eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_یازده ♡﷽♡ دخترک اما گوشے را که قطع کرد سست به گوشه اے از دیوار سُر خورد.
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ {فصل دوم} _اللهم صل علے محمد و آل محمد وعجل فرجهم،اللهم صل علے محمد و آل محمد وعجل فرجهم،اللهم صل علے محمد و آل محمد وعجل فرجهم صدا صلوات فرستادن هاے ریزش قطع میشود سرم را از پرونده اش بالا مے آورم و به صورت چروکیده اما نورانے اش نگاه میکنم هروقت نگاهم به نگاهش مے افتد درک میکنم چه دعاے خیرے است که میگویند:(پیر شی الهے) لبخند میزند لبخند میزنم و میپرسم: چے شد نرجس جان؟ قطع کردے صداے صلواتهاے خوشگلتو؟ چشمش را که به چشمهایم خیره است پایین مے آورد و پاین و پایین تر تا یک وجب پایین تر از گردنم و خیره به همان نقطه میگوید حواسم یه لحظه رفت پے ! من هم چشمانم را از چشمانش میگیریم و گردنم را خم میکنم و حواسم را میهم پے عقیق از گردنم بیرون زده با لبخند میگوید: انگشترش مردونه است!! مد شده به جاے پلاک ازش استفاده کنے؟ پرونده اش را میبندم و قطره چکان سرمش را تنظیم میکنم و بعد کنار تختش مینشینم و دستهایش را میگیرم و نجوا میکنم: نه عزیز خانم مد نشده!! اینے که از گردن زده بیرون رگ گردنه! شاهرگ حیاته یه چیز عزیز از یه کس عزیز!! انگشتر نماز بابا بزرگمه که رسید به بابام و منم از بابام گرفتم... با دستش عقیق را لمس کرد و چشمهایش را بست... لبخندش پر رنگ تر شد و گفت:انگشت چهارم دست چپ عقیق انداختن ثواب داره وقت نماز... زمزمه میکنم:آره انگشت چهارم دست چپ عقیق انداختن ثواب داره وقت نماز... دوباره تسبیح تربتش را میچرخاند و صلوات زمزمه میکند و در همان حین میپرسد: مامان عمه ات چطوره؟ پتوے رویش را مرتب میکنم و میگویم: اونم خوبه از من و تو سالم تره... میپرسد:هنوز هم نمیخواد ازدواج کنه؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃