eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.3هزار دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_دویست‌و‌نود :_خودت نمیخوری؟ با لبخند میگوید +:نه.. نوش
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . *نیکی* خیارها را خرد میکنم و داخل ظرف میچینم.گوجه ها را هم،همینطور.عسل را داخل ظرف میریزم و قاشق داخلش میگذارم.کره و مربا را روی میز میگذارم و نان تست و تافتون را،داخل سبد حصیری نان میچینم. میز تقریبا آماده است.سری به کتری میزنم.آب،جوشیده. چای خشک،داخل تفاله گیر قوری میریزم،قوری را جلوی اجاق میگیرم و شیر کتری را باز میکنم. بخار آب جوش،پوست دستم را گرم میکند و حس خوب زندگی به رگ هایم میبخشد. قوری را روی کتری میگذارم و درش را میبندم. مغز گردو ها را،کنار ظرف پنیر میگذارم و ظرف خامه را گوشه ی میز. نگاهی به میز میاندازم.عجب میزی شد! سریع به اتاقم میروم،تا قبل از بیدار شدن مسیح و مانی،کمی اتاق را جمع و جور کنم. تخت را مرتب میکنم،جزوه هایی که دیشب نامرتب مانده بود را،منظم میکنم و داخل پوشه میگذارم. بلند میشوم و قبل از بیرون رفتن از اتاق،نگاهی به خودم میاندازم. تونیک بلند آبی آسمانی و شال و شلوار سرمه ای. چادر رنگی ام را مرتب میکنم و به طرف آشپزخانه میروم. نرسیده به آشپزخانه صدای پچ پچ و گفت و گوی مسیح و مانی را میشنوم،جلوی میز ایستاده اند. :_مسیح یعنی کل این میز خوردنیه؟ مسیح لبخند میزند و حوله ی کوچکی که روی شانه اش انداخته برمیدارد. :_مسیح میگم یعنی مام میتونیم پشت این میز بشینیم؟ مسیح دوباره لبخند میزند و با حوله،صورتش را خشک میکند. :_بذا یه عکس بگیرم بذارم اینستا،نظرت؟ چند قدم جلو میروم و بلند میگویم:سلام هردو به طرفم برمیگردند. مسیح با لبخند نگاهم میکند:سلام مانی میخندد:سلام.. به به عجب میز صبحونه ای جلو میروم:بفرمایید.. بشینید... ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝