا مردی بکند!!! ناخود آگاه نگاهے به خودش انداخت! نبود! شکمش شش تکه نبود! لاغر نبود ولے هیکلے هم نبود!! دوباره خندید و به این جمله مضحک فکر کرد:کاش میشد مثل خیلے ها گفت! ظاهر که مهم نیست! دلت شش تکه باشد! پوفے کشید ! تازگے ها واقع نگرے اش عجیب گل کرده بود! اینها واقعیت بود و او داشت فکر میکرد به این فلسفه که چرا شعار و واقعیت اینقدر دور از همند! ترجیح داد زودتر به کلاسش برسد زیر لب زمزمه کرد: ماه خندید به کوتاهے شور و شعفم،دست بردم به تمنا و نیامد به کفم، کشش ساحل اگر هست چرا کوشش موج،جذبه دیدن تو میکشد از هر طرفم بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃