💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
وقتی یکیو خیلی دوست داری همهی فکر
و ذکرت میشه فکر کردن به اون،
حال خوب اون، 👌
خندیدن اون،
اینکه اون راحت بخوابه،😌
تو آرامش باشه، چشماش خندون باشه،
خوب غذا بخوره، مواظب باشی عصبی نشه
وقتی یکیو خیلی دوست داری همهی زندگیت
میشه اون و فکر اون،👌
عین من که تک تک
لحظه هامو بهت فکر میکنم
و همیشه حواسم بهت هست..🤍
#احبک😘
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
🖤غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند...
💔✨
#سیدی
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
دلبر باش😉👇
غذاهایی که با سس کچاب یا مایونز خورده میشه رو میتونید یه گوشه از غذا رو با سس حرف اول همسرتون رو بنویسید، یا مثلا ی قلب بکشین خلاصه دلبری کنید براش😜
یه کار ساده اما خوشایند مطمئن باشید همسرتون ذوق میکنن👏😍
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
جَلد خود کردی مرا!
بال و پرم مخصوص ِتوست🕊
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوچهار +:برو به سلامت... بیخبرم نذار..خداحافظ :_خدا
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوپنج
خنده دار است.
وارد آشپزخانه میشوم،منیر سخت مشغول تدارک دیدن است...
:_خداقوت منیرخانم
به طرفم که برمیگردد،صورت خوشحالش را میبینم.
+:قربونت برم عروس خانم...
جلو میآید و بازوهایم را میگیرد
... +:... هزار الله اکبر.. ماشاءالله
چقدر ماه شدی هزار ماشاءالله
:_تو هم خوشحالی که من دارم میرم منیرخانم؟
+:نه خانم. من خوشحالم که سر و سامون گرفتین.. بالاخره هر کسی یه روز ازدواج میکنه..
دلم نمیآید شادیاش را برهم بزنم... دوست ندارم غصهی مرا بخورد.. همین که مامان و بابا و
منیر فکر کنند من به سوی خوشبختی میروم،برایم کافیست ...
:_مزاحمت نمیشم،به کارت برس.
*
روبه روی مامان و بابا در ورودی سالن میایستم تا خوشآمد بگویم..
صدای منیر میآید که مهمانها را راهنمایی میکند.
اول، عمو محمود وارد میشود.
مردی با ابهت و بلند قد. بسیار شبیه پدربزرگ است، منتهی جوانتر
جلو میآید و با مامان دست میدهد، بعد به طرف بابا میرود.
آغوشش را باز میکند،اما بابا خودش را کنار میکشد.
چه کینهی عجیبی در دل بابا افتاده.
بابا نگاهم میکند، التماس را در چشمانم میریزم و او میبیند.
دستش را دراز میکند و با عمو دست میدهد.
لبخند روی لبهای عمو مینشیند، اما بابا همچنان جدی است..
خوشحالم، قدم اول را برای آشتی برداشتم..
عمو به طرفم میآید و بغلم میکند.
نفر دوم زنعمو است. زنی خوش استایل و موقر..
موهای طلاییاش،زیر شال گلبهیاش برق میزنند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوشش
جلو میآید و مامان را بغل میکند، به نظر مهربان و دوست داشتنی میآید.
:_افسانه جون من شرارهام... خیلی دوس داشتم ببینمتون..
مامان لبخند میزند
+:خیلی خوش اومدین، منم مشتاق دیدار بودم...
زنعمو شراره،با بابا هم دست میدهد و به طرف من میآید..
به به،عروس خوشگلم. محمود دیدیش ؟ پس دختری که خواب و خوراک رو از مسیح
گرفته،تویی؟؟
:_ من تنها لبخند میزنم، زنعمو بغلم میکند.
چقدر خونگرم است، برعکس پسرش..
نفر سوم،خودش است... نمیدانم چرا با دیدنش کمی خودم را گم میکنم..
کت و شلوار کرم با پیراهن قهوهای پوشیده و دسته گل بزرگی در دست دارد.
مثل دفعهی قبل،پر از مریم...
دست مامان را میگیرد و میبوسد، بابا را مردانه بغل میکند و کنار من میایستد.
چرا مثل پدر و مادرش نرفت تا بنشیند؟
کنارم که میایستد، قدم تا سینهاش به سختی میرسد.
صورتش را خم میکند و کنار گوشم میگوید
:_لبخند بزن
چشمانم را میبندم و به سختی لبخند میزنم.
همان پسری که بار اول جلوی خانه دیدمش،وارد میشود. همان که مرا با خدمتکار خانه اشتباه
گرفت.
پس مانی،این است.
نفس نفس میزند
:_ببخشید من ... دیر اومدم... شرمنده...سلام افسانه جون
و دست مامان را میفشارد.
:_سلام عموجان،خوبین؟
به طرف من برمیگردد و دستش را دراز میکند.
:_سلام نیکی جان..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
* خون❣
شهید سید عباس موسوی🌷
بر زمین نماند👌🏻
* خون شهید سید حسن🕊
هم بر زمین نخواهد ماند✌️🏻
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🏴 #سیدحسن_نصرالله
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1503 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🍳
⏝
֢ ֢ #صبحونه ֢ ֢
.
چــشم بگـشاے
ڪہ خـورشـید شڪـفت . . .✨💛
.
𓂃صبحروعاشقانهبخیرکن𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🍳
⏝
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
«ما استفاد امرء فائدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر الیها، تطیعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله»
پیامبر خدا (ص)فرمود:
پس از اسلام، هیچ نعمتی برای مرد بهتر از زن مسلمانی نیست که هر گاه به او بنگرد، مسرورش کند و هر گاه به او فرمان دهد، اطاعتش نماید و در غیاب او حافظ ناموس و مالش باشد.👌🫀☝️
منبع:من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 255✍
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
آهنين جانم🥲
وليـــــ✋🏻ــڪن
آهنين دلـــــ🫀
نــیســ🚫ــتم!
- صائب
- خلاصه که بله👩🦯
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
تو مرا می فهمی🙃
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه
یک انسان است، تو مرا میخوانی🥰
من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم و
تو هم می دانی تا ابد در دل من می مانی💚
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
ترفـند فـوق العاده ڪـیڪـ 🤩🍰
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 سال دوم ارشد یه همکلاسی داشتم
عاشق یکی از دخترای سال پایینی شد،
بخاطرش از عمد دو تا درس رو افتاد
گفت باهاش همکلاسی میشم💝
الان اون دختره مهاجرت کرده،
این بدبخت سه ترمه دوتا درسشو
نتونسته پاس کنه😐
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1038 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃پاتوقمجردے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🥤
⏝
🪖
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢ ֢
.
همسر محترم شهید : سال زندگی با شهید زارع از بهترین روزهای عمر من بود.لحظات خوبی را از زمان ازدواج تا شهادت با وی سپری کردم لحظۀ رفتنش آرامش خاصی داشت.یک آرامش عجیب و دوست داشتنی که آن لحظه همیشه در نظرم عیان است.قرآن را بالای سرش گرفتم و با صلوات بدرقه اش کردم همسر شهیدم بسیار آدم سادهزیست، باگذشت،شوخ طبع،پرتلاش و اهل خدمت به دیگران بود.وقتی از محل کار به خانه میآمد، خستگی کار را پشت در خانه میگذاشت و با حالت مهربانی و چهرهای خندان و بشاش وارد میشد با ورود ایشان فضای ساکت منزل کاملاً شکسته میشد.همۀ اعضای خانواده او را دوست داشتند.برای مادرم مثل پسر بود،نه داماد.
⊹🌷 #شهدارایادکنیمباذکرصلوات
#شهید_عبدالصالح_زارع
#روایت_عشق
.
𓂃اینجاشهدامیزبانعشقاند𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🪖
⏝
🧸
⏝
֢ ֢ #پشتڪ ֢ ֢
.
.
همیشه یه چیز از بین میره
تا یه چیز بهتر بدست بیاد
فقط صبر داشته باش🌱🫀
.
.
𓂃دیگهوقتشهبهگوشیترنگوروبدی𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧸
⏝
🧃
⏝
֢ ֢ #ویتامینه ֢ ֢
.
چند کار اشتباه در مورد استفاده از #موبایل که به رابطه ی عاشقانه صدمه میزنه:
1⃣👈چیزیکه باعث خندتون شده رو به شریک عاطفیتون که کنارتون نشسته ، نشون نمیدین
2⃣👈هرجا میرید تلفنتون رو با خودتون میبرید و این کار باعث میشه اون شدیدا بهتون شک کنه
3⃣👈موقعی که دارید باهم حرف میزنید هی #گوشی رو چک میکنید
4⃣👈هرچی نوتیفکیشن بیاد فوری چکش میکنید
5⃣👈ساعت غیرکاری همش گوشی دستتونه و انگار نه انگار خانواده ای دارین که باید براش وقت بذارین
6⃣👈به جای اینکه با کلمات به شریک عاطفیتون ابراز احساسات کنید واسش فقط ایموجی میفرستین
.
𓂃ویتامینعشقتاینجاست𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧃
⏝
☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
.
زیر ایوانِ طلا✨️
چشم ترم 🥹
مخصوص ِتوست❤️
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویستوشش جلو میآید و مامان را بغل میکند، به نظر مهربان و
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوهفت
هم الآن است که قالب تهی کنم... حس میکنم فشار خونم افتاده..
*مسیح*
حس میکنم چیزی از جیب مانی زمین میافتد، نگاه میکنم،کاغذی کنار پایم افتاده. مانی به طرف
نیکی برمیگردد.
خم میشوم تا کاغذ را بردارم،یک آن یادم میافتد مانی فراموشکار است ،با اینکه از خلقیات نیکی
خبر دارد،اما...
کاغذ را برمیدارم و قبل از اینکه بلند شوم،آهسته میگویم
:_دستت رو بنداز مانی...
بلند میشوم،به وضوح رنگ نیکی پریده...
مانی دست در موهایش میکند
+:شرمنده... ببخشید حواسم نبود...
عمو و زنعمو میروند و نزدیک مامان و بابا مینشینند.
نیکی کنار پدرش مینشیند،اضطراب به وضوح از حرکاتش پیداست..
پای راستش را روی پای چپ میاندازد و مدام تکانش میدهد.
درست روبه روی نیکی مینشینم،سرم را پایین میاندازم و حر کات جمع را کنترل میکنم.
مانی هم کنار من مینشیند.
مامان خیلی زود با زنعمو صمیمی شده و با هم گرم صحبت اند..
نیکی با گوشه های روسری اش بازی میکند. و سکوت وحشتناکی بین عمومسعود و بابا برقرار
است...
تک سرفه میکنم تا مامان متوجه یخ جمع بشود.
مامان نگاهم میکند و تصنعی میخندد
:_آقامسعود ما خیلی مشتاق دیدارتون بودیم...
عمو سرش را پایین میاندازد.
هیچ نمیگوید،غرورش برای من اما ستودنی است...
پس بابا راست میگفت که من شبیه عمومسعود هستم..
باز هم نگاهم به نیکی میافتد،همچنان سرش را پایین انداخته ...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_دویستوهشت
بابا پوزخند میزند:بازم دست این دو نفر،نیکی و مسیح،درد نکنه.. بعد مدت ها باعث دیدار من و
مسعود شدن..
عمومسعود میگوید:فقط اینجاییم به خاطر نیکی و مسیح... خواهشا حرف دیگه ای جز این دو
نفر زده نشه...
لحن سرد و محکمش همه را متعجب میکند.
چند لحظه طول میکشد تا بابا به خودش بیاید
دوباره میگوید:باشه برادرلجباز من... باشه...
خب...این دونفر که حرفاشون روباهم زدن و خودشون بُریدن و دوختن... میمونه چیزایی که واسه
ما بزرگتراست..
پوزخند عمومسعود،از چشم من دور نمیماند.
مامان میگوید :بله دیگه.. داریم باهم فامیل تر میشیم.
بابا دوباره ادامه میدهد:خب مسعود..نظرت رو چند تاس؟؟
نیکی سرش را بلند میکند و با تعجب به بابا نگاه میکند.
درست مثل یک دختربچه، چشمانش را گرد می کند.
حرکاتش بامزه اند،حق دارد... هنوز نمیداند بابا عادت دارد همه چیز را مثل یک معامله تصور
کند.
به طرف من برمیگردد. چشمانش از تعجب گرد شده اند.
لب میزنم:مهریه
متوجه میشود، آهان میگوید و سرش را تکان میدهد.
عمومسعود به طرف من برمیگردد و خطاب به بابا میگوید: پسرت چند تا میتونه بده؟
مثل خودش،با غرور میگویم: هرچند تا امر کنید عموجان
نیکی آرام میگوید:فقط یکی..
این بار نوبت من است که با تعجب نگاهش کنم. نگاه همه معطوف او میشود،سرش را پایین
میاندازد.
عمو میپرسد:چی؟
نیکی سرش را بلند میکند و به چشمان پدرش خیره میشود:باباجان..فقط یه سکه...
بابا لبخند میزند:باشه دوهزار تا واسه خاطر پدرعروس، یه دونه واسه خود عروس خانم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
هدایت شده از رصدنما 🚩
♨️ فوووری ... فوووری ♨️
به افتخار حملهی امشب
عضویت در این کانال
تا اطلاع ثانوی رایگانه😄👇
https://eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
اخبار تنبیه اسرائیل توسط سپاه
به لحظه و با روایت طنز😉
جانمونید که ظرفیت محدووده😳
فوروارد واجب :: صدقه جاریه😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
* ماترکناک یابن الحسین...🚩
√ سخنرانی طوفانی
شهید سید حسن نصرالله🕊
درباره رهبر انقلاب💚
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰🏴 #سیدحسن_نصرالله
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1504 𓈒
.
𓂃شبنشینےبامقاممعظمدلبرے𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌙
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
🤕تغییر دادن خود به منظور جلب
رضایت طرف مقابل❌
🎭| بعضی از افراد به خاطر اینکه بتوانند علاقۀ طرف مقابل را به خود جلب کنند، سعی میکنند بعضی از رفتارهایشان را تغییر دهند.
💯| البته تغییر دادن رفتار فینفسه کار بدی نیست، اما اگر قصد ما این باشد که فقط در دوران آشنایی این کار را انجام داده و بعد از ازدواج به روال خود برگردیم، یا به عبارتی برای مدتی نقش بازی کنیم، این کار ما نوعی فریب محسوب شده و بعدها موجب بروز مشکلات بزرگی در زندگی مشترک میشود.
☺️| پس بهتر است ما در مدت آشنایی خودِ واقعیمان را نشان دهیم تا طرف مقابل بتواند انتخاب آگاهانهای داشته باشد.
#خواستگاری #نامزدی #عقد #ازدواج
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
دور نباش
در این دنیایِ کوچک...
در این" آغوشِ دنج"🙃
نزدیک تر باش، از روح به جآن
نزدیک تر باش، از جان به تَن
نزدیک تر باش، از تن به مَن
"تو..." ؛
خودِ من باش...
ساکن همیشگی قلبم☺️💚
#انت_ساکن_فی_قلبی
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
👜
⏝
֢ ֢ #منو_مامانم ֢ ֢
.
📩 دیشب مامانم موشکای سپاه رو
که دید، گفت: این جنگ چقدر جدیه؟
برگ انگورهامون نم داشت بردم پشت بوم
خشک شه، برم بیارم پایین؟😐
آخه مادر من😢😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1039 𓈒
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین.
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𓂃دونفرههاےویژهبامامانبفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
👜
⏝
💍
⏝
֢ ֢ #همسفرانه ֢
مال من باش که بجز تو
به کسی حِسی ندارم 💚
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝