eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_صد_وبیست_وهفت -پس خدا رو شکر گوش هاش آنتن نیست و خندید. - من باهاش کلا
🍃🍒 💚 - آرش، خیلی ماهره، خیلی بهتر از تو بازی می کنه شروین که اصلاً انتظار چنین قضاوتی را نداشت داد زد: - چطور همچین حرفی می زنی؟ دیدی که با 2 تا اختلاف بردم شاهرخ نگاهی به شروین که با هیاهو حرف می زد انداخت ولی حرفی نزد. دم در تعارف کرد: - نمیای داخل؟ معلوم بود که شروین هنوز دلخور است: - خیلی ممنون، باید برم شاهرخ که متوجه این دلخوری شده بود لبخندی زد و گفت: - از حرفم دلخور شدی؟ شروین با طعنه گفت: - نه، اصلاً - نمی خواستم ناراحتت کنم. می شه دوباره بیام؟ شروین شانه ای بالا انداخت. - اونجا که مال من نیست! - مطمئنی نمیای تو؟ - آره باید برم خداحافظی کردند و شروین رفت. •فصل سیزدهم• از دم آموزش که رد می شدند شاهرخ گفت: -آقای نعمتی هست. برگه انصراف نمی خوای؟ - دارم، پرش کردم. چند تا از امضاهاش رو هم گرفتم - من امشب بیکارم. دوست دارم بریم بیلیارد - امشب؟ فکر نکنم. خونه یکی از دوست های سعید جشنه. احتمالاً برم اونجا - اشکالی نداره منم بیام؟ بعنوان مهمان ویژه شاهرخ این را گفت و نیشخندی زد: - کلی برات کلاس دارم - تو؟ - بهم نمیاد؟ دوران دانشجوئی از این مهمونی های پسرونه زیاد می گرفتیم - این از اون مهمونی های بچه مثبتی نیست. پارتیه - آها! از اونا که دوپس دوپس داره؟ - یه چیز تو همین مایه ها! تازه برا بیلیارد سعید باشه بهتره. زبونشون رو بهتر بلده - باشه. هر وقت جورشد بهم خبر بده داشتند خداحافظی می کردند که تلفن شاهرخ زنگ خورد. از هم جدا شدند. شروین روی صندلی منتظر سعید نشست و با نگاهش شاهرخ را که به سمت در خروجی دانشکده می رفت و با تلفن صحبت می کرد دنبال کرد. سرش را چرخاند و نگاهی به اطراف بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🍒