eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
[• #صبحونه 🌤•] ☀️| هر صُبح... | به فـٰـآلِ آمدنت... ❣| قرآن مےگشاییم... | الیس الصبح بقریب...؟! •• اللهم عجل لوليك الفرج •• #صبح‌سه‌شنبتون‌امام‌زمانـے☺️🍃 #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج [•♡•] @asheghaneh_halal
- - - 🍁 - - - #پابوس چه خوبست من را هلاکم کنند حوالے ڪوے تـو ، خاڪم کنند😇|•• "بقیع" تو از "ڪعبہ" پر شورتر حریم ات ڪمے از جنان دورتر🌹|•• - - - 🍁 @asheghaneh_halal - - -
🍁|• #همسفرانه •|🍁 🌤•° صبحی ڪہ طلوعش 😍•° بدهد مژدہ دیدار 💜•° آن صبح بہ تڪرار شود 💐•° صبح بهشتم...!! #هماڪشتگر🖊 #صبحتون‌بخیر🎈🌞 💍|♡ @ASHEGHANEH_HALAL
[• ღ •] وقتے شوهرتون از شما تعریف میڪنه نگید: ••🍃اینطور نیست ••🍃مرسے نظر لطفته یڪم خلاق تر جواب بدید: ••🌸مشخصه وقتے عشق شما ام باید اینطور باشم. ••🌸وقتے همسرم انقدر خوبه معلومه یه فرشته نصیبش میشه. ☺️👌 ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
•🕊• آن روزها ڪہ دشمن بہ " جانمان " حملہ ڪرد، شهدا ما را خود ڪردند! نڪند این روزها ڪہ دشمن بہ " نانمان " حملہ ڪردہ است شرمندہ شویم! 🌷 @Asheghaneh_halal 🌷 •🕊•
#ریحانه گاهی اگر دعایت مستجاب نشد..😥 برو گوشه ای بنشین..😔 زانوهایت را بغل بگیر و یک دلِ سیر "گریه کن"....😭 شاید لازم باشد میانِ گریه هایت بگویی؛ خدایا...ببخش💔 آن گناهانم را که دعاهایم را حبس نموده اند!😞 #الهی_العفو💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌꧁ℒℴνℯ🍃🌹• • • @asheghaneh_halal
[ Photo ] [• #خادمانه •] جناب روحانی: ما پیشرفت های زیادی داشته ایم😎 ما قطعنامه های آمریکا را #وتو کردیم😎 ما سفره مردم را خیلی بزرگ کردیـــــم😎 ما بهترین دولت بعد از آقای خاتمی و هاشمی هستیم😎 درود خدا بر سید دلهـــــا خاتمی😉😌 امشب یک مهمان بســـــیار ویژه داریم از اون مهمان ها که از بچه های بالا هستند😌 قراره به بزرگ شدن سفره های مردم👆👆 توسط جناب روحانی بپردازیم 😎😉 ببینیم اگه ذور دورِ جنای روحانی تموم شده وضعیت اقتصادی رو سامون بدن😤✊🤝 یه روز خارجِ تشریف دارن یه روز توی ایران این ور و اونور میرن✊✊✊✊✊✊ امشب رأس ساعت 21:00 اینجا با ما همراه باشید.✋👇☺️ ✅ @Rasad_Nama سیاست ما عین دیانت ماست😎👇 🔎| @Asheghaneh_halal
- - - 💚🍃 - - - #قرار_عاشقی گرچه گردون را ببالا خرگه والا زدند خرگه قدر ترا بالا تراز بالا زدند - - - 💚🍃 @asheghaneh_halal - - -
••☕️ [ #همسفرانه ] |تو| را قاب میکنم میگذارم روے |طاقچه| زندگے امـ و اسمت را میگذارمـ تمامـ |وجودمـ|...♡ ••👤 #حامد_رجب_پور [ @asheghaneh_halal ] ••☕️
°🐝| #نےنے_شو|🐝° 👼 | تُجا به دَلامتی با این عَدَله؟ 😕 ] دست پیش میگیری پس نیفتی؟! خودت اونجا چیکار میکنی اصلا؟!!! 😮| من تالی نمیتَلدَم داستم زاس سیاتِتو سوپ میزدم؟ 😒 ] باریکلا باریکلا چشمم روشن، حالا دیگه زاغ سیاهه منو چوب میزنی؟ 🙁 | بَیه بَیه تون همس یباسکی میلی بیلون منو با خودت نمیبلی 😐 ] ببخشید از این به بعد هر جا رفتم شمارم میبرم! ولی خیلی زرنگیا قشنگ دست پیش و گرفتی😉 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_بیست_و_یکم فاطمه من، زندگی من، بیا، برگرد، بهت قول میدم تمام تلاشمو
💐•• 💚 -فاطمه خانم کی برمیگردند؟ - خانم محترم زندگی خصوصی دیگران به شما چه ربطی داره؟ به شما چه که زن من کی میره و کی میاد؟... -وا! یعنی چی؟ زندگی خصوصی شما وقتی برای ما خطرناک میشه به همه ربط پیدا میکنه. شما اگه می خواید مجردی توی این خونه زندگی کنید، ما با مشکل روبه رو میشیم، من همین الانش به صاحب خونه گفتم که ما باید توی این خونه امنیت داشته باشیم، نه این که هر لحظه تنمون بلرزه که اینجا خونه ی.... خونه ی .... خونه فساد راه بیفته... سهیل وسط حرفش فریاد زد: -حرف دهنتونو بفهمید، هرچی بهتون نمیگم پررو تر میشید... -سهیل صدای فاطمه بود، با ساک توی دستش روی راه پله ایستاده بود، علی و ریحانه هم متعجب کنارش بودند و چادر مادرشون رو توی دستشون گرفته بودند. فاطمه ادامه داد: -آروم باش . بعدم رو کرد به سمانه خانم و با حالتی شاکی و عصبی گفت: ببین سمانه خانم، اگر یک بار دیگه زنگ در این خونه رو بزنید، به هر بهونه ای، به بهونه احوال پرسی، آش آوردن و به طور خلاصه فضولی کردن، انتظار نداشته باشید باهاتون عین یک همسایه متشخص برخورد بشه، هر چی دیدی از چشم خودت دیدی ... حالام راهتو بکش برو جمله آخرش رو با چنان دادی بیان کرد که تن سمانه خانم لرزید، تصورش رو نمیکرد که فاطمه حرفهاشو شنیده باشه و اینجوری باهاش برخورد کنه، برای همین بدون هیچ حرفی بلوزش رو مرتب کرد و از پله ها رفت پایین. بعد از رفتن سمانه خانم، فاطمه نگاهی به سهیل کرد، درموندگی و خشم رو توی چشماش میشد به وضوح دید، اما بدتر از اون سایه ای بود که از راه پله های طبقه بالا به آرامی رد شد ، ذهنش درگیر شد: نکنه واقعا سمانه خانم چیزی دیده که این طور با سهیل حرف زده، نکنه اون سایه طبقه بالا واقعا توی خونه اون بوده، نکنه این دختره، همسایه طبقه بالا تا چند لحظه قبل توی خونه من بود؟ ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••