eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
[• #قرار_عاشقی⏰ •] °•|🌪 میان این همہ غوغا میان صحن و سرایت💛|•° °•|🙏 بگو ڪہ مےرسد آیا صداے من بہ صدایت😢|•° #دلخوشم_من_بہ_محالاتِ_شما هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇 [•💛•] @asheghaneh_halal
▪️🍃 #همسفرانه شرطِ شبِ عقدِ منِ دیوانہ همین بود😌💍 پیوند...فقط با نظرِ حضرتـِ زهرا😍👌 آن خانہ بهشتـ استـ، ڪہ بانوي رشیدش داراست ڪمےاز هنرِحضرتِ زهرا🌸🍃 #با_نظر_حضرت_زهرا ▪️🍃| @asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_ششم با شوخی هایت حسابی حالم را جا می آوری...حالا دیگر من هم مثل تو
🍃📝 💚 کوپہ امان را پیدا میکنیم... حالا دیگر هوا کاملا روشن شده... خودت را روے صندلے قطار می اندازے... کتاب مفاتیح الجنان را از کیف بیرون مے آورم و کنارت مینشینم... کتاب را باز میکنم بین دوصفحہ اے کہ باز میشود گلبرگ هاے قرمز رنگ خوشبوے گل سرخ است ناگهان با صدایی بلند می گویم: عہ...اینا رو نگاه! و بعد کتاب را نشانت میدهم با تعجب نگاه میکنے و می پرسے: اینا چیہ ان؟ _همون گلبرگ هایی کہ از روے گل اون شهیده قبلا تو خادمی برداشتم... نگاهی بہ آنها می اندازی و بعد با حالت معناداری بہ چشم هایم خیره میشوی و لبخند عمیقی میزنی... این گلبرگ ها از شهیدی بہ من رسیده که تورا هم بہ من داده بود! زمانی کہ براے اولین بار باهم آشنا شده بودیم! من آنها را از روے تابوت همان برداشتہ بودم! کنارت مینشینم و زیارت عاشورا را می آورم... دستت را روی شانہ ام مے اندازے و با دست دیگرت مفاتیح را از دستم میگیرے و با صوت شروع بہ خواندن میکنے سرم را بہ شانہ ات تکیہ میدهم و بہ پنجره نگاه میکنم خداے من!چہ چیزے بهتر از این! صدایت آرام گوش هایم را نوازش میدهند... چشمانم را میبندم و با تمرکز بیشترے بہ خواندن زیارت نامہ ات گوش میدهم... زیارت نامہ ات کہ تمام میشود بہ حالت سجده میروے و میگویی: ... به صورتت نگاه میکنم و لبخند میزنم تو هم متقابلا لبخند میزنی... مفاتیح را گوشہ اے میگذاری و دستانت را میان شانہ هایم قفل میکنی سرم بہ سینہ ات نزدیک میشود و صداے تپش هاے قلبت را میشنوم آرام میگویی: مریمی؟ _جان دلم؟ _تو از من راضی ای؟ _معلومہ...این چہ حرفیہ میزنے... _بہ هر حال...هر اشتباهے ڪہ کردم حلالم کن! دلم میلرزد...همیشہ از حلالیت گرفتن هایت وحشت دارم! مرا ناخودآگاه یاد از دست دادنت مے اندازد... نفسی عمیق میکشم و می گویم: تو بهترینے محمد! لبخندی میزنے و سکوت میکنی _براے چی اینو میگی؟ _هیچے...همینجورے مکث میکنم با خود میگویم نکند قرار است بار دیگر برود؟ نہ...! دیگر نمیگذارم! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_هفتم کوپہ امان را پیدا میکنیم... حالا دیگر هوا کاملا روشن شده...
🍃📝 💚 وارد خیابان میشویم بہ خوراکے هایم نگاهے می اندازے و میگویی : خانومم یکم مراقب باش اگہ با این وضعیت پیش بریم پول برگشتنمونم نداریم! در دلم خجالت میکشم اما بہ ظاهر با جسارت تمام جواب میدهم : آدم میاد مسافرت خرید کنہ... نگاهے بہ معناے ! مے اندازے و چیزے نمی گویی بزور جلوے خنده ام را میگیرم بہ ساعت گوشے نگاهے می اندازم و میگویم : نزدیک اذانہ میشہ بریم حرم؟ نگاهے گذرا بہ آسمان می اندازی و خواستہ ام را با علامت چشمانت تایید میکنے... * * * * * * سرم را از سجده بر میدارم و زیر لب صلواتے میفرستم و دستے بہ صورتم میکشم... با نگاهم بہ دنبالت میگردم...عطر ملایم و نامشخصی فضاے صـحـن بـزرگ رضوے را گرفتہ است! دیگر اینجا همہ چیز فرق میکند... همہ چیز بوے عشق میدهد... بوے آرامش بوے زندگے! اینجا دیـگر حرف ، حـرف دل است! عقل و منطق پاسخگوے این احساس غریب نیست... دستی روی شانہ ام مرا از حال خود بیرون مے آورد... رویم را برمیگردانم تویے! لبخند شیرینے میزنی و چهار زانو کنارم مینشینی... آستین پیراهنت را کہ براے وضو بالا برده بودی پایین میکشے و در همان حال میپرسی : چی می گفتے؟ _بہ کے؟ _امام رضا _حرف هاے دلمو با خنده میپرسے : منو یادت نرفت کہ...؟! ابروهایم را بالا می اندازم ادامہ میدهے : پس آخرش شهید میشم! دلم میلرزد نگاهے بہ چهره ے آرامت میکنم و با تحکم پاسخ میدهم : تو حق ندارے زودتر از من برے سرت را تکان میدهی و ساعتت را از جیبت در مے آوری و در دستت میکنے بعد از مکثے کوتاه میگویی : پس بگو باهم شهید شیم! کہ کسے تکخورے نکنہ!! _چرا خودت نمیگے؟ _آقا تورو بیشتر دوست داره سکوت میکنم و بہ گنبد طلایی خیره میشوم...شبیہ ستاره اے طلایی و روشن وسط آسمان تیره و تاریک شب است! چقدر دلم براے اینجا تنگ شده بود... براے این بارگاه! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_هشتم وارد خیابان میشویم بہ خوراکے هایم نگاهے می اندازے و میگویی : خ
🍃📝 💚 کفش هایم را در می آورم و در پلاستیکے میگذارم... وارد حرم میشوم... عکس نامنظم و شکستہ ام بین آینہ هاے کوچک شبستان رد مے شوند! موزائیڪ هاے مرمری زیر پاهایم را میشمارم تا بہ در میرسم... سرم را بالا میگیرم و بین چارچوب در می ایستم در چوبی طرح دار با گل هاے برجستہ...! دستے بہ در میکشم و صورتم را بہ آن می چسبانم... با تمام وجود عطر حرم را بو میکشم... قلبم آرام میزند... آرامتر از همیشہ... انگار اصلا احساس خودے ندارم...رحس میکنم پاهایم را لا بہ لاے ابرها می گذارم و در بی وزنے کامل قدم میزنم رد تابلوهاے نشانہ گذارے شده بہ سمت ضریح مطہر را میگیرم... دوست دارم ببینمت آقا... رو در رو... تا از دلتنگے هایم برایت بگویم... مے دانی آقاجان!مسافرم برگشــت... قربان دستت! از شبستان مے گذرم و روبروے در آخر می ایستم جاذبہ ضریح مرا بہ خودش میکشد! چشمانم را می بندم... دستم را بہ دیوار میکشم و رد مسیر را میگیرم! بہ آخر راه کہ میرسم... چشم هایم را باز میکنم و... چشمهایم دیگر طاقت نگہ داشتن سیل اشکهایم را ندارند! چشمم کہ بہ ضریح میخورد پاهایم توانشان را از دست میدهند و روے زانو هایم مے افتم... چنان آرامشے وجودم را میگیرد کہ دوست دارم چشم هایم را ببندم و تا آخر عمر همینجا بنشینم... کنار شما مهربانم... دیگر احساس دلتنگے و اضطراب ندارم... ؟ جمعیت آنقدر متراکم است کہ بیش از این نمی توانم نزدیکتر شوم سرم را بہ دیوار تکیہ می دهم و بہ ضریح خیره میشوم... قطره هاے اشڪ روے گونہ هایم مے ریزند خودم هم دلیل گریہ ام را نمے دانم... بی اراده و بی اختیار! شکوه و کرامت شما سخت ترین انسان هارا منقلب میسازد... چہ برسد بہ من؟! راستے آقا! مے دانم خودخواهے کردم و سربازتان را فقط براے خودم می خواستم... اما ببخـــش...حال و روزم را کہ میبینے؟! محمدم قصد دفاع از عمہ تان را دارد... کمکش کـن...شهیدش... یعنے... نہ...نمی توانم...بدون محمد؟ پـس مـن چـہ؟! اصلا مے شود شهادت را نصیب هردویمان کنے؟ براے او شهادتے مردانہ و براے من هم شهادتے از جنس زنانہ...! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
[• #آقامونه😌☝️ •] 😌 •] مـن 💚 •] بـا «تـو» 👌 •] بی بهـانه 😘 •] غزلخوانم.. ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #قدیر_عبدالهی|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(516)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] وَالْعَصر[•✋ قسم به عبورِ یڪایڪ ثانیه ها[•⏰ لحظه اے بےیادِ تُ[•🍃 خُسرانِ محض است آقا ...[•🙂 [• #السلام‌علیڪ‌حین‌تقــوم [• #آدینتون‌بخــیر بسـم‌اللھ الرحمن الرحیم✋ [•♡•] @asheghaneh_halal
💍⚫️ ⚫️ #همسفرانه کنارت هر کجا باشم...😉 کمی عالی تر از خوبم...😁❣ #کنارت_حالِ_من_خوبــه💕💐 @asheghaneh_halal ⚫️ 💍⚫️
[• ღ •] 💐هرصبح از همسرتان بپرسید: «براے این ڪه روز خوبے داشته باشے چه ڪارے از دست من بر مےآید؟» 💐در تقویم براے یڪ شب بیرون رفتن برنامه ریزے ڪنید. 💐یڪ روز را بدون انتقاد از همسرتان بگذرانید. 💐روزے ڪه با هم هستید تمام ابزارهاے الڪترونیڪ اعم از موبایل، تلویزیون، ڪامپیوتر و... را ڪنار بگذارید. 💐براے او یڪ یادداشت ڪوتاه بنویسید. 💐وسط روز براے او یڪ پیام عاشقانه بفرستید. 💐یڪ وعده غذا را با همڪارے هم درست ڪنید. 💐یڪ روز ڪامل در هفته،تمرڪزتان را روے محبت به همسرتان بگذارید. 💐از همسرتان تعریفے بڪنید ڪه تا ڪنون به زبان نیاورده بودید. ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
[• #خادمانه •] ⏰ این شنبه ای که میاد ساعت ۵ و ۴۳ دقیقه و ۲۱ ثانیه تنها وقتی هست که تمام اعداد ڪنار هم قرار میگیرن❗️ و هر 100 سال فقط یکبار اتفاق می افتد...👏 میشه 👈 [ 98/7/6 5:43:21 ] 👉 987654321 🍁این لحظه با هزاران آرزوی خوب پاییزے علےالخصوص فرج مولامون و سلامتے و ‌طول عمر با برڪت حضرت آقا؛ تقدیم همه‌ی شما خوبان! #تاڪشفیات‌بعدی_بدرود😉✋ 🍁| @Asheghaneh_Halal
[• ♡•] در تحقیقات، به سراغ چند دسته بروید... 🍃]رفقا 🍃]همڪار 🍃]همسایه ها 🍃]استادان و معلمان 🍃]هم اتاقے خوابگــاه 🍃]مدیریت مدرسه،دانشگاه و محل ڪار ۹۹_۹۷ مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
#ریحانه توجه کردین که هزاران دانه شن در عمق دریا ها وجود داره!!!🌊 اما چرا فقط یکی از اونها مروارید میشه؟✨😍 بخاطر اینکه که خودش رو توی صدف پنهان میکنه☺️ و صدف تمام وجودش رو میپوشونه🌸❗️ این پوشش باعث میشه که اون دونه شن تبدیل به مروارید زیبا و گرون قیمت بشه😇🌈 ما دختران،قطره ای از اقیانوس وجودیم😌🌊 با صدف حجاب وجودمون تبدیل به مروارید میشه💫 #خدا_خواست_که_ریحانه_باشی🌹 •[🏴]• @asheghaneh_halal
🌼◾️|| ◾️|| #قائمانه ⛺️••خیمه اٺ را در بیابان ها زدے،آقا چرا؟⁉️ 🏠••خانہ اے مَحرم ندیدے، تا شوے مهمان او؟😔 #السلام‌علے‌المهدےوعلےآبائہ #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج‌ #جمعہ‌هاے‌بے‌قرارے @asheghaneh_halal 🌼◾️|| ◾️||
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌[• •] 🇮🇷| انواع خودڪ🖊ـارهاےپاپڪو محصولے از ایران زمـین😎 ✌️| حمـایـت از ڪالاے ایرانے و ڪمڪ بہ رونق تولـید⚙ ☝️| |☝️ وقتشہ ڪہ ایرانـے بشے!😌👇 [•🇮🇷•] @asheghaneh_halal
[• #قرار_عاشقی⏰ •] °•|🌪 میان این همہ غوغا میان صحن و سرایت💛|•° °•|🙏 بگو ڪہ مےرسد آیا صداے من بہ صدایت😢|•° #دلخوشم_من_بہ_محالاتِ_شما هرشب ـراس ساعت عاشقے😌👇 [•💛•] @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝° 😴 { اِی خدا هلچی میدم منو بخوابونین رو تختم دوش👂 نمیتُنَن الان این چَلَم دلد میگیله لولووَچَم جا خوابه آخه تاشتی عَبَض اینچه عَچس بجیلند بلم میداستن میزاستَنَم لو تخت🛏 😘 | تپل جانم درکت میکنم منم هر روز رو دسته صندلے خوابم میبره این استادم 😢 درڪ نمیکنه من خوابم هی داد میزنه°😕° استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
••💍•• [• #همسفرانه •] عشق، تعبیرِ قشنگےست[•📝 برایــــــــــــم از تو[•💞 ورنه، ڪـــم‌تر سخنے بود[•🍃 ڪه معناے تو داشت[•😌 #افشین_یداللھے #ریشه‌ڪردےتووجودم [• @asheghaneh_halal •] ••💍••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_نهم کفش هایم را در می آورم و در پلاستیکے میگذارم... وارد حرم میشوم.
🍃📝 💚 ﴾﷽﴿ با لرزش موبایل بہ حال خود مے آیم جواب میدهم : بلہ؟ _مریم بیا وسایلو بزاریم هتل دوباره بیایم پاڪ یادم رفتہ بود ڪہ همہ ے کیف و کولہ ها در دست توست! خنده ام میگیرد و پاسخ میدهم : اے واے ببخشید!...باشہ آقا الان میام! از جایم بلند میشوم و دستم را روے سینہ ام می گذارم و سلامے مے دهم و از حرم خارج مے شوم... نزدیڪ حوض صحن پیدایت میکنم هنوز مرا ندیده اے و بہ دنبالم میگیردے... بہ سمتت مے آیم نزدیڪ کہ میشوم بہ شوخے میگویم : آهاے بینم! دنبال کی میگردے؟ رویت را بہ سمت صدایم بر میگردانے و لبخندے گرم میزنے ساڪ ها را از روے زمین بر میداریم بہ طرف در خروجے حرکت میکنیم بین راه میگویی : زیارت کردے؟ سیر شدے؟ _سیر ڪہ نشدم ولے بریم باز بیایم! با گوشہ ے چشمم بہ صورتت دقیق میشوم...انگار گوشہ ے چشمانت خیس اند! پس تو هم حسابے دلتنگ شده بودے! * * * * * * خودت را روے تخت مے اندازے و نفس عمیقے میکشے... چادر و روسرے ام را بر میدارم و یڪے یڪے ساک ها را مرتب میکنم و وسایل مورد نیازمان را بیرون می آورم... تو هم دستت را زیر سرت می گذارے و بہ سقف خیره میشوے! مشغول کارم میشوم... یڪ آن از جا میپرے و حولہ و لباست را از کنارم بر میدارے و بہ سمت حمام میروے... حرکتت ناگهانے و خنده دار بود! از ترس دستم را روے قلبم میگذارم و با تعجب و اندکے خنده نگاهت میکنم و زیر لب میگویم : دیوونہ...! بے پاسخ فقط گذرا لبخندے میزنے و وارد حمام میشوے لباس هایم را تا میکنم و در گوشہ اے مے گذارم بعد از اتمام کارم از جایم بلند میشوم و پرده هارا کنار میزنم لا بہ لاے ساختمان ها و خانہ ها بہ دنبال حرم میگردم اما پیدا نیست! باد گرمے بہ صورتم میخورد و موهایم را تکان میدهد حس خوبے وجودم را فرا میگیرد... همانطور مقابل پنجره می ایستم و چشم هایم را می بندم و نفس عمیقے مے کشم... _مریـــــــــم صدایت همراه با شرشر آب بلند میشود پرده هارا کنار میکشم و پاسخت را می دهم... حولہ ے کوچکے می خواستے و من هم برایت مے برم! لبہ ے تخت می نشینم و منتظرت مے شوم 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_دهم ﴾﷽﴿ با لرزش موبایل بہ حال خود مے آیم جواب میدهم : بلہ؟ _مریم
🍃📝 💚 بعد از چند دقیقہ بیرون مے آیی و حولہ ے کوچک نارنجے رنگ را روے شانہ هایت می اندازے و همانطور کہ دکمہ هاے پیراهنت را میبندے بہ سمتم مے آیی کنارم روے تخت می نشینی و با حولہ ے کوچڪ موهایت را خشک میکنے بہ تمام حرکاتت نگاه میکنم مثل بچہ ها وقتے چشمت بہ صورتم مے خورد با تعجب مے پرسے : چرا اینجوری نگاه میکنے؟! لبخندی میزنم و چیزی نمیگویم بعد از مکث و سکوتے طولانے میپرسم : محمد؟! _جانم؟ ترس شنیدن جواب مرا از پرسیدن سوالم منع میکند... اما تو تا حالت چشمانم را میبینی میگویی : چیزی شده؟! سکوت میکنم و چیزی نمی گویم نزدیک تر میشوی و دستی بہ موهایم میکشے و میپرسی : خانومم؟ این محبت هایت اذیتم میکند یڪ لحظہ نبودنت در ذهنم رد میشود قلبم تیر میکشد با بغض بہ چشمانت نگاه میکنم نگران میشوے و میگویی : چیشده مریم؟ هرچہ سعے کردم جلوے اشڪ هایم را بگیرم نشد... چشمانم خیس شد و قطره اے روے گونہ ام افتاد زیر چانہ ام را میگیرے و صورتم را مقابل صورتت قرار مے دهے _مریمی؟ عزیزم؟ آخہ تو چت شده؟ چرا همش ناراحتے و هیچے نمی گے چرا میخواے با اشکات قلبمو خون کنے... این حرفت تیر خلاصے براے سد چشمانم بود و یکباره صدایم بالا رفت! طاقت نمے آورے و سرم را در آغوش میگیرے و بہ سینہ ات می چسبانے صداے تپش هاے تند قلبت در گوشم میپیچد... صداے تپش هاے قلب مهربانت! _آخہ چتہ خانومم؟چرا با خودت اینجورے میکنے؟ با خودت با من... گریہ هایم از سر میگیرند موهایم را از جلوے چشمانم کنار میزنے نمی توانم حرفے بزنم... نمی دانم بگویم یا نہ؟ سرم را بالا میبرم و بہ چهره ات نگاه میکنم... نگرانی و ناراحتی از چهره ات پیداست... _بگو عزیزدلم بہ محمد بگو چتہ؟! از دست من ناراحتے؟! با سختے صدایت میزنم _محمــ...محمــــد _جـــان محمد _کے میخواے برے؟ _ڪجا...؟ _سوریہ... _سوریه؟!!! از جا بلند میشوم و با صداے بلند و هق هق گریہ هایم میگویم: آره سوریہ ...میدونم میخواے بری بازم میخواے برے... حیرت زده نگاهم میکنی و میپرسی : حالت خوبہ؟ _کی میخوای بری؟ از لبہ ے تخت بلند میشوے و روبرویم مے ایستے و با جدیت پاسخ میدهے : نمیدونم... 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃📝 #عشقینه #مسافر_عاشق💚 #قسمت_یازدهم بعد از چند دقیقہ بیرون مے آیی و حولہ ے کوچک نارنجے رنگ را رو
🍃📝 💚 ﴾﷽﴿ _نمی دونے؟!نگو نمیدونم...بگو نمی خوام بگم... _چت شده مریم؟!اصلا اگہ هم بخوام برم...چرا اینجوری میکنے؟! _مــــــــحـــــــمد... جنگہ... میفـهمےجنگہ... اگہ اتفاقے برات بیوفتہ... اگہ یہ چیزے بشہ... پس من چے؟!من چے میشم؟! ما هنوز یہ سالم از ازدواجمون نگذشتہ... اصلا اگہ قرار بود هے برے هے برے... چرا همون اول نگفتے؟ حداقل یکم بیشتر راجب این زندگے فکر میکردم... اصلا کلماتے ڪہ بہ زمان مے آوردم دست خودم نبود... حواسم بہ چیزهایی کہ مے گفتم نبود... انگار فقط میخواستم بگویم... بگویم... بگویم و بگویم تا آرام شوم... گریہ هایم شدت گرفتند و گوشہ اے از اتاق نشستم اما تو... شڪہ از حـرف هاے من سکوت کردی و بهت زده بہ روبرویت خیره شدے... بعد از مکث طولانے پرسیدے : یعنے... اگہ... بہت میگفتم... با من ازدواج نمیڪردے؟! نمے دانستم چہ بگویم... راستش اصلا منظورم این نبود... حرفے براے جواب نداشتم... سکوت کردم و بہ گریہ هایم ادامہ دادم آهی سوزناڪ کشیدے و از اتاق هتل بیرون رفتے! بدون حرف و خداحافظے... * * * * * * ساعت هاست ڪہ منتظرت هستم... ساعت دوازده شب است و تو هنوز برنگشتے چند بار با تلفنت تماس گرفتم اما خاموش بود نگران میشوم... میدانم همہ چیز تقصیر خودم بود... دلت را شکاندم... خدایا چہ کردم؟! یعنے کجایے؟! کـاش هیـچوقت آن سـوال را نمی پرسیدم! روے تـخت دراز میکشم و لا بہ لاے ملافہ ها غلت میزنم... بالشت زیر سرم را در آغوش میگیرم... یاد حرف هايم ڪہ می افتم احساس شرمندگے میکنم آنقدر دلم گرفتہ است... کہ حتے کوچکترین خاطره هایمان هم اشکم را در مے آورد اشڪے از گوشہ ے چشمم روے تـخت می افتد... چشمانم را میبندم... تصویر چہره ات کہ با حیرت بہ صورتم زل زده بودے و بہ اعتراض هایم گوش میدادے ظاهر میشود مرا ببـخش مرد زندگے ام... مرا ببـــــخش! 🖊••بھ قلــم: ••مریـم یونسے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃📝
[• #آقامونه😌☝️ •] 👋 •] دستـم /° در انديشــه‌یِ‌‌‌👇 °\ دسـتِ «تــو» 💚 😉 •] از هـوش مےرود...! ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #غلامرضا_بروسان|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(517)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
💍⚫️ ⚫️ #همسفرانه رفتن بہ هیئــ🏴ــت با شــما یعنی که بنـ😊ــده اَجـر دعــاهـ🌺ـاي قــ🙌ــنوتم را گرفتـــم #حاجت‌_رواشید‌_ان‌شاءالله💐 @asheghaneh_halal ⚫️ 💍⚫️
[• ღ •] 🍃🖤 ••خوش‌خلقے نسبت به همسر، لطف نیست بلڪه وظیفه شماست... ••با جمله‌ے "من اخلاقم اینجوریه،از روز اول دیدے"، بدخلقےتان را توجیه نڪنید! ••محبت به همسر وظیفه شماست؛ ڪم ڪارے نڪنید! 😐 🍃🖤 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
[• ♡•] 🍃🖤 همسر ایده آل زندگے شما با اشخاص به اصطلاح ایده آل فیلمها ڪاملا فرق میڪند. به عبارتے منتظر چنین موجوداتے نباشید، چون فقط به فیلمها تعلق دارند... 🍃🖤 مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
°🏴° !!!!! حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: زمانے مرحوم شیخ ابراهیم حائری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غائب "عج" را در خواب دید، حضرت به او فرمود:✨ اینها که در اینجا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و…، ولی هیچ‌کس به فکر من نیست و برای و فرج من به‌طور جدے دعا نمےکند! : در محضر بهجت، جـ٣ـ ، صـ٢۴٨ـ 🙏💚 ◾️ @asheghaneh_halal ◾️ °🏴°