eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.4هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_صدوبیست‌‌وهشت] جایی خوانده بودم که شمس تب
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] پیاده شدیم،دیدم بی انصافی است که از نواب تشکر نکنم ،آرام به طرفش برگشتم : خیلی ممنون بابت گردش و بستنی خیلی خوب بود! صدای خنده پر شیطنت عطیه باعث شد،همه مان لبخند بزنیم . _ آب نبات چوبی رو دوست نداشتی که راجبش تشکر نکردی ؟! می خواستم دلم را بگیرم و فقط بخندم انقدر که چشمانم پر شود و گونه هایم سرخ. امیر علی خواهش میکنم شیرینی گفت. با همان خنده راهی داخل شدیم ،امروز برای چندمین بار باید اعتراف می کردم ،این جمع به شدت دوست داشتنی بود ! همگی کلی خوش آمد گفتند و من مات توجه پر مهر مادر نواب به خودم شدم و چهره کلافه نواب به این توجه ، افکارم را در هم ریخت ،اینجا چه خبر بود دقیقا؟! با صدای بلند زهرا انگار خیالم به جمع برگشت. _ واااای علیییییییی! کی برگشتی تووو؟؟؟؟ آخه مردم که از نگرانیییی! با بهت به منظره مقابلم خیره شدم همسر زهرا برگشته بود به همین شیرینی ! امیر علی خبر داشت و نگفتنش باعث چشم غره غلیظ زهرا شد هر چند زهرا آنقدر ذوق زده بود که همه چی سریع یادش رفت،جلو رفتم و سلام کردم با احترام سلامی کرد ،لباس سبز پاسداری اش هنوز در تنش بود ! مردی قد بلند و تقریبا هم تیپ نواب. زمزمه آرام زهرا شنیدم : دورت بگردُم که خسته نباشی جانا دور هم نشستیم و نگاهم درگیر چشم های پر برق و ذوق زده زهرا بود هنوز ! عشق زیبایت می کرد ،چشمانت پر برق میشد با دیدن یار تمام غصه ها را فراموش می کردی و دلبرانه می خندیدی! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوبیست‌ونهم] پیاده شدیم،دیدم بی انصافی اس
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] برای چیدن سفره شام جوانان بسیج شدند و همگی به طرف آشپزخانه رفتیم عطیه جدی به طرف امیر علی و همسر زهرا که به شدت مشغول بودند برگشت: آقایون محترم و ارجمند لطف کنین یه کمکی بکنین ثواب داره خو زهرا خیلی دلسوزانه نگاهی به علی کرد : آقای مو تازه رسیده، خسته است خو عطیه و من همزمان از دهنمان در رفت : شوهر ذلیللللل و جمله ما باعث خنده بلند جمع شد آن دو هم بلند شدند و برای کمکی آمدند بشقاب ها را به طرف سفره آوردم امیر علی از دستم گرفت : من میچینمشون ، ممنون مات ،بشقاب هایی که حالا در دست او بود نگاه کردم مثلا این چه کاری بود ؟! سبد های سبزی را آرام چیدم در آشپزخانه کاسه های ماست آماده بود به طرف مادر نواب که اصرار داشت به نام کوچک صدایش بزنم برگشتم : نرگس خانوم ! گل محمدی دارین ؟! با محبت نگاهم کرد : اره عزیزُم برا تزیین میخوایی ؟ سرم را به علامت تایید تکان دادم نعناع تازه هم آورد بعد تمام شدن کارم نگاهی به کاسه های رنگی ماست کردم شکل لبخند بودند نعناع ها به جای چشم و گل محمدی شده بود لبخند ! نرگس خانوم به طرفم خم شد : چه خوشگل شدن دستت درد نکنه گل دختر ! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . به قربونِ گنبدِ زعفرونی رنگِ شما آقای‌امام‌رضا✨ . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» ژان من؟ داست دُفتی؟؟(🤨🤔) بَدام پَشَم خَدیدی؟ (😍🇮🇷) بییم داهپیمانی؟(😊) این دِباسم خوپه؟(🤔☺️) 🏷● ↓ 🍃ژان من؟ :جان من؟ 🍃داست دُفتی: راست گفتی 🍃بییم داهپیمانی: بریم راهپیمایی ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ ☝️ وقتی شما در منزل با همسرتان بحث می‌کنید😠 خانه تبدیل به استادیوم می‌شود ولی بچه تماشاگر نمی‌ماند و در ذهن خود داوری می‌کند.🤔😥 👈هنگام داوری به دلایلی حق را به یکی از طرفین می دهد، در حالی که هر دو را دوست دارد، و همین شروع زجر دیدن فرزند است.😖 ✋هیچ وقت بچه‌هایتان را بین انتخاب یکی از شما دو نفر قرار ندهید، چون تنها اتفاقی که می‌افتد آسیب روحی فرزند است. . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'| |' .| . . ‖↵ دل خوشم☺️ با غزلی تازه📝 همینم کافیست👌 ‖↵ تو مرا👤 باز رسانی🍃 به یقینم کافیست😊 ‖↵ قانعم😌 بیشتر از این☝️ چه بخواهم از تو🧐 ‖↵ گه‌گاهی⚡️ که تو یادم بکنی🌹 هم کافیست…✋ |✋🏻 |📖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1707» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ °|⛅️|° چه بگویم سحرت خیر؟ °|😇|° تو خودت، صبح جهانے °|💖|° منِ شیدا ، چہ بگویم؟ °|😍|° کہ تو، هم این و هم آنے ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . 🕊وَ إِنِّي لَمُشْتَاقٌ إِلَى مَنْ أُحِبُّهُ دلتنگ ڪسے هستم ڪه او را دوست‌ دارم ...♥️ ✋🏻💚 . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . ☀️|• از خودمان ڪہ حرف می‌زدم، چیز؎ نمی‌گفت. آمده بود بیمــارستان، قبل از تولــد احســان. 😅|• بہ شـوخی می‌گفتم: وا؎ حمید! بچہ‌مان آن قــدر زشت است ڪہ با تو مــو نمی‌زند؛ می‌خندید. ✋🏻|• اما تا می‌خواستم حرف دیگــران را بزنم؛ می‌گفت: برو بنــد ب. حرف دیگر؎ بزن. 🙂|• از این حســاسیت‌هایش ڪہ نشانہ سلامت روحش بود خوشم می‌آمد. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡ ‡ ‡ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لَبخَندبِزَن‌بِہ‌ڪِنـٰایِہ‌هـٰاۅَبـٰازبِگۅ، فَقَط‌بِہ‌؏ِشقِ‌فـٰاطِمِہ‌نِگَهِش‌میدارَم🖐🏻♥️! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿 < ` ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
|•👒.| |• 😇.| . . ⭕️گفت و گوی خواستگاری💑 تنظیم زمان گفت و گو، به اندازۀ فهم معیارها و روحیه‌های یکدیگر🙂 ⛔️خجالت کشیدن ممنوع!! ❗️بعضی از دخترها خجالت می‌کشند که به پدر و مادرشان بگویند: «من باید یک جلسۀ دیگر با این پسر حرف بزنم».😣 ❌ خجالت ندارد. می‌‌خواهید یک زندگی را شروع کنید. شوخی که نیست. باید به اندازه‌ای حرف بزنید که بتوانید روحیه‌ها و معیارهای یکدیگر را برای زندگی بفهمید.🤗 🔹 اگر به هر دلیلی، نیازمند گفت و گوی بیشتری هستید امّا خانواده‌ها مخالفت می‌کنند، از آنها بخواهید اجازۀ گفت و گوی تلفنی به شما بدهند.😌 🔹 اگر این هم نشد، سؤال‌هایتان را بنویسید و به فرد دیگری مثل خواهرتان بدهید تا او از طرف مقابل بپرسد و پاسخش را به شما بدهد.😊 🔹 اگر این هم نشد، سعی کنید کمبودی را که در گفت وگو داشته‌اید، با تحقیقِ دقیق‌تر جبران کنید.😊👌 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۷۴ . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌چند روز پیش تو ورزشگاه آزادی یه مراسم معنوی برگزار شد منم توفیق خادمی داشتم و انتظامات بودم... به ما گفته بودند اگر احیانا دیدید یکی کشف حجاب کرد بهش تذکر بدید ولی الحمدلله چیزی ندیدیم فقط یکی رو دیدم دوربین به دست عکاسی میکرد تو اون جمع معنوی که همه پوشششون خوب بود ایشون یه کلاه آفتابی گذاشته بود وموهای کوتاش معلوم بود و مانتوی خیلی کوتاه پوشیده بود و شلوار لی جذب خیلی به چشم میومد... بر حسب وظیفه رفتم بهش تذکر بدم چوب پر رو زدم شونش، برگشت؛ با احترام گفتم که حداقل به جای کلاه شال یا روسری سر کنه که یکباره تمام تصوراتم به هم ریخت طرف با صدای مردونه گفت روسری سر کنم؟؟؟!!!!😢😳😱 جای برادری خیلی خوشگل بود😂😂😂 . . ''📩'' [ 551 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal