eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه شادی.mp3
9.41M
📼 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ ‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍓°فقط با شاد کردن کودکان° 🎀°به نقاط خاصی از بهشت ° 👣°وارد می‌شین° 🔐°که برای بقیه قفله° 𓂃حرف‌دلت‌رو‌اینجابشنو𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 📼 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ یک لحظه نشد کم بشود در قلبم دلبستگی‌ام به مهربانی‌هایت . . . . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوشصت‌وهشت :_آره زنگ بزنم خیالش رو راحت کنم... مرسی ز
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . ناخودآگاه باز به مسیح خیره میشوم. او را نمیدانم ولی قطعا زنعمو مادرشوهر بینظیریست. :_اختیار دارین زنعمو.. این حرفا چیه؟راضی به زحمت نبودیم... +:مسیح خوبه؟ خودت خوبی؟ :_بله خوبیم،شما خوبین؟ عموجان خوبن؟ +:مرسی عزیزم،مام خوبیم... مانی گفت خسته ای عزیزم،دیگه مزاحمت نمیشم. :_اختیار دارین مراحمید... انتظار دارم که بگوید و بخواهد که گوشی را به مسیح بدهم،اما این را نمیگوید.. +:خب،کاری نداری عزیزم؟ :_نه سلام برسونین +:بزرگیتو میرسونم عروس قشنگم،خداحافظ :_خدانگه دار تلفن را قطع میکنم. مسیح خیره چشم به من دارد. آرام و با ناباوری میگوید:"چی شد؟" مانی میخندد:"اگه مامان با زن منم اینطوری رفتار کنه من از حسودی میترکم". مسیح خنده اش را کنترل میکند:"واقعا نخواست باهام حرف بزنه؟" با مظلومیت سر تکان میدهم. مسیح بلند میخندد:"خب بذا منم به زنعمو زنگ بزنم ببینم".. دست روی جیب های شلوارش میکشد:"آخ آخ جامونده تو ماشین". مانی دست در جیب کتش میکند:"بیا من آوردمش، منو نداشتی چی کار میکردی؟" مسیح موبایل را میگیرد و با لبخندی میگوید:"زندگی"! مانی قیافه ی غمگین به خودش میگیرد:"آه.. اوستاکریم شکرت"... لبخند میزنم و فنجان چای را به لبم نزدیک میکنم. صدای مسیح میآید :_سلام زنعمو...خوب هستین؟.. :_بله به لطف شما...سلامت باشین... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_مگه با نیکی خانم شما،ممکنه بد بگذره؟ جرعه چایی که نوشیدم به سقف گلویم میچسبد و سرفه میکنم. نگاهم به لبخند عجیب مسیح میافتد. نمیدانم چرا این بار برق صداقت را در چشمانش میبینم. خودم را دلداری میدهم:باید هم از این حرف ها بزند... باید جلوی مادرم نقش بازی کند"... بازهم صدایش سکوت ذهنم را میشکند. :_سلامت باشین... بله بله... :_نیکی که... بله خوابیده...خیلی خسته بود... سرم را تند برمیگردانم و با اخم نگاهش میکنم. حق نداشت دروغ بگوید... با ناچاری شانه بالا میاندازد. :_به عمومسعود سلام برسونین...قربان شما... :_حتما خدمت میرسیم... خدانگه دار.. مانی فنجان چای اش را سر میکشد و از جا بلند میشود. +:من دیگه میرم،کاری ندارین؟ همچنان خشکم زده،نگاهم رو به زمین است... بی‌مهابا و بدون فکر میگویم +:چرا دروغ گفتین؟ مسیح با تعجب میپرسد :_چی؟ بلند میشوم و رو به رویش میایستم +:چرا دروغ گفتین؟اگه میخواستم دروغ بگم که خودم با مامانم حرف میزدم. مسیح بلند میشود و سینه به سینه ام میایستد. قدش بلند تر از من است و مجبورم برای خیره شدن در چشمانش،سرم را کامل بالا بگیرم. :_انتظار نداشتی که بگم نیکی همین جا نشسته؟؟ +:میتونستین بگین نمیتونه حرف بزنه... پوزخند میزند. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_اینم دروغه دخترکوچولو... عصبانی ام... از زندگی دروغینی که من هم شریک آنم. از این همه دروغ... +:به من نگین کوچولو... :_آخه دخترخانم،من بیست و شش سال عمر کردم ، راحت و عین آب خوردن دروغ گفتم... انتظار نداری که یه دفعه شبیه تو بشم؟؟ تقریبا داد میزنم +:من نمیخوام شبیه من باشید.. من فقط میگم حداقل مدتی که اینجا مهمونتونم دروغ نگین... نمیدانم چرا،یک لحظه از شنیدن جمله ام جا میخورد... چند ثانیه در چشم هایم خیره میشوم. مردمک های سیاه چشمانش،تلو تلو میخورند و اخمش غلیظ میشود. سرم را پایین میاندازم... نگاهم به دست راستش میافتد که محکم مشت شده و رگ هایش برجسته... سرم را بلند میکنم. سیبک گلویش پایین میرود و بالا میآید،نفس عمیقی میکشد و نگاهش را از صورتم میگیرد. دست چپش را روی تهریش هایش میکشد،دقیقا کاری که بابا وقتهای کلافگی میکند. سرش را آرام تکان میدهد. :_یادم نبود... آره درسته تو فقط چند روز تو این خونه ای.. صدایش بَم شده... آرام میشوم،نمیدانم از آشفتگی مسیح میترسم یا نگرانش میشوم. باز هم پوزخند میزند. برق چشم هایش سرد شده و روحم را میلرزاند. این مسیح را فراموش کرده بودم... مگر میشود آن شخصیت شوخ و خندان یک دفعه در کمتر از یک ساعت اینگونه شود. :_باشه خانم نیایش..تا وقتی شما اینجا تشریف دارین من سعی میکنم دروغ نگم... مانی میگوید:"بسه مسیح".. دانه های درشت عرق روی پیشانی مسیح نشسته. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . مانی کتش را برمیدارد:"من دیگه میرم مسیح... کاری نداری؟" مسیح دستش را روی صورتش میکشد و نگاه نافذش را از صورتم میگیرد. برمیگردد. :_فردا باید بریم شهرداری..صبح زود شرکت باش. مانی سرتکان میدهد:"باشه".. جلو میآید و دستش را پشت مسیح میکوبد. +:زیاد سخت نگیر... میگذره... مسیح سر تکان میدهد. مانی نگاهم میکند و بعد دوباره نگاه نگرانش را به مسیح میدوزد. آه میکشد و بلند 'خداحافظ' میگوید و میرود. مسیح همان جا ایستاده.. کمی نگرانم،نمیدانم چه شد که اینطور شد... اصلا نمیخواستم اینطور پیش برود... من منظوری نداشتم... مسیح به طرف دستشویی میرود. شاید من اشتباه کردم... نباید ناراحتش میکردم..... من... روی مبل میشکنم... باید از او ، همسایه ام معذرت خواهی کنم. صبر میکنم تا بیاید.. سرم داغ کرده... اصلا نمیدانم چه شد که اینطور شد.. دستم را روی پیشانیام میگذارم. صدای زنگ موبایلم بلند میشود. خم میشوم و موبایل را از روی میز برمیدارم. "فاطمه" است. پوفی میکنم و نشانک سبز را فشار میدهم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
🛵 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . ♕ اسم دلبر و همدمت رو اینجوری سیو کن🥹🤭 ╟🤍«851» •یعنی؛ از بین 8 میلیارد آدم💯 تو 5 قاره ی دنیا🌍 تو یه نفر عزیزترین آدم زندگیمی💚 °کپے!؟ _ تنها‌باذکرآیدےمنبع‌،موردرضایت‌است☺️ . ⧉💌 ⧉🤫 . ‌𓂃بفرماییدتودم‌در‌بده𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 🛵 ⏝
صـبح است🌤 و هـواۍ دل من مثــل بهار است🌸💕 پلڪـے بِزن و صـبح بخیرِ غزلــم بـاش😍✨ 🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . پیامبر مهربانی‌ها صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند : بهترین‌ازدواج‌ها آسان‌ترین آنها است❤️‍🩹' • بنظرتون چه آسانی‌هایی اینجا مدنظر بوده ؟!🧐 برامون نظرات‌تون بفرستید تا در کانال باهم درموردش گفتگو کنیم 😍👇🏻 - @Khadem_Daricheh . 𓂃حرفایے‌که‌میشن‌چراغ‌راهِت𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💛 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . به یقین که یک روز من با تو👥 همزمان به هم فکر خواهیم کرد...❤️ ‌ . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
30.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . با این ترفنــد😌 گل‌هاتون رو شـاداب و تازه نگـہ داریـد🥰🌷 . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🥤 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏‏‏‏‏‏‏راننده تاکسی در حالی که داشت غر می‌زد: کی به اینا گواهینامه داده! گلگیر سمت راست‌شو مالوند به جدول و بیست ثانیه بعد از پشت کوبید به یه ۲۰۶ که جلوش بود. یهو تو آینه با من چشم تو چشم شد. گفت اینا رانندگی منو هم خراب کردن😐🤣 𓈒 1090 𓈒 تجربه مشابهی داری بفرست😉👇 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃پاتوق‌مجردے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🥤 ⏝
🪖 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . همسر محترم شهید:در جلسه خواستگاری بیشتر او حرف می‌زد. برای من هم مادیات مهم نبود، در این موارد زیاد حرف نزدیم. به حجاب خیلی تأکید می‌کرد و به ولایت علاقه عجیبی داشت. بسیار بسیار فرمایشات امام خامنه‌ ای برایش مهم بود. در مورد شغلش حرف زد و حتی سختی‌های آن. اینکه ممکن است به مأموریت برود یا از لحاظ زمانی گاهی دیر به خانه بیاید و... بعدها اما تنها یک‌بار به مأموریت رفت آن هم داخل ایران که یک دوره آموزشی در اصفهان بود. صالح هم آموزش می‌دید و هم به بقیه آموزش می‌داد. تک‌تیرانداز ماهری بود. ⊹🌷 ❤️ . 𓂃اینجاشهدامیزبان‌عشق‌اند𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🪖 ⏝
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ .به دست میاری، بهتر از چیزهایی که از دست دادی، اندکــے صـــــبر.!🤍🌱️ (:📱🌝 . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
4_5879482938831145306.mp3
6.36M
📼 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ - باید برم هیئت وقت ندارم! - جمعه جلسه دارم، نمیرسم بیام خونه! - به خاطر کارهای تو از زیارت جا موندیم! - من نمیتونم معطل تو بمونم، میخوام زودتر به مسجد برسم! ⚠️ اینجور وقت‌ها انتخابِ تو کدومه؟ خانواده یا ...؟ ‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𓂃حرف‌دلت‌رو‌اینجابشنو𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 📼 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ آقایون عاشق اینن ک از استایل و قیافه و بازوهاشون تعریف کنین💪😉 حتی اگر هم آنچنان بازویی ندارن شما باز تعریف کنین😜🤌 و اینکه هرکسی فرق تعریف الکی با واقعیرو متوجه میشه💁‍♀ سعی کنین از چیزاییش تعریف کنین که کس دیگه ای تعریف نکرده باشه 🙃 مثلا 👇 ✖️ نگید چه پیرهن قشنگی گرفتی ✔️بگید واقعا سلیقت بی نظیره (البته اگه سلیقت خوب نبود منو نداشتی😜) ✔️یا بگید که الهی قربون هیکل قشنگت برم که هرچی میپوشی بهت میاد😍 یادتون باشه اگه شما ازش تعریف نکنید، محبت نکنید یکی دیگه این کارو میکنه🤷‍♀ 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ 🌙آقاے من، به شوق نگاه رئوفتان با یک سلام، پر زده‌ام باز تا حرم ..🕊 . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوهفتادودو مانی کتش را برمیدارد:"من دیگه میرم مسیح...
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_الو سلام فاطمه.. +:سلام عز یزدلم،خوبی؟ :_قربونت برم.. خانم دکتر سرم درد میکنه... +:عه،چرا عزیزدلم؟ :_هیچی ولش کن،تو خوبی؟ +:من خوبم ولی نگرانت شدم ... :_خوبم خواهری،چه خبرا؟ +:خداروشکر،فدات بشم نیکی با زحمتای ما چطوری؟ :_چه زحمتی این حرفا چیه؟امانتی مادربزرگت با احترام به صحافی منتقل شد... +:وای دستت درد نکنه،بین این همه دردسر خودت،این قرآن مادربزرگ منم اذیتت کرد... :_نه بابا این حرفا چیه؟صحافی سرراه بود دیگه،منم بردمش... بلند میشوم و سینی فنجان های خالی را به طرف آشپزخانه میبرم. +:خلاصه شرمنده خواهر... نمی دونی اگه مادربزرگ ببینن چقدر خوشحال میشن... حالا گفت کی تحویلش میده؟ شیر آب را باز میکنم و فنجان اول را میشویم. :_قول داد کارش رو یه ماهه تموم میکنه.. فنجان را وارونه داخل آبچکان میگذارم. فنجان دوم را زیر شیر آب میگیرم. +:وای چقدر خوب... :_آره خیلی... من رو قولش حساب کردم.. یه ماه یعنی تقریبا تا عید حل میشه... فنجان دوم را کنار فنجان اول میگذارم و فنجان سوم را برمیدارمـ. +:الهی قربونت برم نمیدونی نیکی چقدر خوشحالم.. :_وای فاطمه،از دل من خبر نداری... خیلی ذوق دارم.. ولی امیدوارم سرقولش بمونه... +:آره منم همینطور...بازم یه دنیا مرسی خواهرجونی.. جبران کنم ان شاءالله.. کاری نداری؟ :_نه عزیزم... خداحافظ.. +:خداحافظ.. شیر آب را میبندم تا گوشی را از زیر سرم دربیاورم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . موبایل را روی کابینت میگذارم و دوباره آب را باز میکنم و فنجان سوم را میشویم. اب را میبندم و برمیگردم که ناگهان مسیح را جلوی آشپزخانه میبینم. حوله ی دست و صورتش را روی شانه اش انداخته و دستش مشت شده.. نمیدانم چرا برق خشم، و یا حتی غم در چشمانش میدرخشد. :_پسرعمو...چرا اینجا وایسادین؟ هیچ نمیگوید... فقط این بار به وضوح میبینم که پلک چپش میپرد. :_راستش پسرعمو... من فکر میکنم یه کم تند.. صدای آرام و از قعر چاهش،میان کلامم میدود. +:من سر قولم هستم... :_چی؟ سرش را پایین انداخته... دوباره بلند میکند. عصبی در چشمانم زل میزند. رگ برجسته ی گلویش،نگرانم میکند... بی حرف به طرف مبل میرود،دست میاندازد و کش را از روی دسته ی مبل برمیدارد. کلافه دست در موهای خیس و بهم ریخته اش میکند وبلند نفس میکشد. چشمانش را میبندد و باز میکند +:سر قول یه ماهه ام هستم.... قبل از اینکه به خودم بیایم،قبل از اینکه چیزی بگویم،حتی قبل از اینکه فرصت فکرکردن بدهد،در را باز میکند و سریع از خانه بیرون میرود. خشکم زده... مات و مبهوت مانده ام.. رفت... واقعا رفت... مسیح رفت... * عرض سالن را زیر پا میگذارم و کلافه با دست هایم خودم را بغل میگیرم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . میخواهم نترسم اما نمیشود.... میخواهم محکم باشم،اما نمیشود.. دوست دارم وانمود کنم اتفاق خاصی نیفتاده اما نمیشود... به تندی پریدن شاپرک از روی دست،به سرعت برق و باد،به طرفة العینی رفت... نمیدانم چه شد،اما آشفته رفت... با سرهم کردن چند جمله ی بی سر و ته،بدون خداحافظی رفت... روی مبل مینشینم،نگاهم را به امید بازگشتش به در میدوزم. قبال تنها مانده بودم،وقت هایی که مجرد بودم... آه... نگاهم روی حلقه ام ثابت میماند... دلیل تأهلم،کجایی؟ * با صدای موبایل از خواب میپرم. نگاهی به اطراف میاندازم. ِ خانه را میشناسم مبلمان و وسایل سالن . چند لحظه میگذرد تا به یاد بیاورم اینجا چه میکنم... دیشب... مسیح.. آه... خم میشوم و موبایل را از روی میز برمیدارم. قبل از اینکه موبایل به دستم برسد،تماس قطع میشود. "مامان" بوده. نگاهی به ساعت میاندازم. باورم نمیشود.. عقربه ی کوچک بین عدد ده و یازده! دیشب تا دیروقت بیدار بودم،اصلا نفهمیدم چطور خوابم برد... مشت حسرت را روی پیشانی ام میکوبم. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
🛵 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . ♕ شماليا یه جمله دارن كه ميگه: ╟🤍«مِن ته دِله دَردِسته بَميرِم»🥹🤭 •یعنی؛ «من واسه دردی كه روی دلت چنگ انداخته، بميرم..» √ خيلی حس خوبيه كه يه نفر تو تاریک ترین روزهای عمرش، یکی اینطوری کنارش باشه👏 واستون از اين قشنگیا آرزو دارم ✨ °کپے!؟ _ تنها‌باذکرآیدےمنبع‌،موردرضایته☺️ . ⧉💌 ⧉🤫 . ‌𓂃بفرماییدتودم‌در‌بده𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 🛵 ⏝
چشــمت نگارِ مستِ غزل‌هاے سعدے است ...🤍 ای برتــر از خیال و قیـاس و گمـان من ✨(: 🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند : بعد از ایمان‌به‌خدا نعمتی بالاتر از همسر موافق و سازگار نیست 🥰❤️🍒 اگه من جای‌ شما بودم الان برای همسرم این حدیث رو می‌فرستادم و بهش می‌گفتم : خدا رو شکر کن بابتِ وجودم 😅🙈🧡 . 𓂃حرفایے‌که‌میشن‌چراغ‌راهِت𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💛 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . یکی از مسائلی که در آمادگی‌های قبل از ازدواج نقش خیـــــــلی مهمی رو ایفا میکنه،ملاک‌ها و نشانه‌های ازدواج موفق هست😍🥰 🤔 تفاوت این دو تا چیه ⁉️ ✳️ نشانه‌ها: فردی که قصد ازدواج داره آیا صلاحیت ازدواج داره یا نه؟!🥲 خوب یکسری نشانه‌ها هست که باید بررسی بشه مثلا⇩ بلوغ سنی ♡ اختلاف سنی ツ مستقل بودن ← چه از لحاظ عاطفی یا مالی🤌 ✳️ ملاک‌ها ملاک‌ها برای هر فرد متفاوته و بعضی معیارها شخصی هستند و برخی دیگه مربوط به سلامت روان فرد هست 😇 🧷مثلا : اهمیت ظاهر و زیبایی، سلامت جسمی و روانی فرد مورد نظر برای ازدواج‼️ . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . کباب دونر مرغ ابتدا ماست را با آبلیموترش و جعفری ریزکرده و چهارادویه ( فلفل سیاه ، پودرسیر ، جوزهندی ، پودرزنجبیل ) و پاپریکا و نمک مخلوط می کنیم. سینه های مرغ را از وسط برش داده با سس بالا ترکیب و برای چهار ساعت داخل یخچال مزه دار می کنیم. با پیاز و فیله های مزه دار شده و خلال چوبی و گوجه ، دنرکباب خود را درست می کنیم و کف ظرف فر سیب زمینی نیمه آماده می ریزیم و داخل فر با دمای ۲۲۰ درجه ۴۰ دقیقه می پزیم. بعد از پخت همراه گوجه و پیاز و کاهو و سس های مختلف مثل خردل و مایونز و کچاپ نوش جان می کنیم 😋 . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝