eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_دویست_وهفتاد_وسه - مطمئنی حالت خوبه؟ -آره خوبم. نگران نباش. شب بخیر ش
🍃🍒 💚 •فصل بیست وهفتم• - بفرمائید در باز شد و شروین پرید توی اتاق، خودش را انداخت روی مبل و سلام کرد. شاهرخ که از این حمله ناگهانی جا خورده بود با تعجب سلام کرد. - خوبی؟ - شما بهتری گویا. خبریه؟ -مگه برای احوالپرسی از یه رفیق باید خبری باشه؟ -برای احوالپرسی نه اما برای اینجور فتح الباب کردن و شیرجه زدن روی مبل و اون دهن تا بنا گوش باز، حتماً باید خبری باشه - نقشت جواب داد. نامزدی به تأخیر افتاد شاهرخ که تازه فهمیده بود ماجرا از چه قرار است عقب رفت و تکیه داد: -تبریک می گم - دیشب مامان رفته بود خونه خاله. کارد می زدی خونش در نمی اومد. بالاخره حاضر شد ماجرا رو لو بده. خاله و نیلوفر بهانه آورده بودن و گفته بودن بهتره یه مدت جشن عقب بیفته - دلیلش چی بوده؟ - نیلوفر گفته باید بیشتر آشنا شیم! مامانم حسابی جوش آورده بود. می گفت چی شده یه دفعه! مگه تا حالا ندیده. منم ساکت و مظلوم. اینقدر قشنگ فیلم بازی کردم که خودم هم باورم شده بود - پس خلاص شدی! - نه کاملاً. باید یه کاری کنم کلاً قید رو بزنه. برای همین اومدم بقیه نقشه رو بگی. تا اینجاش که معرکه بوده - بقیه ای نداره! - یعنی چی؟ -یعنی نقشه تا همین جا بود. دیگه ادامه نداره - این که نصفه است - در هر حال چیز دیگه ای وجود نداره شروین وا رفت. بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒