eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صدو_شصت_وهشت -نمی دونم سعید راجع به من چی بهت گفته ولی من هرچی باشم احمق
🍃🍒 💚 مرد جوان در حین حرف زدن سریع دستی را که با آن گوشی اش را گرفته بود با دست دیگرش که کیفش چرمی اش را حمل می کرد عوض کرد و بی توجه به پسرک چشم تیله ای که اورا می پاییدبه طرف ساختمان کلاس ها رفت. شروین با نگاهش دنبالش کرد تا وارد ساختمان شد. می خواست بلند شود که سعید را دید. صدایش زد. برگشت نگاهی به شروین کرد اما رویش را برگرداند. دوباره صدایش کرد اما سعید هیچ عکس العملی نشان نداد. تعجب کرد. به طرفش رفت. دستی روی شانه اش گذاشت. - کر شدی سعید؟ سعید با پسرهایی که اطرافش بودند خداحافظی کرد و راه افتاد. شروین دستش را گرفت. - هی سعید، با توام سعید دستش را از دست شروین بیرون کشید. چرخید و با عصبانیت گفت: -چیه؟ چه کار داری؟ -چته تو؟ -به تو ربطی داره؟ خوب آبروریزی کردی. دیگه چی می خوای؟ -معلومه چی می گی؟ من این چند روز اصلاً تو رو دیدم؟ -خودت رو نزدن به خریت. چهارشنبه رو می گم. اون همه سفارش کردم منو یه سکه پول کردی. می دونی چی به من گفت؟ شروین که تازه متوجه دلیل دلخوری سعید شده بود گفت: -آها! گفتم چی شده. برای همین اینقدر آتیشی هستی؟ به خاطر یه دختر؟ -نه، به خاطر اینکه اصلاً فکر آبروی منو نکردی. این چه طرز حرف زدن با اون بود. می دونی با چقدر التماس حاضر شده بود قبول کنه؟ -ول کن سعید، دختره خالی بند. عین بز خالی می بست - فکر می کنی فقط خودت پولداری؟ فقط خودت می تونی سفر خارج بری؟ -خودت هم میدونی من از اول موافق این کار نبودم. فقط به خاطر رفاقتمون قبول کردم. اونوقت تو داری به خاطر یه دختر عوضی با من دعوا می کنی؟ سعید با لحنی مسخره گفت: -رفاقتمون؟ قبول کردی که آبروی منو ببری. تو هیچ کس رو آدم حساب نمی کنی. فکر می کنی پولدار بودن فقط مخصوص توئه. دوست داری بقیه رو تحقیر کنی بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒