عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوهفتادودو مانی کتش را برمیدارد:"من دیگه میرم مسیح...
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیصدوهفتادوسه
:_الو سلام فاطمه..
+:سلام عز یزدلم،خوبی؟
:_قربونت برم.. خانم دکتر سرم درد میکنه...
+:عه،چرا عزیزدلم؟
:_هیچی ولش کن،تو خوبی؟
+:من خوبم ولی نگرانت شدم ...
:_خوبم خواهری،چه خبرا؟
+:خداروشکر،فدات بشم نیکی با زحمتای ما چطوری؟
:_چه زحمتی این حرفا چیه؟امانتی مادربزرگت با احترام به صحافی منتقل شد...
+:وای دستت درد نکنه،بین این همه دردسر خودت،این قرآن مادربزرگ منم اذیتت کرد...
:_نه بابا این حرفا چیه؟صحافی سرراه بود دیگه،منم بردمش...
بلند میشوم و سینی فنجان های خالی را به طرف آشپزخانه میبرم.
+:خلاصه شرمنده خواهر... نمی دونی اگه مادربزرگ ببینن چقدر خوشحال میشن... حالا گفت
کی تحویلش میده؟
شیر آب را باز میکنم و فنجان اول را میشویم.
:_قول داد کارش رو یه ماهه تموم میکنه..
فنجان را وارونه داخل آبچکان میگذارم.
فنجان دوم را زیر شیر آب میگیرم.
+:وای چقدر خوب...
:_آره خیلی... من رو قولش حساب کردم.. یه ماه یعنی تقریبا تا عید حل میشه...
فنجان دوم را کنار فنجان اول میگذارم و فنجان سوم را برمیدارمـ.
+:الهی قربونت برم نمیدونی نیکی چقدر خوشحالم..
:_وای فاطمه،از دل من خبر نداری... خیلی ذوق دارم.. ولی امیدوارم سرقولش بمونه...
+:آره منم همینطور...بازم یه دنیا مرسی خواهرجونی.. جبران کنم ان شاءالله.. کاری نداری؟
:_نه عزیزم... خداحافظ..
+:خداحافظ..
شیر آب را میبندم تا گوشی را از زیر سرم دربیاورم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝